در موضوع اتمی، طرفهای مختلفی مخالف این سیاست شوم خامنهای بوده و هستند، اما مخالفت مقاومت ایران پیامدها و تأثیرات تعیین کنندهای علیه این رژیم داشته است. این موضوع، در رابطه با جنگ ضدمیهنی خمینی با عراق نیز صادق بود.
اگرچه عوامل مختلف بینالمللی، منطقهیی و داخلی تأثیر داشتند، اما نیرو و سیاست و استراتژی تعیینکننده داخلی که نیرو و قطب اصلی مخالف با رژیم بود، تأثیر تعیینکننده خاص خودش را داشت. سیاست مقاومت ایران در رابطه با سوریه نیز از چنین نقش و جایگاهی برخودار است. این موضوع، بخشی از صورت مسأله سرنگونی است. در ماده 33 بیانیه سالانه شورای ملی مقاومت در سال 93 بهمناسبت سالگرد تأسیس شورا آمده است:
«نظریهپردازان امنیتی خامنهای ادعا میکنند که سیاست دفاع کامل از بشار اسد، نظام ولایتفقیه را بیمه کرده است. اما واقعیت این است که جنگ در سوریه بیش از پیش به باتلاقی از خون و جنایت برای خامنهای تبدیل شده است.
هم سرنوشتی با بشار اسد که جهان او را یک جنایتکار جنگی و یک جنایتکار علیه بشریت میشناسد، برای خامنهای یک دام سقوط و نابودی است و این دام با تحولات مربوط به عراق، هر روزه ولایت خامنهای را بیشتر در عمق باتلاق فرو میبرد.
محصول این سیاست در یک سال گذشته، بهویژه تأیید انتخابات قلابی بشار اسد در خرداد گذشته و گسترش تنفر از رژیم ایران در میان تودههای مردم عرب و مسلمانان اهل سنت، موجب تشدید تضاد بین رژیم با کشورهای بزرگ غربی و کشورهای خاورمیانه شده است. همین مسأله، تضادهای درونی هرم قدرت را تشدید کرده است. باند رفسنجانی روحانی در یک رشته موضعگیری پیرامون سوریه، بهطور صریح یا ضمنی خط مشی خامنهای را به چالش کشیدند. احمدینژاد هم هر چند با این سیاست خامنهای زاویه داشت، اما در عمل تا کنون، سیاست خامنهای در سوریه اجرا شده و شکافهای درون حاکمیت را بیشتر کرده است».
این موضوع ابعاد مختلفی دارد و از نظر آرمانی و سیاسی و استرانژیکی و سیاست بینالمللی مفصلاً قابل بحث است.
از آنجا که این موضوع بهصورت مسأله سرنگونی رژیم ختم میشود، خود را در وجوه مختلفی بارز میکند. مثلاً در صحنه سیاسی، واکنشهای رژیم و شخص خامنهای در قبال ملاقات رئیسجمهور برگزیده مقاومت با رئیس وقت ائتلاف ملی سوریه در پاریس، بسیار هستیریک و جنونآمیز بود. از وزارتخارجه رژیم گرفته تا کمیسیون امنیت و سیاست خارجی رژیم و تا تلویزیون رژیم و نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران و برخی عوامل منطقهیی رژیم در صحنه سیاسی عکسالعمل و واکنش نشان دادنذ. همان موقع مفسران مختلف دنیای عرب مثلاً تلویزیون الجزیره، تفسیر خاصی را در برنامه اخبارش به این موضوع اختصاص داده بود که عنوانش هماهنگی در نقشه مسیر مواضع بینالمللی و منطقهیی در قبال انقلاب سوریه بود. در این تفسیر گفته میشد که در مقابل رژیم ایران و خامنهای که بهطور یکدست از بشار اسد حمایت میکند، این ملاقات بعد از یکسری ملاقاتهای دیگری که رئیس ائتلاف ملی سوریه با رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه و سران کشورهای منطقه داشت داشته انجام گرفته است. هم زمانی این پدیدهها، موضوع تفسیر مفسران عرب بود. یک جنگ و کارزار همهجانبه سیاسی و تبلیغاتی بین رژیم ولایتفقیه و مقاومت ایران که شواهدش در صحنه سیاسی بارز بود. این موضوعی است که پتانسیل زیادی برای پیوند خوردن با جنبش دموکراتیک در داخل ایران دارد.
یک موضوع مرکزی در حمایت خامنهای از دیکتاتور خونخوار سوریه، مسأله پول و حمایت مالی است. این موضوع برای رژیم اسد بسیار مهم است. حتی روسیه که متحد بزرگتر او است، چنین حاتم بخشیهایی برای او نمیکند. صحبت از چندده میلیارد کمک در سال است. یکبار یک مقام سازمان ملل صحبت از بیش از 30میلیارد دلار کرده بود. منابع ملی در کنگره آمریکا صحبت از 15میلیارد دلار کرده بودند. پولهایی که رژیم، سالانه به بشار اسد میدهد، از گلوی زحمت کشان و محرومان جامعه ایران بیرون کشیده میشود؛ همان کارگران، بازنشستگان، پرستاران و معلمانی که بهخاطر اینکه حقوق و دستمزد تصویب شده و رسمیشان را به آنها نمیدهند، در خیابانها، کارخانهها و مراکز مختلف دست به اعتصاب میزنند. شعارهایی که در خیابانهای ایران داده میشود که ”نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران“ بهخاطر همین خاصه خرجیهای رژیم است. این، بخشی از جنبش دموکراتیک و کاراز مردم ایران است و بهمین خاطر میتواند با مقاومت سوریه پیوند بخورد. چرا در حالیکه مردم ایران بهخاطر فقر روزگار سختی میگذرانند، دیکتاتور فاسد حاکم بر ایران، چنین پولهای کلانی از مردم ایران را خرج دیکتاتور خونریزی میکند که مردم بیپناه سوریه را کشتار و آواره میکند؟ این، همان موضوعی است که پتانسیل زیادی را به مردم ایران برای اعتراض علیه کسی که خودش را با بشار اسد گره میزند و چنین جنایت بزرگی مرتکب میشود، میدهد
اگرچه عوامل مختلف بینالمللی، منطقهیی و داخلی تأثیر داشتند، اما نیرو و سیاست و استراتژی تعیینکننده داخلی که نیرو و قطب اصلی مخالف با رژیم بود، تأثیر تعیینکننده خاص خودش را داشت. سیاست مقاومت ایران در رابطه با سوریه نیز از چنین نقش و جایگاهی برخودار است. این موضوع، بخشی از صورت مسأله سرنگونی است. در ماده 33 بیانیه سالانه شورای ملی مقاومت در سال 93 بهمناسبت سالگرد تأسیس شورا آمده است:
«نظریهپردازان امنیتی خامنهای ادعا میکنند که سیاست دفاع کامل از بشار اسد، نظام ولایتفقیه را بیمه کرده است. اما واقعیت این است که جنگ در سوریه بیش از پیش به باتلاقی از خون و جنایت برای خامنهای تبدیل شده است.
هم سرنوشتی با بشار اسد که جهان او را یک جنایتکار جنگی و یک جنایتکار علیه بشریت میشناسد، برای خامنهای یک دام سقوط و نابودی است و این دام با تحولات مربوط به عراق، هر روزه ولایت خامنهای را بیشتر در عمق باتلاق فرو میبرد.
محصول این سیاست در یک سال گذشته، بهویژه تأیید انتخابات قلابی بشار اسد در خرداد گذشته و گسترش تنفر از رژیم ایران در میان تودههای مردم عرب و مسلمانان اهل سنت، موجب تشدید تضاد بین رژیم با کشورهای بزرگ غربی و کشورهای خاورمیانه شده است. همین مسأله، تضادهای درونی هرم قدرت را تشدید کرده است. باند رفسنجانی روحانی در یک رشته موضعگیری پیرامون سوریه، بهطور صریح یا ضمنی خط مشی خامنهای را به چالش کشیدند. احمدینژاد هم هر چند با این سیاست خامنهای زاویه داشت، اما در عمل تا کنون، سیاست خامنهای در سوریه اجرا شده و شکافهای درون حاکمیت را بیشتر کرده است».
این موضوع ابعاد مختلفی دارد و از نظر آرمانی و سیاسی و استرانژیکی و سیاست بینالمللی مفصلاً قابل بحث است.
از آنجا که این موضوع بهصورت مسأله سرنگونی رژیم ختم میشود، خود را در وجوه مختلفی بارز میکند. مثلاً در صحنه سیاسی، واکنشهای رژیم و شخص خامنهای در قبال ملاقات رئیسجمهور برگزیده مقاومت با رئیس وقت ائتلاف ملی سوریه در پاریس، بسیار هستیریک و جنونآمیز بود. از وزارتخارجه رژیم گرفته تا کمیسیون امنیت و سیاست خارجی رژیم و تا تلویزیون رژیم و نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران و برخی عوامل منطقهیی رژیم در صحنه سیاسی عکسالعمل و واکنش نشان دادنذ. همان موقع مفسران مختلف دنیای عرب مثلاً تلویزیون الجزیره، تفسیر خاصی را در برنامه اخبارش به این موضوع اختصاص داده بود که عنوانش هماهنگی در نقشه مسیر مواضع بینالمللی و منطقهیی در قبال انقلاب سوریه بود. در این تفسیر گفته میشد که در مقابل رژیم ایران و خامنهای که بهطور یکدست از بشار اسد حمایت میکند، این ملاقات بعد از یکسری ملاقاتهای دیگری که رئیس ائتلاف ملی سوریه با رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه و سران کشورهای منطقه داشت داشته انجام گرفته است. هم زمانی این پدیدهها، موضوع تفسیر مفسران عرب بود. یک جنگ و کارزار همهجانبه سیاسی و تبلیغاتی بین رژیم ولایتفقیه و مقاومت ایران که شواهدش در صحنه سیاسی بارز بود. این موضوعی است که پتانسیل زیادی برای پیوند خوردن با جنبش دموکراتیک در داخل ایران دارد.
یک موضوع مرکزی در حمایت خامنهای از دیکتاتور خونخوار سوریه، مسأله پول و حمایت مالی است. این موضوع برای رژیم اسد بسیار مهم است. حتی روسیه که متحد بزرگتر او است، چنین حاتم بخشیهایی برای او نمیکند. صحبت از چندده میلیارد کمک در سال است. یکبار یک مقام سازمان ملل صحبت از بیش از 30میلیارد دلار کرده بود. منابع ملی در کنگره آمریکا صحبت از 15میلیارد دلار کرده بودند. پولهایی که رژیم، سالانه به بشار اسد میدهد، از گلوی زحمت کشان و محرومان جامعه ایران بیرون کشیده میشود؛ همان کارگران، بازنشستگان، پرستاران و معلمانی که بهخاطر اینکه حقوق و دستمزد تصویب شده و رسمیشان را به آنها نمیدهند، در خیابانها، کارخانهها و مراکز مختلف دست به اعتصاب میزنند. شعارهایی که در خیابانهای ایران داده میشود که ”نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران“ بهخاطر همین خاصه خرجیهای رژیم است. این، بخشی از جنبش دموکراتیک و کاراز مردم ایران است و بهمین خاطر میتواند با مقاومت سوریه پیوند بخورد. چرا در حالیکه مردم ایران بهخاطر فقر روزگار سختی میگذرانند، دیکتاتور فاسد حاکم بر ایران، چنین پولهای کلانی از مردم ایران را خرج دیکتاتور خونریزی میکند که مردم بیپناه سوریه را کشتار و آواره میکند؟ این، همان موضوعی است که پتانسیل زیادی را به مردم ایران برای اعتراض علیه کسی که خودش را با بشار اسد گره میزند و چنین جنایت بزرگی مرتکب میشود، میدهد