گاهی وقتها باید چندی از واقعه ای بگذرد تا عظمت و شکوه آن را درک کنید. این عظمت و شکوه از آن دست نیست که نیازمند آن باشد که در سالن های هتل های گرانقیمت با بودجه های سرسام برگزار شود. لوکس نیست، شرکت کنندگان آن از ما بهتران نیستند، زمینی هستند
با دردهای زمینی و با خواسته های زمینی. از جنس من و تو. حرفهایشان حرف ما است. حرف مردم است. از اجلاس ۸ دسامبر سخن می گویم.
با دردهای زمینی و با خواسته های زمینی. از جنس من و تو. حرفهایشان حرف ما است. حرف مردم است. از اجلاس ۸ دسامبر سخن می گویم.
در ۸ دسامبر ۲۰۱۵ اجلاسی تحت عنوان “متحد علیه بنیاد گرائی و نقش مقاومت ایران» در پاریس برگذار شد. همانطور که از عنوان جلسه برداشت می شد بحث اصلی بر سر غول بنیادگرائی اسلامی بود.
سخنران اصلی این برنامه مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت بود. سایر سخنرانان مثل رنگین کمانی بودند با گذشته های متفاوت و تجارب و کارهای مختلف. از سناتور جوزف لیبرمن، آلخو ویدال کوادراس معاون سابق پارلمان اروپا که از پشتیبانان مقاومت هستند.
از نسلی که انقلاب ضد سلطنتی را دیده و در آرزوی آزادی قدم برمی دارند چهره هائی مثل قهرمان ملی ایران مسلم اسکندر فیلابی، هنرمند مقاومت حمید رضا طاهرزاده که تعریف می کند که این رژیم ضد هنر چگونه یکی از بزرگترین ویولونزنها در ایران به نام مهدی خالدی، حاضر به همکاری با رژیم نشد. آنها از او میخواستند آهنگهایی را برای جنگ خمینی بسازد. یک روز به خانه او رفته و ویولون را بر سرش کوبیدند و خراب کردند. این مقاومت، به یمن تلاشهای خانم مریم رجوی، توانسته تبدیل به مرکز امید و جذب و احیای هنرمندانی شود که توسط رژیم ایران له شده اند.
نادر نوری دیپلمات سابق که در سفارت رژیم ایران در پاریس انجام وظیفه می کرده و نمی تواند نماینده رژیم فاشیستی و مدافع جنایات آن باشد و در راستای خواستهای مردم ایران به مقاومت می پیوند و پروین رجبی که پنج تن از اعضای خانواده اش را در این راه از دست داده است.
همزمان جوانانی در این برنامه شرکت داشتند که در ایران بزرگ نشده اند و یا در خارج از ایران به دنیا آمده اند. از مسعود ضابطی که در نهایت مهارت مسئولیت اجرای برنامه را بر عهده داشت و در سخنان خود گفت:
ما همچنین قویاً معتقدیم که مقاومت ایران از همه ویژگیها برای شکست رژیم ایران و در نتیجه بنیادگرایی اسلامی، برخوردار است. تفسیر بردبار و پیشرو از اسلام، یک نیروی سازمانیافته در سراسر جهان و ایران برای ایجاد تغییر و از همه مهمتر، رهبری خانم مریم رجوی.
تا زلال حبیبی، شقایق عظیمی، الهام زنجانی، گلپرپرورده، سروش ابوطالبی، حسین ربیعی وزهرا نجات شاهرخ آبادی و فرزاد مددزاده که به مدت پنج سال در زندانهای رژیم به سربرده و آمده است تا صدای هم بندانش باشد. تمامی سخنرانان در این مسئله اتفاق نظر داشتند که که بدون شناخت واقع گرایانه از ماهیت ارتجاعی رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران و مبارزه با آن هر گونه تلاشی برای مبارزه با داعش که روی دیگر سکه ارتجاعی جمهوری به اصطلاح اسلامی است، بازی روی اسب بازنده است و جامعه جهانی اگر برای مبارزه با داعش به ماندن اسد تن دهد در واقیعت به استبداد، سرکوب و دیکتاتوری در ابعادی برزگتر و بی نهایت گسترده تر بله گفته است. دخالتهای رژیم در کشورهای منطقه دلیل اصلی رشد بنیاد گرائی است؛ اما این کنفرانس واقعیت دیگری را برای من روشن کرد.
راستی تنوع سخنرانان هم از نظر سنی و هم از نظر جایگاه اجتماعی که در کمال خلوص و تواضع از اینکه این فرصت در اختیار آنان قرار گرفته که تا چند کلامی در مورد احساس خود بگویند بیانگر چه چیزی است.
وقتی که دوباره و یا چند باره به سخنان تک تک آنان گوش فرا می دهی آن وقت است که می فهمی که بی دلیل نیست که این مقاومت بر بالا بلندای خواستهای به حق مردم ایران قرار گرفته است؛ که تصادفی هم نیست.
فرزاد مددزاده کمتر از یکسال است که از ایران خارج شده و به مقاومت ایران پیوسته است زمانی که آغاز به سخن می کند تواضعی در او موج می زند که هر بیننده ویا شنونده ای را مجذوب می کند. از هم بندان خود که جانشان را در راه آزادی مردم فدا کردند می گوید که آنان چگونه مجاهدین را الگوی مبارزاتی مردم ایران می دانستند؛ که حتی بازجو و شکنجه گر فرزاد هم به آن اقرار دارد. فرزاد تعریف می کند:" زمانی که در بند مخوف 209 در زندان اوین بودم بعد از شروع قیامهای سال ۲۰۰۹ بازجو مرا به اتاق بازجویی برد و گفت باید یک مصاحبه تلویزیونی علیه مجاهدین انجام بدهی و هر چه میگوییم در آنجا بگویی و وقتی گفتم شما گفتید مجاهدین تمام شدند، نابود شدند، نیستند. حالا چه شده که یاد مجاهدین افتادهای، گفت ما این حرفها را برای مردم عادی میگوییم ولی خودمان که احمق نیستیم میدانیم هستند به طوری که اگر رهبری و هدایت این تظاهرات را به عهده نمیگرفتند اصلا تظاهراتی نبود."
حرفهای فرزاد در سخنان پهلوان مردم ایران مسلم اسکندر فیلابی به شکل دیگری خود را نشان می دهد آنجا که می گوید که به عنوان قهرمان مردم باید پشتیبان آنان باشی و از دردشان بکاهی و گر نه پهلوانی معنی ندارد. پهلوان باید از مردم خود حفاظت کند؛ و با بغضی در گلو ادامه می دهد آیا راهی به جز مبارزه باقی می ماند.
فاصله زمانی تجریبات فرزاد از زندان و شکنجه و انتخاب مبارزه و راه پهلوان فیلابی نزدیک به چهاردهه است. این چه راهی است که گلپر پرورده جوانی که ایران را ندیده و در خارج از ایران در خانواده ای که پناهنده سیاسی بوده اند بزرگ شده را به سوی خود می کشد. احساسش نسبت به مردم و خواستهای آنان درست عین فرزاد و فیلابی است. گلپر می گوید: من از زمان کودکی ام این احساس را داشته ام. تنها با نگاه به چشمانی مردمی که درد کشیده اند دلیل آن را پیدا می کنم که بیشتر در این جنبش برای حقوق بشر شرکت داشته باشیم. باید صریح باشیم رژیم آخوند ها مردم ایران را نمایندگی نمی کند. من افتخار می کنم که ایرانیانی را نمایندگی می کنم که به دمکراسی باور دارند و اعتقاد دارم که این صدای واقعی مردم ایران است.
زلال حبیبی آرزوی ایرانی را دارد بدون شکنجه واعدام. او از مریم رجوی نقل قول می کند که ما بدنبال نظمی نوین هستیم بر اساس آزادی، دمکراسی و برابری. ما تصمیم گرفته ایم پایداری کنیم و بجنگیم تا مردم ما از آزادی و شکوفایی لذت ببرند. انگیزه ما برای مقاومت تا پیروزی انتقام نیست، بلکه از عشق ما برای آزادی و حقوق بشر نشأت میگیرد. این انرژی پایداری و راز استقامت ما است. به نظرم آنچه به ما قوت داده آمادگی ما برای پرداخت قیمت است، صرفنظر از اینکه چقدر باشد.
قصد آن را ندارم که شورای ملی مقاومت و مجاهدین را با گروههای سیاسی دیگر مقایسه کنم. چون قیاسی مع الافارغ است. در یک کلام مقاومت است و درکار سخت مبارزه با همه توش وتوان و دنبال چانه زنی و طلب سهم خود نیست؛ و به همین دلیل است که می تواند همه اقشار را گرد هم جمع کند. این گنجینه ای است که لرزه بر اندام پوسیده ارتجاع می اندازد و هر ایرانی می تواند تبلور خواسته هایش در آن ببنید؛ و این نسلی است که خوشبختی و سعادت خودش را در خوشبختی و سعادت دیگران می بیند. به گفته فرزاد مددزاده مردم ایران با اتکا به مقاومت سازمان یافته خود این رژیم جنایتکار آخوندی را سرنگون خواهند کرد. روزی در سرتاسر ایران سرود رهایی سر خواهند داد
روزی این همه رنج و شکنجه و اعدام، فرزندی خواهد زاد، فرزندی به نام آزادی.
به امید آزادی ایران زمین که دور نیست
سخنران اصلی این برنامه مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت بود. سایر سخنرانان مثل رنگین کمانی بودند با گذشته های متفاوت و تجارب و کارهای مختلف. از سناتور جوزف لیبرمن، آلخو ویدال کوادراس معاون سابق پارلمان اروپا که از پشتیبانان مقاومت هستند.
از نسلی که انقلاب ضد سلطنتی را دیده و در آرزوی آزادی قدم برمی دارند چهره هائی مثل قهرمان ملی ایران مسلم اسکندر فیلابی، هنرمند مقاومت حمید رضا طاهرزاده که تعریف می کند که این رژیم ضد هنر چگونه یکی از بزرگترین ویولونزنها در ایران به نام مهدی خالدی، حاضر به همکاری با رژیم نشد. آنها از او میخواستند آهنگهایی را برای جنگ خمینی بسازد. یک روز به خانه او رفته و ویولون را بر سرش کوبیدند و خراب کردند. این مقاومت، به یمن تلاشهای خانم مریم رجوی، توانسته تبدیل به مرکز امید و جذب و احیای هنرمندانی شود که توسط رژیم ایران له شده اند.
نادر نوری دیپلمات سابق که در سفارت رژیم ایران در پاریس انجام وظیفه می کرده و نمی تواند نماینده رژیم فاشیستی و مدافع جنایات آن باشد و در راستای خواستهای مردم ایران به مقاومت می پیوند و پروین رجبی که پنج تن از اعضای خانواده اش را در این راه از دست داده است.
همزمان جوانانی در این برنامه شرکت داشتند که در ایران بزرگ نشده اند و یا در خارج از ایران به دنیا آمده اند. از مسعود ضابطی که در نهایت مهارت مسئولیت اجرای برنامه را بر عهده داشت و در سخنان خود گفت:
ما همچنین قویاً معتقدیم که مقاومت ایران از همه ویژگیها برای شکست رژیم ایران و در نتیجه بنیادگرایی اسلامی، برخوردار است. تفسیر بردبار و پیشرو از اسلام، یک نیروی سازمانیافته در سراسر جهان و ایران برای ایجاد تغییر و از همه مهمتر، رهبری خانم مریم رجوی.
تا زلال حبیبی، شقایق عظیمی، الهام زنجانی، گلپرپرورده، سروش ابوطالبی، حسین ربیعی وزهرا نجات شاهرخ آبادی و فرزاد مددزاده که به مدت پنج سال در زندانهای رژیم به سربرده و آمده است تا صدای هم بندانش باشد. تمامی سخنرانان در این مسئله اتفاق نظر داشتند که که بدون شناخت واقع گرایانه از ماهیت ارتجاعی رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران و مبارزه با آن هر گونه تلاشی برای مبارزه با داعش که روی دیگر سکه ارتجاعی جمهوری به اصطلاح اسلامی است، بازی روی اسب بازنده است و جامعه جهانی اگر برای مبارزه با داعش به ماندن اسد تن دهد در واقیعت به استبداد، سرکوب و دیکتاتوری در ابعادی برزگتر و بی نهایت گسترده تر بله گفته است. دخالتهای رژیم در کشورهای منطقه دلیل اصلی رشد بنیاد گرائی است؛ اما این کنفرانس واقعیت دیگری را برای من روشن کرد.
راستی تنوع سخنرانان هم از نظر سنی و هم از نظر جایگاه اجتماعی که در کمال خلوص و تواضع از اینکه این فرصت در اختیار آنان قرار گرفته که تا چند کلامی در مورد احساس خود بگویند بیانگر چه چیزی است.
وقتی که دوباره و یا چند باره به سخنان تک تک آنان گوش فرا می دهی آن وقت است که می فهمی که بی دلیل نیست که این مقاومت بر بالا بلندای خواستهای به حق مردم ایران قرار گرفته است؛ که تصادفی هم نیست.
فرزاد مددزاده کمتر از یکسال است که از ایران خارج شده و به مقاومت ایران پیوسته است زمانی که آغاز به سخن می کند تواضعی در او موج می زند که هر بیننده ویا شنونده ای را مجذوب می کند. از هم بندان خود که جانشان را در راه آزادی مردم فدا کردند می گوید که آنان چگونه مجاهدین را الگوی مبارزاتی مردم ایران می دانستند؛ که حتی بازجو و شکنجه گر فرزاد هم به آن اقرار دارد. فرزاد تعریف می کند:" زمانی که در بند مخوف 209 در زندان اوین بودم بعد از شروع قیامهای سال ۲۰۰۹ بازجو مرا به اتاق بازجویی برد و گفت باید یک مصاحبه تلویزیونی علیه مجاهدین انجام بدهی و هر چه میگوییم در آنجا بگویی و وقتی گفتم شما گفتید مجاهدین تمام شدند، نابود شدند، نیستند. حالا چه شده که یاد مجاهدین افتادهای، گفت ما این حرفها را برای مردم عادی میگوییم ولی خودمان که احمق نیستیم میدانیم هستند به طوری که اگر رهبری و هدایت این تظاهرات را به عهده نمیگرفتند اصلا تظاهراتی نبود."
حرفهای فرزاد در سخنان پهلوان مردم ایران مسلم اسکندر فیلابی به شکل دیگری خود را نشان می دهد آنجا که می گوید که به عنوان قهرمان مردم باید پشتیبان آنان باشی و از دردشان بکاهی و گر نه پهلوانی معنی ندارد. پهلوان باید از مردم خود حفاظت کند؛ و با بغضی در گلو ادامه می دهد آیا راهی به جز مبارزه باقی می ماند.
فاصله زمانی تجریبات فرزاد از زندان و شکنجه و انتخاب مبارزه و راه پهلوان فیلابی نزدیک به چهاردهه است. این چه راهی است که گلپر پرورده جوانی که ایران را ندیده و در خارج از ایران در خانواده ای که پناهنده سیاسی بوده اند بزرگ شده را به سوی خود می کشد. احساسش نسبت به مردم و خواستهای آنان درست عین فرزاد و فیلابی است. گلپر می گوید: من از زمان کودکی ام این احساس را داشته ام. تنها با نگاه به چشمانی مردمی که درد کشیده اند دلیل آن را پیدا می کنم که بیشتر در این جنبش برای حقوق بشر شرکت داشته باشیم. باید صریح باشیم رژیم آخوند ها مردم ایران را نمایندگی نمی کند. من افتخار می کنم که ایرانیانی را نمایندگی می کنم که به دمکراسی باور دارند و اعتقاد دارم که این صدای واقعی مردم ایران است.
زلال حبیبی آرزوی ایرانی را دارد بدون شکنجه واعدام. او از مریم رجوی نقل قول می کند که ما بدنبال نظمی نوین هستیم بر اساس آزادی، دمکراسی و برابری. ما تصمیم گرفته ایم پایداری کنیم و بجنگیم تا مردم ما از آزادی و شکوفایی لذت ببرند. انگیزه ما برای مقاومت تا پیروزی انتقام نیست، بلکه از عشق ما برای آزادی و حقوق بشر نشأت میگیرد. این انرژی پایداری و راز استقامت ما است. به نظرم آنچه به ما قوت داده آمادگی ما برای پرداخت قیمت است، صرفنظر از اینکه چقدر باشد.
قصد آن را ندارم که شورای ملی مقاومت و مجاهدین را با گروههای سیاسی دیگر مقایسه کنم. چون قیاسی مع الافارغ است. در یک کلام مقاومت است و درکار سخت مبارزه با همه توش وتوان و دنبال چانه زنی و طلب سهم خود نیست؛ و به همین دلیل است که می تواند همه اقشار را گرد هم جمع کند. این گنجینه ای است که لرزه بر اندام پوسیده ارتجاع می اندازد و هر ایرانی می تواند تبلور خواسته هایش در آن ببنید؛ و این نسلی است که خوشبختی و سعادت خودش را در خوشبختی و سعادت دیگران می بیند. به گفته فرزاد مددزاده مردم ایران با اتکا به مقاومت سازمان یافته خود این رژیم جنایتکار آخوندی را سرنگون خواهند کرد. روزی در سرتاسر ایران سرود رهایی سر خواهند داد
روزی این همه رنج و شکنجه و اعدام، فرزندی خواهد زاد، فرزندی به نام آزادی.
به امید آزادی ایران زمین که دور نیست