یک خبر که صبح روز 29آذر منشتر شد، بهسان آب در خوابگه مورچگان، ولوله تازهیی در رژیم انداخت و جنگ قدرت میان دلواپسان و باند رفسنجانی را به اوج تازهیی رساند. خبرچیست؟ تلویزیون رژیم اعلام کرد: «رئیسجمهور آمریکا مصوبهای را امضا کرد که در آن ایران در ردیف کشورهایی نظیر سودان، عراق و سوریه قرار گرفته
…
ولوله از تلویزیون رژیم تا مجلس ارتجاع و انواع رسانهها و سایتهای آخوندی را در نوردید. دلواپسان از هر گوشهیی بر روحانی و دولتش تاختند که «شمشیر آخته پشت لبخند آمریکا» و «نقض برجام است» و «عمل آمریکا کاملاً معنادار است. هدف آن هم جلوگیری از رفت و آمدهای اقتصادی به ایران است». تندترین حمله توسط 101 عضو مجلس ارتجاع صورت گرفت. آنها در قالب یک «تذکر» یا هشدار مکتوب روحانی را زیر ضرب گرفتند که جوابت چیست؟ روحانی در مقابل موج این حملات ظریف و عراقچی را به صحنه فرستاد تا آبی روی آتش بریزند. اما ظاهراً بیشتر بنزین روی آتش بود. ظریف گفت: «این قانون برخلاف برجام است»، و عراقچی هم اعتراف کرد «قانون جدید مراودات اقتصادی، گردشگری و علمی فرهنگی را تحتتاثیر قرار میدهد».
آن چنان که در رسانههای رژیم آمده روحانی از طریق ظریف دست به دامن وزیرخارجه آمریکا شد: «من در روزهای گذشته، از وقتی که مشخص شد این تصمیم را دارند، با وزیر [خارجه آمریکا، جان] کری صحبت کردم و اکنون منتظر اقدام آنها هستم» (ظریف تلویزیون رژیم 28آذر94). جان کری هم برای خاموش کردن آتشی که به جان برجام و طرفهای مذاکرهاش افتاده نامهیی خطاب به ظریف، نوشت: «این مصوبه مانع از اجرای تعهدات آمریکا در برجام از جمله رفع تحریمها نمیشود» (تلویزیون رژیم 29آذر). اما این نامه هم مانند بنزین بر آتش شد و آن را شعلهورتر کرد:
«آقای ظریف «نامهدرمانی» در برابر قانون رسمی چه جایگاهی دارد؟» (سپاه پاسداران30آذر94).
«شرکت تعاونی اوباما و جان کری تئاتر طنز جدیدی را اجرا کردند» (رحماندوست در جلسه علنی مجلس ارتجاع 30آذر94).
«آمریکاییها شیطنت میکنند که از وضعیت رفع تحریمهای ناشی از برجام هیچ چیز نصیب ما نشود» (آخوند طائب سرکرده قرار عمار 30آذر94).
«جان کری با سیاست نامهنویسی چیزی جز سیاست فریب را دنبال نمیکند» (سایت حکومتی مشرق-30آذر94).
سؤال این است که راستی چرا این قانون چنین ولولهای در رژیم بهپاکرده که حتی نامه دلجویانه کری هم نمیتواند آن را بخواباند.
جواب از میان انبوه آنچه در رسانههای رژیم در این مورد آمده، بهروشنی به دست میآید:
هدف اصلی رژیم از رفتن پای میز مذاکره و تندادن به برجام، رفع تحریمها و گشایش اقتصادی برای خارج شدن از وضعیت خفگی بود. آخوند روحانی و رفسنجانی بر روی این گشایش کاخی از آرزوها و خیالات ساخته بودند. روحانی بارها اعلام کرده است که در پسا برجام با ورود سرمایهگذاران خارجی اقتصاد از رکود و وضعیت وخیم کنونی خارج میشود. حالا با امضای این قانون توسط اوباما این کاخ قبل از اینکه نمودی از واقعیت را به خود ببیند فرو ریخته است. چرا که با وجود این قانون هیچ سرمایهگذاری حاضر نیست پایش را به ایران بگذارد و از آن پس برای رفتن به آمریکا در صف دریافت ویزا بایستد و زیر ذرهبین قرار بگیرد. میدانیم که شرکتهای بزرگ بهویژه در اروپا، اساساً تمیتوانند بدون مراودات فعال با آمریکا به حیات اقتصادی خود ادامه بدهند. دو نمونه از اعتراف به عواقب و آثار این اقدام از زبان ایادی رژیم: «این کاری که دولت آمریکا کرد به هر حال بیتاثیر بر تجارت ما، بر رفت و آمدهای ما نیست» (رئیس اتاق بازرگانی رژیم 30آذر).
«آمریکا با این مصوبه عملا ورود تجار و گردشگران به ایران را محدود میکند» (تلویزیون رژیم 30آذر).
به این ترتیب لغو تحریمها که حاصل اصلی برجام برای رژیم است بینتیجه میماند و به عبارت دیگر لااقل بخشی از تحریمها هنوز از در خارج نشده در لباسی دیگر از پنجره وارد میشود.
بهویژه اگر قانون دیگری را هم که روز 28آذر به امضای اوباما رسید، در نظر آوریم که تلویزیون رژیم درباره آن گفت: «رئیسجمهور آمریکا در جهت تضعیف محور مقاومت در منطقه، قانون تشدید فشارها و افزایش تحریمهای مالی و رسانهیی ضد حزبالله لبنان را هم امضا کرد» (تلویزیون رژیم 29آذر94).
به موجب این قانون هر بانکی با حزبالشیطان مراودات مالی داشته باشد توسط آمریکا تحریم میشود. به این ترتیب تقریباً اکثر بانکهای رژیم زیر تیغ تحریم مجدد قرار میگیرند. آدام زوبین قائممقام وزارت خزانهداری آمریکا در این مورد به شرکتهای آمریکایی هشدار داد: «محاصره اقتصادی ایران از سوی آمریکا، تا حد وسیعی به قوت خود باقی خواهد ماند» (سخنرانی در شورای آتلانتیک و پروژه ایران ـ 26آذر94).
نفس قرار گرفتن نام رژیم ایران در کنار عراق، سوریه و سودان در لیست کشورهایی که سفر به آنها باعث ایجاد محدودیت در مسافرت به آمریکا میشود، برای بستن راه سرمایهگذاران به ایران کافی است. همین نکته باعث آه و ناله در رسانههای رژیم هم شده است: «این موضوع از آن جهت که اکنون ایران و حزبالله لبنان در جبهه مبارزه با تروریسم وهابی داعش هستند نیز قابل تأمل است» (روزنامه حکومتی وطن امروز 29آذر).
نامه جان کری که بهطور خصوصی برای ظریف فرستاده شده و توسط وزارتخارجه و دولت آمریکا نیز اعلام نشده هیچ سرمایهگذاری را قانع نمیکند که ریسک سفر به ایران و قرار گرفتن در لیست سیاه این قانون را بپذیرد. در نتیجه این نامه هیچ دردی از رژیم دوا نمیکند و ضربهیی را که به برجام خورده جبران نمیکند. آن چه در رسانههای رژیم آمده در این مورد گویاست: «کارشناسان این اقدام جان کری را فرافکنی میدانند چرا که پس از قانون ضدایرانی محدودیت روادید، حرفهای کنونی او تنها روی کاغذ است!» (روزنامه حکومتی حمایت 30آذر94).
یک روزنامه دیگر حکومتی با طعنه به نامه جان کری با کلمه «ارادتمند» امضا شده، تحت عنوان «تحریم ارادتمندانه» نوشته است: «تضمین کری به ظریف شاید درست باشد و دولت اوباما از این قابلیت بهره نگیرد اما ترفندی چیده است که ساختار اعمال تحریمها از طریق کنترل روابط اقتصادی ایران با کشورهای عمدتاً اروپایی موضوع این قانون، باقی بماند». (روزنامه حکومتی جوان 30آذر94).
نتیجه: ولوله در درون رژیم ناشی از این است که تحریمهایی که قرار بود به قیمت تندادن نظام ولایت به ذلت برجام لغو شود، از در بیرون نرفته، از پنجره بهصورتهای دیگر باز میگردد. این در حالی است که رژیم زهر هستهیی را خورده و تمامی آثار آن را به جان خریده، اما از بهره آن که دستکم لغو تحریمهاست، محروم مانده است. به این ترتیب میتوان گفت که قانون جدید آمریکا زهر مضاعف برای رژیمی محسوب میشود که در گرداب بحرانها در ضعیفترین وضعیت عمر ننگین خود قرار دارد.
…
بر اساس این مصوبه هر کسی در 5سال گذشته به ایران سفرکرده باید برای ورود به آمریکا ویزا دریافت کند... این طرح که ده روز پیش در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب شد اولین حرکت ضدایرانی مقامات آمریکایی بعد از برجام است».
ولوله از تلویزیون رژیم تا مجلس ارتجاع و انواع رسانهها و سایتهای آخوندی را در نوردید. دلواپسان از هر گوشهیی بر روحانی و دولتش تاختند که «شمشیر آخته پشت لبخند آمریکا» و «نقض برجام است» و «عمل آمریکا کاملاً معنادار است. هدف آن هم جلوگیری از رفت و آمدهای اقتصادی به ایران است». تندترین حمله توسط 101 عضو مجلس ارتجاع صورت گرفت. آنها در قالب یک «تذکر» یا هشدار مکتوب روحانی را زیر ضرب گرفتند که جوابت چیست؟ روحانی در مقابل موج این حملات ظریف و عراقچی را به صحنه فرستاد تا آبی روی آتش بریزند. اما ظاهراً بیشتر بنزین روی آتش بود. ظریف گفت: «این قانون برخلاف برجام است»، و عراقچی هم اعتراف کرد «قانون جدید مراودات اقتصادی، گردشگری و علمی فرهنگی را تحتتاثیر قرار میدهد».
آن چنان که در رسانههای رژیم آمده روحانی از طریق ظریف دست به دامن وزیرخارجه آمریکا شد: «من در روزهای گذشته، از وقتی که مشخص شد این تصمیم را دارند، با وزیر [خارجه آمریکا، جان] کری صحبت کردم و اکنون منتظر اقدام آنها هستم» (ظریف تلویزیون رژیم 28آذر94). جان کری هم برای خاموش کردن آتشی که به جان برجام و طرفهای مذاکرهاش افتاده نامهیی خطاب به ظریف، نوشت: «این مصوبه مانع از اجرای تعهدات آمریکا در برجام از جمله رفع تحریمها نمیشود» (تلویزیون رژیم 29آذر). اما این نامه هم مانند بنزین بر آتش شد و آن را شعلهورتر کرد:
«آقای ظریف «نامهدرمانی» در برابر قانون رسمی چه جایگاهی دارد؟» (سپاه پاسداران30آذر94).
«شرکت تعاونی اوباما و جان کری تئاتر طنز جدیدی را اجرا کردند» (رحماندوست در جلسه علنی مجلس ارتجاع 30آذر94).
«آمریکاییها شیطنت میکنند که از وضعیت رفع تحریمهای ناشی از برجام هیچ چیز نصیب ما نشود» (آخوند طائب سرکرده قرار عمار 30آذر94).
«جان کری با سیاست نامهنویسی چیزی جز سیاست فریب را دنبال نمیکند» (سایت حکومتی مشرق-30آذر94).
سؤال این است که راستی چرا این قانون چنین ولولهای در رژیم بهپاکرده که حتی نامه دلجویانه کری هم نمیتواند آن را بخواباند.
جواب از میان انبوه آنچه در رسانههای رژیم در این مورد آمده، بهروشنی به دست میآید:
هدف اصلی رژیم از رفتن پای میز مذاکره و تندادن به برجام، رفع تحریمها و گشایش اقتصادی برای خارج شدن از وضعیت خفگی بود. آخوند روحانی و رفسنجانی بر روی این گشایش کاخی از آرزوها و خیالات ساخته بودند. روحانی بارها اعلام کرده است که در پسا برجام با ورود سرمایهگذاران خارجی اقتصاد از رکود و وضعیت وخیم کنونی خارج میشود. حالا با امضای این قانون توسط اوباما این کاخ قبل از اینکه نمودی از واقعیت را به خود ببیند فرو ریخته است. چرا که با وجود این قانون هیچ سرمایهگذاری حاضر نیست پایش را به ایران بگذارد و از آن پس برای رفتن به آمریکا در صف دریافت ویزا بایستد و زیر ذرهبین قرار بگیرد. میدانیم که شرکتهای بزرگ بهویژه در اروپا، اساساً تمیتوانند بدون مراودات فعال با آمریکا به حیات اقتصادی خود ادامه بدهند. دو نمونه از اعتراف به عواقب و آثار این اقدام از زبان ایادی رژیم: «این کاری که دولت آمریکا کرد به هر حال بیتاثیر بر تجارت ما، بر رفت و آمدهای ما نیست» (رئیس اتاق بازرگانی رژیم 30آذر).
«آمریکا با این مصوبه عملا ورود تجار و گردشگران به ایران را محدود میکند» (تلویزیون رژیم 30آذر).
به این ترتیب لغو تحریمها که حاصل اصلی برجام برای رژیم است بینتیجه میماند و به عبارت دیگر لااقل بخشی از تحریمها هنوز از در خارج نشده در لباسی دیگر از پنجره وارد میشود.
بهویژه اگر قانون دیگری را هم که روز 28آذر به امضای اوباما رسید، در نظر آوریم که تلویزیون رژیم درباره آن گفت: «رئیسجمهور آمریکا در جهت تضعیف محور مقاومت در منطقه، قانون تشدید فشارها و افزایش تحریمهای مالی و رسانهیی ضد حزبالله لبنان را هم امضا کرد» (تلویزیون رژیم 29آذر94).
به موجب این قانون هر بانکی با حزبالشیطان مراودات مالی داشته باشد توسط آمریکا تحریم میشود. به این ترتیب تقریباً اکثر بانکهای رژیم زیر تیغ تحریم مجدد قرار میگیرند. آدام زوبین قائممقام وزارت خزانهداری آمریکا در این مورد به شرکتهای آمریکایی هشدار داد: «محاصره اقتصادی ایران از سوی آمریکا، تا حد وسیعی به قوت خود باقی خواهد ماند» (سخنرانی در شورای آتلانتیک و پروژه ایران ـ 26آذر94).
نفس قرار گرفتن نام رژیم ایران در کنار عراق، سوریه و سودان در لیست کشورهایی که سفر به آنها باعث ایجاد محدودیت در مسافرت به آمریکا میشود، برای بستن راه سرمایهگذاران به ایران کافی است. همین نکته باعث آه و ناله در رسانههای رژیم هم شده است: «این موضوع از آن جهت که اکنون ایران و حزبالله لبنان در جبهه مبارزه با تروریسم وهابی داعش هستند نیز قابل تأمل است» (روزنامه حکومتی وطن امروز 29آذر).
نامه جان کری که بهطور خصوصی برای ظریف فرستاده شده و توسط وزارتخارجه و دولت آمریکا نیز اعلام نشده هیچ سرمایهگذاری را قانع نمیکند که ریسک سفر به ایران و قرار گرفتن در لیست سیاه این قانون را بپذیرد. در نتیجه این نامه هیچ دردی از رژیم دوا نمیکند و ضربهیی را که به برجام خورده جبران نمیکند. آن چه در رسانههای رژیم آمده در این مورد گویاست: «کارشناسان این اقدام جان کری را فرافکنی میدانند چرا که پس از قانون ضدایرانی محدودیت روادید، حرفهای کنونی او تنها روی کاغذ است!» (روزنامه حکومتی حمایت 30آذر94).
یک روزنامه دیگر حکومتی با طعنه به نامه جان کری با کلمه «ارادتمند» امضا شده، تحت عنوان «تحریم ارادتمندانه» نوشته است: «تضمین کری به ظریف شاید درست باشد و دولت اوباما از این قابلیت بهره نگیرد اما ترفندی چیده است که ساختار اعمال تحریمها از طریق کنترل روابط اقتصادی ایران با کشورهای عمدتاً اروپایی موضوع این قانون، باقی بماند». (روزنامه حکومتی جوان 30آذر94).
نتیجه: ولوله در درون رژیم ناشی از این است که تحریمهایی که قرار بود به قیمت تندادن نظام ولایت به ذلت برجام لغو شود، از در بیرون نرفته، از پنجره بهصورتهای دیگر باز میگردد. این در حالی است که رژیم زهر هستهیی را خورده و تمامی آثار آن را به جان خریده، اما از بهره آن که دستکم لغو تحریمهاست، محروم مانده است. به این ترتیب میتوان گفت که قانون جدید آمریکا زهر مضاعف برای رژیمی محسوب میشود که در گرداب بحرانها در ضعیفترین وضعیت عمر ننگین خود قرار دارد.