هرشب ستاره ای به زمین میکشند و باز این اسمان غم زده غرق ستاره هاست
جنگ جهانی دوم پایان یافت، داستان جنگ جهانی و سربازان و کهنه سربازان پایان یافت اردوگاه های هولناک روس ها و نازی ها تعطیل شدند
جنگ جهانی دوم پایان یافت، داستان جنگ جهانی و سربازان و کهنه سربازان پایان یافت اردوگاه های هولناک روس ها و نازی ها تعطیل شدند
و جنایتکاران جنگی این زندان ها به سزای عمل خویش رسیدند ولی مردم جهان داستان های ان روزگار را کماکان مرور میکنند و هنوز از این همه بی رحمی در حیرت اند .
خاطرات مربوط به زندان های مخوف جنگ جهانی دوم و زندانیانی که توسط زندانبان ها اجیر شده بودند و عجیب انکه در رفتار با زندانیان بسیار بی رحمانه تراز خود زندانبان رفتار میکردند این دسته از زندانیان به "کاپا" معروف بودند و شاید اگر مردم جهان تصور میکنند که این فاجعه و بانیان آزارو اذیت یک زندانی توسط زندانی دیگر در دل تاریخ دفن شده است ولی در کمال تاسف باید گفت که در این روزگار و در زندان های حکومت آخوندی مجددا کاپاها ظهور کرده اند و مامور آزارو اذیت بیشتر زندانیان شده اند.
در زندان رجایی شهر و در بند سیاسی گروهی اقلیت از زندانیان که تمایل به بقای حکومت دارند و امیدشان به پس مانده ی یارانشان در حکومت دولت مكرو فریب است خود را مجرمان شریف میدانند و دیگران را تروریست و خراب کار و جاسوس ، یعنی انچه از حلقوم دادستان بیرون می اید راه زبان این کاپاهای اخوندی است این دسته ی تمامیت خواه در زندان هم همه چیز را برای خود میخواهند و مدتهاست مثل یک مزدور تمام عیار وزارت اطلاعات هر زندانی سیاسی را که حرفی برای گفتن دارد و هنوز بر سر موضع خویش است و حاضر به تعامل با حاکمیت نیست را به سیستم زندان معرفی میکنند تا به روش های مختلف مورد آزارو اذیت قرار بگیرد.
یکی از روش های آزار زندانیان که توسط ریىس زندان اعمال می شود فرستادن زندانیان سیاسی به بند های دیگری است که مخصوص نگهداری زندانیانی با جرائم خطرناک است و این حربه ای است که زندانی سیاسی را وادار به سکوت کنند و آخرین شاهکار این زنجیره ی مزدور فرستادن من ،افشین بایمانی و ارژنگ داوودی به بند زندانيان عادی است ،امری که این بارآنچنان رذیلانه صورت گرفت که دختر ١٦ساله ام دنیا، پس از ١٦ سال دوری از پدر و سکوت و امید آزادی پدر و تحمل درد و رنج جانکاهی که منجر به بیماری قلبی وی در ابتدای نوجوانی شده است از ناراحتي دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. اگر چه دوراست از شرف و وجدان دادستان و رئيس زندان و مزدوران اخوندی که از خود خجالت بکشند و به این رفتار شرم آور خود پایان بدهند و چنانچه در گذشته هم مرسوم بوده که زندانیان سیاسی دیگری که بر سر موضع خودبوده اند را به بندهای دیگر انتقال بدهند زندانیان سیاسی ازجمله علی رضا فراهانی ،علی مشهدی کاظمی، ایرج حاتمی، فرید آزموده، بهزاد ترحمی و علی اکبر باغانی و محمد رضا عالی پیام .ولی اینبار شاید اينبار لازم باشد پشت سر پرچم ژاندارک ایرانی یعنی دنیا همگی مردانه بایستیم و برای همیشه به این داستان خاتمه بدهیم چراکه خون من یعنی افشین بایمانی هرگز رنگین تراز سایر مجاهدینی که در راه مبارزه بر علیه رژیم به شهادت رسیدند نیست این بار دراین اعتصاب بادنیا همراهی خواهم کرد.
افشین بایمانی
************
دیشب پدرم ،که ١٥ روز است در اعتصاب غذا به سر میبرد را به بیمارستان اعزام کردند پس از ١٦ سال حبس او همه گونه زندان و بند و تنبیه را به چشم دیده است . بارها پدرم را به بهانه ی گوناگون از زندانی به زندان دیگر منتقل کرده اندومورد ازار واذيت قرار داده اند، از خود میپرسم به راستی این بار چه اتفاقی افتاده که پدر بخاطر جابجایی از یک بند به بند دیگر دست به اعتصاب غذا زده و انقدر مصمم است که تا پای جان خود دراین راه ایستاده است؟! به راستی ایا فکر میکنید خواسته ی او به اين علت است که تحمل و حوصله ی جابجایی را ديگر ندارد؟ ان هم او که شرایط بسیار سخت تر از انرا به سادگی تحمل کرده است ؟! سادگیست اگر اینطور فکر کنید حرف پدر من اینبار جابجا شدن نیست این بار او از ازارو اذیت سازمانیافته اى که توسط دادستان و زندانبانان و بنا برتوصیه ی تعدادی زندانی وابسته به لابی های حکومتی اعمال میشود ناراحت است اینگونه جابجایی ها نوعی دهن کجی به سایر زندانیان سیاسی است امری که قبلاهم سابقه داشته و نمونه های بسياري از انرا میتوان بر شمرد. براساس این اعتقاد است که من هم به حمایت از پدرم تا زمان براورده شدن خواسته ی او کماکان در اعتصاب غذا خواهم بود.
پدرم دوستت دارم
دنیا بایمانی