۱۴۰۰ شهریور ۲۹, دوشنبه

رحمان کریمی: عوامل بازدارنده همبستگی و اتحاد ملی

  درابتدای امر برای چندمین باراز این قلم، باید گفت که رژیم فاسد و جنایتکار و توسعه                                       طلب اجالتا حاکم بر ایران؛


درابتدای امربرای چندمین بار از این قلم، باید گفت که رژیم فاسد و جنایتکار و توسعه طلب اجالتا حاکم بر ایران؛ جمهوری به معنایی که در فرهنگ سیاسی داریم نبوده و نیست. صفت اختصاصی «اسلامی» هم نمی باشد مگر آنکه بگوییم اسلام حوزوی یا آخوندی. رژیم، رژیم ولایت مطلقه فقیه با ماهیت و عملکرد فاشیسم دینی. خمینی ملعون برای مقبول و منطبق بودن نظام بنیادگرای عقب افتاده خود با جهان امروز عنوان «جمهوری اسلامی» را انتخاب کرد. ما باید تکرار کننده این عنوان دروغین نباشیم. دولت‌های مماشاتگر همواره این عنوان را بکارمی برند. بجز مقاومت ایران، دیگران نیز که امتحان خود را پس داده‌اند و دیگر ماهیت شان آشکار است؛ آن را بلغور می کنند و ما نباید آن را بکارگیریم. لااقل اگر نمی گوییم رژیم فاشیستی بگوییم نظام ولایت مطلقه فقیه. 

 و اما هر معلول را علتی هست که نمی توان برای شناخت آن ژورنالیستی برخورد و تقاضا کرد. ما به سهم خود بخش عمده یی از علل عدم همبستگی را شماره می کنیم: 
 ۱ ــ سیاست دراز مدت مماشات دولت های صاحب قدرت در قبال رژیم. خواه ناخواه این سیاست کثیف سازشکارانه روی اذهان جامعه ایران اعم از عوام و خواص تأثیر می گذارد و موجب نومیدی می شود. این نومیدی دامن گروه های مدعی اپوزیسیون را هم می گیرد. خاصه گروه هایی که خود را در جلو خمینی باختند و سرازیر خارج کشور شدند و بساط کوچک و متزلزل خود را به عنوان اپوزیسیون پهن کردند و همصدا با رژیم و رسانه ها و بلندگوهای خودی و خارجی به گمراه کردن اذهان مردم پرداختند. زمانی مبلغ رفسنجانی شدند و زمانی خاتمی و روحانی که از آنان معجزه و فرجی برآید. انرژی خود را نه صرف ماهیت رژیم و بیدار کردن مردم بلکه دقیقا صرف سیاه و خراب کردن مقاومت ایران کردند. آنان در باخت و پیسی این سیاست خائنانه و ضد ملی را دنبال نمودند. سال ها پیش شورای ملی مقاومت ایران دعوت به همبستگی کرد و آنان همبستگی با رژیم یا جناحی از رژیم را ترجیح دادند. امروزه همه چیز آشکار آشکار شده است و باز عبرت نمی گیرند چون مرغ آنان یک پا بیشتر ندارد. 
 ۲ ــ سال های متمادی بنام اصلاح طلبی مردم ستمدیده و عاصی را در برزخ وعده های سر خرمن نگهداشتند تا بالاخره در عمل ماهیت خود را برای جامعه ایران آشکار و برای همیشه معلوم کردند. در رژیم ولایت مطلقه فقیه رییس جمهور یا مقام دیگر چکاره است که بخواهد نقش ناجی را بازی کند ؟. 
۳ ــ امروزه که از جعبه مارگیری ولی فقیه امثال رییسی و اژه ای بیرون آمده و دیگر مهره یی در صحنه نیست تا سازشکاران به اتکای آن هلهله راه بیندازند، از رضا پهلوی تا به دیگران سخن از سرنگونی می زنند اما بدون خشونت!!. انقلاب همچنان بد است و با فعالیت مدنی می توان به عمر رژیم پایان داد. این جماعت مدعی و بی شرم فعالان مدنی که در زندان عذاب و شکنجه می بینند نادیده می گیرند و در تحلیل خائنانه خود سرنوشت آنها را به حساب نمی آورند و برای اپوزیسیون نمایی آزادی آنان را طلب می کنند. 
 ۴ ــ چه انتظار هست که این جماعت ورشکسته اما به شدت خودخواه و خودگرا به مقاومت ایران نزدیک شوند. آنان چشم دیدن این استحکام و پایداری و همواره در مقابله جدی با تمامیت رژیم نداشته و ندارند. این قلم از آنان سرخورده و نومید است مگر آن روز که ببینند مقاومت ایران دارد به فتح نهایی نزدیک می شود. فرصت طلبانه یک شبه رنگ عوض می کنند و سر ماشین خود را کج. 
 ۵ ــ باید بدانیم که جامعه ایران هم به دوران ها و هم در تاریخ معاصر عقب مانده نگهداشته شده است. چون به این روند ناسالم نیک بنگریم به عظمت و گران ارزشی رهبران مقاومت ایران پی می بریم و درودها نثار می کنیم. نگاه به تاریخ واجد درس ها و عبرت هاست. و به صرف آرمان طلبی، گشایشی حاصل نخواهد شد مگر در تداوم جانانه و بی دریغ مقاومت و مبارزه. شرایط دیکتاتوری گاه برای سرنگونی چندان مشکل نیست و گاه بسیار مشکل و طاقت سوز است. زن و مرد پولادین عصب و عزم می خواهد که خوشبختانه مقاومت ایران از آن برخوردار است.  جمهوری به معنایی که در فرهنگ سیاسی داریم نبوده و نیست. صفت اختصاصی «اسلامی» هم نمی باشد مگر آنکه بگوییم اسلام حوزوی یا آخوندی. رژیم، رژیم ولایت مطلقه فقیه با ماهیت و عملکرد فاشیسم دینی. خمینی ملعون برای مقبول و منطبق بودن نظام بنیادگرای عقب افتاده خود با جهان امروز عنوان «جمهوری اسلامی» را انتخاب کرد. ما باید تکرار کننده این عنوان دروغین نباشیم. دولت‌های مماشاتگر همواره این عنوان را بکارمی برند. بجز مقاومت ایران، دیگران نیز که امتحان خود را پس داده‌اند و دیگر ماهیت شان آشکار است؛ آن را بلغور می کنند و ما نباید آن را بکارگیریم. لااقل اگر نمی گوییم رژیم فاشیستی بگوییم نظام ولایت مطلقه فقیه. 
 و اما هر معلول را علتی هست که نمی توان برای شناخت آن ژورنالیستی برخورد و تقاضا کرد. ما به سهم خود بخش عمده یی از علل عدم همبستگی را شماره می کنیم: 
 ۱ ــ سیاست دراز مدت مماشات دولت های صاحب قدرت در قبال رژیم. خواه ناخواه این سیاست کثیف سازشکارانه روی اذهان جامعه ایران اعم از عوام و خواص تأثیر می گذارد و موجب نومیدی می شود. این نومیدی دامن گروه های مدعی اپوزیسیون را هم می گیرد. خاصه گروه هایی که خود را در جلو خمینی باختند و سرازیر خارج کشور شدند و بساط کوچک و متزلزل خود را به عنوان اپوزیسیون پهن کردند و همصدا با رژیم و رسانه ها و بلندگوهای خودی و خارجی به گمراه کردن اذهان مردم پرداختند. زمانی مبلغ رفسنجانی شدند و زمانی خاتمی و روحانی که از آنان معجزه و فرجی برآید. انرژی خود را نه صرف ماهیت رژیم و بیدار کردن مردم بلکه دقیقا صرف سیاه و خراب کردن مقاومت ایران کردند. آنان در باخت و پیسی این سیاست خائنانه و ضد ملی را دنبال نمودند. سال ها پیش شورای ملی مقاومت ایران دعوت به همبستگی کرد و آنان همبستگی با رژیم یا جناحی از رژیم را ترجیح دادند. امروزه همه چیز آشکار آشکار شده است و باز عبرت نمی گیرند چون مرغ آنان یک پا بیشتر ندارد. 
 ۲ ــ سال های متمادی بنام اصلاح طلبی مردم ستمدیده و عاصی را در برزخ وعده های سر خرمن نگهداشتند تا بالاخره در عمل ماهیت خود را برای جامعه ایران آشکار و برای همیشه معلوم کردند. در رژیم ولایت مطلقه فقیه رییس جمهور یا مقام دیگر چکاره است که بخواهد نقش ناجی را بازی کند ؟. 
۳ ــ امروزه که از جعبه مارگیری ولی فقیه امثال رییسی و اژه ای بیرون آمده و دیگر مهره یی در صحنه نیست تا سازشکاران به اتکای آن هلهله راه بیندازند، از رضا پهلوی تا به دیگران سخن از سرنگونی می زنند اما بدون خشونت!!. انقلاب همچنان بد است و با فعالیت مدنی می توان به عمر رژیم پایان داد. این جماعت مدعی و بی شرم فعالان مدنی که در زندان عذاب و شکنجه می بینند نادیده می گیرند و در تحلیل خائنانه خود سرنوشت آنها را به حساب نمی آورند و برای اپوزیسیون نمایی آزادی آنان را طلب می کنند. 
 ۴ ــ چه انتظار هست که این جماعت ورشکسته اما به شدت خودخواه و خودگرا به مقاومت ایران نزدیک شوند. آنان چشم دیدن این استحکام و پایداری و همواره در مقابله جدی با تمامیت رژیم نداشته و ندارند. این قلم از آنان سرخورده و نومید است مگر آن روز که ببینند مقاومت ایران دارد به فتح نهایی نزدیک می شود. فرصت طلبانه یک شبه رنگ عوض می کنند و سر ماشین خود را کج. 
 ۵ ــ باید بدانیم که جامعه ایران هم به دوران ها و هم در تاریخ معاصر عقب مانده نگهداشته شده است. چون به این روند ناسالم نیک بنگریم به عظمت و گران ارزشی رهبران مقاومت ایران پی می بریم و درودها نثار می کنیم. نگاه به تاریخ واجد درس ها و عبرت هاست. و به صرف آرمان طلبی، گشایشی حاصل نخواهد شد مگر در تداوم جانانه و بی دریغ مقاومت و مبارزه. شرایط دیکتاتوری گاه برای سرنگونی چندان مشکل نیست و گاه بسیار مشکل و طاقت سوز است. زن و مرد پولادین عصب و عزم می خواهد که خوشبختانه مقاومت ایران از آن برخوردار است.