خامنه ای خطر از هم پاشیدن نظامش را در دو نوبت عمده در قیامهای ۹۶ و ۹۸ به عیان شاهد بود و شمشیر آخته قیام کنندگان را بر گردن خود احساس کرد. او قبلا تجربه یکدست کردن نظامش را با گماشتن محمود احمدی نژاد در مصدر امور دارد، که نتیجه اش وقوع یک قیام مردمی در سال ۱۳۸۸ و بدتر از آن، سرکشی و تقابل مستقیم این گماشته با او و راه حلهای او برای کنترل جامعه بود.
این یکدست سازی برای خامنه ای خساراتی را در برداشت که برای دو دور بعد مجبور به بازگشت به سیاست رقابتی بین دو جناح و باصطلاح سیاست انتخاباتی «بد و بدتر» شد. معنی مشخص این وضعیت، «ناتوانی بالائیها در حکومت کردن است.»
در مقطع همه گیر شدن ویروس کووید ۱۹، خامنه ای که با شورشهای مردمی و تنشهای اجتماعی در مخمصه گیر کرده بود، سیاست جنایتکارانه «کرونایی» خود را با آگاهی و برنامه ریزی آغاز کرد. برگزاری راه پیمایی ۲۲ بهمن و برگزاری انتخابات مجلس، در آن مقطع، و حتی با استقبال ضمنی از تحریم وسیع و بیسابقه مردم، و دیگر اقدامات او از جمله اعلام کم اهمیت بودن این ویروس در تلویزیون، سیاستی ضد انسانی بود که با اعمال آن، هم یک مجلس «یکدست» و کنترل شده را بدست آورد و هم ویروس کرونا را برای کنترل هرچه بیشتر مردم فراگیر کرد.
هر چه به تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری رژیم نزدیکتر می شویم، هراس و دلهره از سرنوشت نظام، هردو جناح را بار دیگر در خود گرفته است. زمینه های این نگرانیها بطور خاص در شروع سال جدید به نداشتن راه حل برای کش دادن موجودیت نظام مربوط می شود.
سالی تازه را آغاز می کنیم. آخرین سال قرن ۱۴ خورشیدی. در این شروع تازه، موضوع اصلی که همچنان در برابر انقلابیون آزادیخواه قرار دارد، برچیدن بساط نظام حاکم بر ایران، با همان دستور کار چهل و دو سال گذشته یعنی قیام و انقلاب است.
چرا قیام و انقلاب؟ برای اینکه راه دیگری برای رسیدن به آزادی و رهایی با این نظام پوسیده باقی نمانده است. همه راه های ممکن برای «اصلاح» یا «تغییر» ی ولو اندک در بنیاد و ساختارها و حتی شکل و قیافه این اختاپوس خونخوار بجایی نرسیده و حاملان و مستخدمین این نوع تفکر، رسوا و مچاله در خود می پیچند و آویزان به ولایت فقیه پایان محتوم نظام را انتظار می کشند.
بیلان سیاه طرفداران و فعالانِ اصلاح و تغییر درونی این نظام فاسد و پلید، ثبت شده و در جلوی ما هست، آنها از همان بدو حرکت، سرنوشتی بجز اینکه زار و نزار، به اندامی در درون این نظام تبدیل شوند نداشته اند. آنهایی که هنوز ظاهرا در خارج این نظام، در این راه طی طریق می کنند، «رژیمی» هستند و کارشون حفظ نظام، که در این مسیر، از نرمش و مسالمت و کرنش و تعظیم و تکریم خامنه ای گرفته تا بوسیدن دست آلوده به خون مقامات ریز و درشت رژیم، ابا و شرمی نداشته و ندارند. از هر خیانتی نسبت به مردم ایران برای حفظ منافع خود، دریغ نداشتند و با خاک پاشیدن به چشم مردم در عمل مانعی در مسیر سرنگونی این نظام ضد مردمی بوده اند.
انتخابات ریاست جمهوری مثل همیشه سرفصل تقسیم قدرت درونی این نظام بوده و با ضوابط خودساخته ای که همواره زیرپا گذاشته شده برگزار می شود. هدف اصلی در این نمایش برای رژیم حاکم، مشروعیت و مقبولیت داخلی و خارجی دادن به آن بوده که آنرا با تصاویر دست چین شده «شرکت مردمی» انجام داده است.
خامنه ای در سخنرانی اول سال خود در این مورد به نکاتی اشاره می کند که نسبت به قبل تردیدها و بلاتکلیفی در برابر تضادهای درونی نظامش را نشان میدهد. او می گوید:
«انتخابات در کشور خیلی دارای اهمّیّت است، هم از جنبهی داخلی، هم از جنبهی وجههی خارجی... در دستگاه اجرای کشور یک نوسازیای به وجود میآید که این خیلی چیز مهمّی است... از جهت وجههی خارجی هم انتخابات و حضور مردم و مشارکت مردم، نشاندهندهی اقتدار ملّی است... بنابراین حضور مردم موجب اقتدار کشور خواهد شد...و از همه مهمتر البتّه انتخابات است... ما باید تلاش کنیم کشور را قوی کنیم... «ایران قوی» یک شعار عمومی است، این را همه قبول دارند؛ آن کسی که بنده را هم قبول ندارد، شعار «ایران قوی» را قبول دارد... خب حالا این قوّت را چه کسی به ایران میبخشد؟ همان طور که عرض کردیم، ملّت؛ ملّت هستند که این قوّت را به کشور میبخشند و حضور ملّت و مشارکتشان هم -اصل مشارکتشان، اندازهی مشارکتشان- مسلّماً در این قوّت ملّی تأثیر دارد... ملّت عزیز هم بدانند که دستگاههای جاسوسی و سرویسهای اطّلاعاتیِ کشورهایی و از همه بدتر کشور آمریکا و همچنین رژیم صهیونیستی از چندی پیش و نه امروز دارند تلاش میکنند که انتخابات آخر خرداد را بیرونق کنند؛ یا برگزارکنندگان را متّهم میکنند [و میگویند] «انتخابات مهندسی شده» -در واقع برگزارکنندگان انتخابات را دارند متّهم میکنند یا شورای محترم نگهبان را متّهم میکنند- یا مردم را دلسرد میکنند [و میگویند] «رأی شما اثری ندارد، در بهبود اوضاع تأثیری نمیگذارد؛ چرا بیخودی خودتان را خسته میکنید!». با شدّت تمام از این کارها دارند میکنند.»
در این صحبتها تناقضات زیادی هست که خامنه ای سعی می کند آنها را پنهان کند. سیاست یکدست سازی و گماشتن جنایتکاری از قماش خویش در راس قوه مجریه در درجه اول هیچ تناسبی و همخوانی با «مشارکت مردمی» برای اعتبار دادن داخلی و خارجی به آن ندارد. برای اینکار باید از خیر خیلی چیزها که تاکنون نظامش را حفظ کرده بگذرد. این کار هیچ تاثیری در گرایش مردم به نظام او ندارد. امری نمایشی است برای تقسیم مجدد قدرت در درون نظام برای سرکوبی بیشتر و شدیدتر مردم. در عرصه های دیگر هم اگر نشان از تسلیم ناپذیری او در مقابل خواسته های شرکای خارجی اش معنی شود، وضعیت نظام را آشفته تر از پیش می کند. بخصوص که از الان تقصیر ناکامیهای این نمایشِ در پیش را به گردن «دستگاههای جاسوسی و سرویسهای اطّلاعاتیِ» خارجی می اندازد.
با وجود خروارها دروغ و دغل و جنایت و شقاوت حافظان نظام ولایت از هر تیره و طایفه ای، بروشنی دیده می شود که اقشار و طبقات تحت ستم، پابرهنگان، کارگران و زحمتکشان در همه عرصه های اجتماعی، دریافته اند که راهی بجز قهر و قیام و انقلاب در مقابل وحشیگریهای طراز قرون وسطائی آن باقی نمانده است. این گوشه ای از معادلات قدرت در داخل نظام و ملاحظات جنبی آن در داخل کشور است که عامل اصلی این نگرانیها در آغاز پروسه جدید و بیهوده ی «یکدست سازی» نظام ولایت فقیه می باشد.
سئوال اصلی این است که آیا یکدست سازی نظام فقط با گماشتن یک دولت و یک «حزب الهی» در راس قوه مجریه انجام می شود و خامنه ای با خیال راحت هر کار و هر سیاستی را که بخواهد می تواند در داخل و خارج کشور پیش ببرد؟ از محتوای پیام اول سال او این یقین بدست نمی آید. دست اندرکاران و شرکای داخلی و خارجی نظام بهتر از هر کسی توفان سهمگین در پیش را دیده و بیم و هراسشان را حتی علنی ابراز می کنند. این آتش، زیر خاکستر پنهان است و گرمای آن به مردم توان و جانِ تازه ای داده که آن را در فریادهای رسای آنها و عصیانشان در مقابل ظلم و ستم، می شود دید.