افزایش جان باختگان کرونایی بر اثر شیوع ویروس انگلیسی
این روزها خبرهای انفجار و نفوذ و «خرابکاری» در سایت اتمی نطنز، همزمان با بحث داغ مذاکرات کذایی برای تنفیخ در کالبد بیجان برجام ۲۰۱۵، در رسانهها در گردش است. اما آن چه خامنهای و نوچههای تحتامر او مأمور به پنهان و پوشیده نگاهداشتن آن هستند، اشتغال بیشازپیش ویروس کرونا بهقتل و کشتار جانسوز مردم ایران است. جنایتی قابل پیشگیری که ویروس ولایت عامل آن است.
واقعیت این است که هیاهوی هستهیی از همان روزی که با شعار پوچ «حق مسلم» به خورد عوام داده شد، چیزی جز پردهای برای پوشش پنهانکاری سوداگری نظام آخوندی برای دستیابی به سلاح اتمی نبود. آنچه در این میان هیچ اهمیتی برای غارتگران حاکم بر ایران نداشته و ندارد، همانا حال و روز سیاه مردم این سرزمین است. این وضعیت را اکنون مردم ایران هم به چشم میبینند و هم با گوشت و پوست و استخوانشان لمس کرده و میکنند. مردمی که تا پیش از کرونا هم کارد به استخوانشان رسیده بود، اکنون در شهرهای قرمز و «فوق قرمز» و «سیاه!» اسیر کرونای ولایت هستند و با ممنوعیت واکسن از سوی خامنهای جنایتکار، هیچ چشمانداز روشنی هم برای خلاصی از این وضعیت ندارند!
حتی روحانی که سال گذشته وعدهٔ سرخرمن برای رسیدن واکسن موهوم داخلی میداد، میگوید» نمیتوان به امید واکسن داخلی ماند!»
سرمایهگذاری برای «حفظ نظام»!
یکی از مشهورترین جملههایی که ذات پلید و بیمارگونهٔ پیرکفتار جماران را آشکار کرد، ترهاتی است که در کتاب صحیفهٔ وی، در جلد ۱۵ صفحهٔ ۳۶۵ به ثبت رسیده است. «این یک تکلیف الهی است برای همه که اهم تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است». !
بسیار خوب، معنای این «اوجب واجبات!» این است که «به هر بهایی» هم شده، باید نظام پوسیدهٔ ولایت فقیه را حفظ کرد! برای این کار، سرکوب، کشتار، قتل، ترور، شکنجه، تجاوز، ارعاب، دروغ، توطئه و هر ابزار دیگری مباح است. ماکیاول هم نمیدانست که روزی خمینی گونهیی خواهد آمد و مرزهای تعاریف ماکیاولیسم را تا فراسوی جنایتهای ضدبشری گسترش خواهد داد!
اما لازمهٔ حفظ یک کشور و حکومتی که مفت به چنگ آخوندها افتاده بود چه چیزهایی میتواند باشد؟!
حکومتی که بهدلیل ماهیت ارتجاعی و ضدمردمیاش توان حل تضادهای مردم و جامعه را ندارد لاجرم اهرمهایی که برای بقای خود بکار میگیرد سرکوب در داخل و صدور تروریسم در خارج است بهعلاوه اینکه برای حفاظت خود در برابر حسابرسی جامعه جانی و باجگیری جهت ادامه حیات ننگین خود سلاح اتمی برایش حیاتی است. سلاحی که نظام آخوندی از زمان رفسنجانی با تمام توان در پی آن رفت.
جالب توجه است که علیرغم دجالیت آخوندها برای «صلح آمیز» اعلام کردن صنعت هستهایشان اما وقتی به تنگنای قافیه میرسند، عملاً با اعلام غنیسازی ۶۰درصدی (که هیچ استفادهٔ صلحآمیزی هم ندارد!) اقدام به تهدید کشورهای غربی برای باجگیری میکنند!
بله؛ آخوندها به این نتیجه رسیدند که با ریختن سرمایههای کلان کشور سرشار از ثروت ایران در تنور جنگ و سپس در تولید و تکثیر سلاحهای کشتار جمعی مانند «شهر موشکی»، میتوانند بیمه و تضمینی برای تداوم عمر ننگین خودشان داشته باشند! در اوج این سلاحها هم طبعاً «بمب اتمی» تبدیل به رویای بزرگ و هدف اول نظام شد.
قیمت این سوداگری کور، خالی شدن روزبهروز جیب مردم ایران بود و فقر و فاقهٔ جانکاه آنان! زیرا ابتدا پول تو جیبی ملا و حق حساب غارتگران باید از بیتالمال کنار گذاشته شود، سپس باقیماندهٔ آن صرف «بیمه» ی نظام گردد! اما از آنجا که اشتهای سربازان گمنام و ناگمنام ولایت سیری ناپذیر است، چیزی از بیتالمال باقی نماند؛ در نتیجه دست در جیب مردم کردند تا «حق بیمه» ی نظام از جیب مردم پرداخت شود!
اعترافات دیر هنگام
روزینامهٔ ستارهٔ صبح در شمارهٔ چهارشنبه ۲۵فروردین ۱۴۰۰ خود از قول یک بهاصطلاح «دیپلمات» پیشین و تحلیلگر امروزین! با مثال زدن کشورهای ژاپن و آلمان، مدعی شد که اگر رژیم آخوندی به جای باجخواهی با موشک و سلاح اتمی، بهدنبال تقویت اقتصاد کشور میرفت، امروز به قدرت اول منطقه تبدیل میشد!
روشن است همانطور که گفتیم این ادعا هیچ تناسبی با ماهیت ارتجاعی آخوندهای حاکم ندارد. بنابراین سخن گفتن از سیستم حکومتی کشورهای دمکراتیک جهان برای جیرهخواران نظام ولایی، مانند باد بیختن است! اما آنچه که در درفشانیهای مهرههای سابق و لاحق حکومتی قابل اعتناتر است، در واقع این اعترافات است: «بهطور مستمر در چهل سال گذشته با دنبال کردن صنعت هستهیی کشور را نیازمند کردهایم، سرمایههایمان را به هدر دادهایم و تحت تحریمهایی قرار گرفتهایم... همه اینها بهدلیل این میل هستهیی و فعالیتهای منطقهیی است».
عبارتهای «میل هستهای» و «فعالیتهای منطقهای» را به بیان دقیقتر باید اینچنین تعریف کرد: «جاهطلبی و سودای بمبسازی» و «تولید و تکثیر گروههای دستساز تروریستی در کشورهای منطقه (تحت عنوان عمق استراتژیک) برای گسترش نفوذ و توان بیشتر برای باجگیری»!
آمار هم نیازی نیست، هر کودک دبستانی هم میتواند سرانگشتی محاسبه کند؛ پرسش سادهاست: با ثروت هنگفتی که از پول نفت و منابع ملی ایران خرج بمب و موشک و گروههایی مانند حزبالله لبنان و انصارالله عراق و فاطمیون سوریه و حوثیهای یمن و... یا حمایت از بشار اسد در قدرت شده است، چند بار میشد به مردم ایران در شهرهای سیاه و سرخ و فراسرخ آن واکسن کرونا رساند؟ چند بار میشد آثار سیلها و زلزلهها و سایر بلاهای طبیعی را از چهرهٔ ایران خسته و مردم محنت زدهٔ آن زدود؟!
تا روزی که این حکومت بر سریر قدرت است، قطرهای از ثروت عظیمش به مردم ایران نخواهد رسید، چه تحریمی در کار باشد و چه نباشد.