۱۴۰۰ فروردین ۱۶, دوشنبه

مهرداد هرسینی:‌ ماست ولایت در تغاری شکسته

 

کمترازدوماه به برگزاری نمایش انتخابات دردرون دیکتاتوری ولی‌فقیه باقی نمانده است، اما تمامی داده‌های حکومتی در این دور سخن از انجماد بازار مکاره ولی‌فقیه را دارند.

به یقین نخستین دلیل این واقعیت در جوهر و پیام «رای من سرنگونی و آری به جمهوری دموکراتیک» می‌باشد که از سوی مقاومت ایران و خانم رجوی به‌مثابه یک شعار محوری و ملی به میان توده‌ها رفته است.

این واقعیت را اکنون تمامی جناح های رژیم به‌خوبی دریافته و صد البته به یقین رسیده‌اند که این‌دور از شعبده‌بازی خامنه‌ای پیشاپیش محکوم به شکست می‌باشد.

هم‌چنین باید به قفل شدن کلیت نظام و به‌ویژه خامنه‌ای برای یکدست نمودن رژیم اشاره نمود تا به بحران برای این‌دور از نمایش رسید. وی به‌صراحت از سیاست انقباض سخن به میان آورده است، زیرا اساس و پایه ولایت فقیه را با وجود مجموعه عظیمی از نیروهای سرکوبگر، بسیج، سپاه و اطلاعاتی هم‌چنان در آستانه سرنگونی می‌بیند.

نیاز ولی‌فقیه به بستن گارد کاملاً دفاعی در مقابل جامعه و مقاومت ایران به‌دلیل وجود دو فاکتور مهم، نخست وجود فرودستان و توده‌های گرسنه و دردمند و دیگری وجود شقه در رأس نظام قابل فهم می‌باشد زیرا وجود هرگونه شقه در حاکمیت همواره به‌عنوان بستری مناسب برای خیزش و قیام عمل کرده است.

براین منطق از داده‌های حکومتی چنین به‌نظر می‌رسد که خامنه‌ای تا قبل از مرگ تلاش دارد تا هژمونی ولایت فقیه را برای مقابله با بحران سرنگونی تثبیت نماید. مناسب‌ترین و شاید آخرین فرصت برای اجرایی نمودن این سیاست همین دور از نمایش انتخابات می‌باشد.

ولی‌فقیه که پیش‌تر دو قوه قضاییه و مقننه را در اختیار تام و کمال خود در آورده، اکنون به‌دلیل مجموعه شکستهای شیخ حسن روحانی به‌ویژه در زمینه مدیریت، اقتصادی، مالی و یا رشد و نمو فقر و فلاکت در جامعه، خیز برداشته تا تنها قوه‌ی باقی مانده یعنی«قوه مجریه» را نیز به تیول خود الحاق و بدین سان دیکتاتوری ولی‌فقیه را یکدست کند.

خامنه‌ای به‌خوبی می‌داند که با وجود شقه در رأس نظام و وجود«قلوسی» به‌نام«ریاست جمهوری»، میخ ولایت فقیه هرگز در درون حکومت نهادینه نخواهد شد.

این شکاف در منطق طبیعی خود نیز همواره به‌مثابه پاشنه آشیل برای دیکتاتوری خامنه‌ای عمل کرده است. بر این اساس اوجب واجبات ولی‌فقیه برپایی یک حکومت یکدست، بدون هر گونه شکاف در رأس قوا و حذف پست ریاست‌جمهوری با هدف ریاست کنترل شده پارلمانی می‌باشد.

تنها با این سازوکار است که وی خواهد توانست تا موقعیت لرزان حکومت و به‌ویژه جایگاه ولی‌فقیه را پر رنگ و به آن دوام ببخشد.

اما خامنه‌ای اکنون در یک پارادوکس مرگبار نیز در تله افتاده است، زیرا در حالی‌که وی از یک‌سو خواستار جراحی باند مقابل هست، اما از سوی دیگر به‌شدت از قطبی شدن وضعیت در درون رژیم هراس دارد.

وی در این رابطه به‌صراحت در سخنان نوروزی خود اعتراف کرده که«انتخابات را نماد دو دستگی، نماد تفرقه قرار ندهید، نماد دوقطبیگری قرار ندهید، تقسیمات چپ و راست را بگذارید کنار، آنچه مهم است نظام است، نظام را دوقطبی نکنید».

بدن سان خامنه‌ای در موقعیتی بسیار متزلزل، وحشت خود را از احتمال هر گونه شقه و شکاف در رأس حاکمیت به مانند سال۸۸ و به تبع آن برهم خوردن تعادل رژیم به بیرون ساطع می‌کند.

به یقین اجرای این مهندسی برای خامنه‌ای به‌دلیل وجود مجموعه تضادها و مجموعه مناسبات در داخل رژیم آسان نمی‌باشد، زیرا باندهای مقابل که تماماً از جناح«خط امامی‌ها» برآمده و طی بیش از چهار دهه بروی سیاستهای خارجی، مالی، روابط بین‌المللی و تجارت سرمایه‌گذاری کرده‌اند، اکنون به‌راحتی تن به حذف خود از قدرت نخواهند داد.

نمونتا تلاشهای اخیر باند شیخ حسن روحانی و آویختن وی به‌ دامن شرکای تجاری است که به‌جد به‌دنبال رسیدن به یک توافق نیم‌بند با طرفهای خارجی بر سر پروژه‌های اتمی حکومت می‌باشد، تا بدین وسیله تعادل از دست رفته در درون حاکمیت را بطریقی جبران نماید.

براین سیاق می‌توان پیش‌بینی نمود که نه تنها جنگ‌وجدال در درون رژیم میان باند خامنه‌ای و آخوند روحانی و اصلاح‌طلبان قلابی فروکش نخواهد کرد، بلکه به‌قول عوام این«تازه اول کار» در دوران زهرخوران و پایانی رژیم می‌باشد.