سخن روز
خامنهای پس از مدتها تعلل و این دست و آن دست کردن سرانجام انتصاب ابراهیم رئیسی، جلاد بدنام قتلعام ۶۷ را بهعنوان رئیس دستگاه قضاییهٔ خود رسماً اعلام کرد.
چرا خامنهای در صدور رسمی این حکم، در حالی که بهطور غیررسمی مطرح شده بود، این همه تعلل و تردید داشت؟
چرا با این همه رسوایی و بدنامی که انتصاب این جلاد برایش داشت، او را منصوب کرد؟
رئیسی چه کاری برای خامنهای میتواند انجام بدهد که سایر آخوندهای دیگر نمیتوانند؟
مگر جلاد در این رژیم کم است؟
بازتابهای متضاد داخل و خارج رژیم
اگر چه که تقریباً همه رسانههایی که خبر انتصاب رئیسی را بازتاب دادهاند، روی نقش او در قتلعام زندانیان سیاسی دست گذاشتهاند، اما در داخل رژیم این موضوع جزء معدود مواردی است که هر دو باند از آن استقبال کردهاند. واقعهای که نشان میدهد اصلاحطلب و اصولگرا در این رژیم وقتی پای اعدام و سرکوب و پای مجاهدین و مقاومت ایران به میان میآید با همدیگر در وحدت کامل هستند و بهرغم ژستهای غربپسندی که جماعت اصلاحطلب میگیرد، در این زمینه هیچ تفاوتی با رقبای بهاصطلاح اصولگراشان ندارند.
تاثیر فشارهای بینالمللی روی رژیم
بیتردید برجسته شدن نقش رئیسی در قتلعام زندانیان سیاسی برای رژیم بسیار سنگین و خطرناک است. در عرصه بینالمللی نیز در میان موضوعاتی که رژیم بایت آنها از جامعه جهانی تحت فشار است (مانند قضیه موشکی و دخالتهای منطقهای) اکنون بر ثقل موضوع حقوقبشر افزوده میشود. ولی فشارهای خارجی بخش کوچکتری از پیامدهای این انتصاب است.
تاثیرات داخلی انتصاب رئیسی
بیتردید نشاندن جلاد قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، در رأس قوه قضاییه تاثیرات بسیار گسترده اجتماعی بهدنبال خواهد داشت. مشابه همان چیزی که در جنگ و دعواهای انتخاباتی سال ۹۶ شاهد بودیم که رئیسجمهور بر سر کار نظام، حسن روحانی آمد و با اشاره به رئیسی گفت: «کسانی در این ۳۸سال جز اعدام و زندان چیزی بلد نیستند»! روحانی به این ترتیب شیادانه بر موج نفرت مردمی از رئیسی سوار شد و نانش را هم خورد. اما کاری که کرد و حرفی که زد، در واقع تیشه به ریشه نظام بود. آنقدر که خامنهای از ترسش قالیباف را از نمایش انتخابات بیرون کشید تا این بازی خطرناک به دور دوم کشیده نشود. در حالی که اگر دست خامنهای باز بود و تا کمر در باتلاق بحرانها فرو نرفته نبود، باید حساب روحانی را همانجا میرسید، ولی در وحشت از واکنش اجتماعی نمیتوانست.
موضوع قتلعام ۶۷ ابعاد خطرناکی برای رژیم دارد و خامنهای در سال ۹۶ بهرغم اینکه طرحش بیرون کشیدن رئیسی از صندوق بود، در این هدف شکست خورد و مجبور شد کوتاه بیاید. اکنون موضوع این است که آن انتخابات مربوط به یک دوران محدودی بود. ولی این انتصاب، موضوع قتلعام زندانیان را در تمام مدتی که این جلاد در رأس قوه قضاییه قرار دارد(یک دوره ۵ساله قابل تمدید) روی میز نگهمیدارد.
چرا که این انتصاب مانند کاتالیزوری عمل میکند که تمام نارضایتیها را که حالت انفجاری هم دارند سمت و سوی سیاسی و مضمون سرنگونی میدهد. سمت و سویی که در راس آن مجاهدین و مقاومت ایران قرار دارند.
علت تأخیر خامنهای در صدور حکم انتصاب رئیسی
علت اینکه خامنهای با اینهمه تأخیر حکم رئیسی را برای ریاست قوه قضاییه اعلام کرد نیز همین امر بود چرا که خامنهای نگران همین واکنشهای اجتماعی بود که توضیح داده شد.
چرا رئیسی؟ مگر جلاد در این نظام کم است؟
طبعاً آخوندها جلاد کم ندارند! اما خامنهای با این انتصاب مشخص، هدف مشخصی دارد.
خامنهای، بهشدت به تهدید خشم انفجاری جامعه واقف است، همانطور که بهشدت از تهدید کانونهای شورشی و خطر جدی آنها برای نظام نیز آگاه است. بههمین علت برای مهار جامعه و کانونهای شورشی تلاش میکند دست به ارعاب بزند اما درست در همین نقطه، بنبستش ظاهر میگردد! چرا که ناگزیر از وارد کردن عنصری است(جلاد ۶۷) که نفس حضورش همان خطر واکنش تند اجتماعی را دامن میزند. یعنی خامنهای بین دو انتخاب گیر کرده بود. از طرفی میخواست رئیسی جلاد را بیاورد تا همانگونه که خودش گفته است از سال ۹۸ یعنی از قیام و انفجار اجتماعی در سال ۹۸ و از نقشی که کانونهای شورشی بهعنوان کاتالیزور میتوانند ایفا کنند، جلوگیری کند (تلقی او این است که جوانان رزمنده وجود او را خطرناک ارزیابی میکنند) بنابراین میخواهد پیام اعدام و سرکوب به جامعه ارسال کند، اما چون در این مورد بهدلیل مجموعه شرایط داخلی و بینالمللی دستش بسته است، میخواهد با آوردن رئیسی، جای ناتوانی در اجرا و عملی کردن سرکوب را با ایجاد فضای رعب زیر پوش اسم جلاد ۶۷ پر کند!
مانوری با محتوایی بهشدت متناقض! مانوری که در عمل به ضرر آخوندها تمام میشود. برای اینکه محتمل است قضیه جنایت ۶۷ و موضوع قتلعام ۶۷ و فعال کردن دوبارهٔ جنبش دادخواهی و خونخواهی شهیدان قتلعام که جامعه بهشدت نسبت به آن حساس است، خودش جرقه انفجار اجتماعی بشود.
بیتردید راز اینهمه تردید و تعلل خامنهای در اعلام رسمی رئیسی جلاد همین وحشت است.
خامنهای پس از مدتها تعلل و این دست و آن دست کردن سرانجام انتصاب ابراهیم رئیسی، جلاد بدنام قتلعام ۶۷ را بهعنوان رئیس دستگاه قضاییهٔ خود رسماً اعلام کرد.
چرا خامنهای در صدور رسمی این حکم، در حالی که بهطور غیررسمی مطرح شده بود، این همه تعلل و تردید داشت؟
چرا با این همه رسوایی و بدنامی که انتصاب این جلاد برایش داشت، او را منصوب کرد؟
رئیسی چه کاری برای خامنهای میتواند انجام بدهد که سایر آخوندهای دیگر نمیتوانند؟
مگر جلاد در این رژیم کم است؟
بازتابهای متضاد داخل و خارج رژیم
اگر چه که تقریباً همه رسانههایی که خبر انتصاب رئیسی را بازتاب دادهاند، روی نقش او در قتلعام زندانیان سیاسی دست گذاشتهاند، اما در داخل رژیم این موضوع جزء معدود مواردی است که هر دو باند از آن استقبال کردهاند. واقعهای که نشان میدهد اصلاحطلب و اصولگرا در این رژیم وقتی پای اعدام و سرکوب و پای مجاهدین و مقاومت ایران به میان میآید با همدیگر در وحدت کامل هستند و بهرغم ژستهای غربپسندی که جماعت اصلاحطلب میگیرد، در این زمینه هیچ تفاوتی با رقبای بهاصطلاح اصولگراشان ندارند.
تاثیر فشارهای بینالمللی روی رژیم
بیتردید برجسته شدن نقش رئیسی در قتلعام زندانیان سیاسی برای رژیم بسیار سنگین و خطرناک است. در عرصه بینالمللی نیز در میان موضوعاتی که رژیم بایت آنها از جامعه جهانی تحت فشار است (مانند قضیه موشکی و دخالتهای منطقهای) اکنون بر ثقل موضوع حقوقبشر افزوده میشود. ولی فشارهای خارجی بخش کوچکتری از پیامدهای این انتصاب است.
تاثیرات داخلی انتصاب رئیسی
بیتردید نشاندن جلاد قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، در رأس قوه قضاییه تاثیرات بسیار گسترده اجتماعی بهدنبال خواهد داشت. مشابه همان چیزی که در جنگ و دعواهای انتخاباتی سال ۹۶ شاهد بودیم که رئیسجمهور بر سر کار نظام، حسن روحانی آمد و با اشاره به رئیسی گفت: «کسانی در این ۳۸سال جز اعدام و زندان چیزی بلد نیستند»! روحانی به این ترتیب شیادانه بر موج نفرت مردمی از رئیسی سوار شد و نانش را هم خورد. اما کاری که کرد و حرفی که زد، در واقع تیشه به ریشه نظام بود. آنقدر که خامنهای از ترسش قالیباف را از نمایش انتخابات بیرون کشید تا این بازی خطرناک به دور دوم کشیده نشود. در حالی که اگر دست خامنهای باز بود و تا کمر در باتلاق بحرانها فرو نرفته نبود، باید حساب روحانی را همانجا میرسید، ولی در وحشت از واکنش اجتماعی نمیتوانست.
موضوع قتلعام ۶۷ ابعاد خطرناکی برای رژیم دارد و خامنهای در سال ۹۶ بهرغم اینکه طرحش بیرون کشیدن رئیسی از صندوق بود، در این هدف شکست خورد و مجبور شد کوتاه بیاید. اکنون موضوع این است که آن انتخابات مربوط به یک دوران محدودی بود. ولی این انتصاب، موضوع قتلعام زندانیان را در تمام مدتی که این جلاد در رأس قوه قضاییه قرار دارد(یک دوره ۵ساله قابل تمدید) روی میز نگهمیدارد.
چرا که این انتصاب مانند کاتالیزوری عمل میکند که تمام نارضایتیها را که حالت انفجاری هم دارند سمت و سوی سیاسی و مضمون سرنگونی میدهد. سمت و سویی که در راس آن مجاهدین و مقاومت ایران قرار دارند.
علت تأخیر خامنهای در صدور حکم انتصاب رئیسی
علت اینکه خامنهای با اینهمه تأخیر حکم رئیسی را برای ریاست قوه قضاییه اعلام کرد نیز همین امر بود چرا که خامنهای نگران همین واکنشهای اجتماعی بود که توضیح داده شد.
چرا رئیسی؟ مگر جلاد در این نظام کم است؟
طبعاً آخوندها جلاد کم ندارند! اما خامنهای با این انتصاب مشخص، هدف مشخصی دارد.
خامنهای، بهشدت به تهدید خشم انفجاری جامعه واقف است، همانطور که بهشدت از تهدید کانونهای شورشی و خطر جدی آنها برای نظام نیز آگاه است. بههمین علت برای مهار جامعه و کانونهای شورشی تلاش میکند دست به ارعاب بزند اما درست در همین نقطه، بنبستش ظاهر میگردد! چرا که ناگزیر از وارد کردن عنصری است(جلاد ۶۷) که نفس حضورش همان خطر واکنش تند اجتماعی را دامن میزند. یعنی خامنهای بین دو انتخاب گیر کرده بود. از طرفی میخواست رئیسی جلاد را بیاورد تا همانگونه که خودش گفته است از سال ۹۸ یعنی از قیام و انفجار اجتماعی در سال ۹۸ و از نقشی که کانونهای شورشی بهعنوان کاتالیزور میتوانند ایفا کنند، جلوگیری کند (تلقی او این است که جوانان رزمنده وجود او را خطرناک ارزیابی میکنند) بنابراین میخواهد پیام اعدام و سرکوب به جامعه ارسال کند، اما چون در این مورد بهدلیل مجموعه شرایط داخلی و بینالمللی دستش بسته است، میخواهد با آوردن رئیسی، جای ناتوانی در اجرا و عملی کردن سرکوب را با ایجاد فضای رعب زیر پوش اسم جلاد ۶۷ پر کند!
مانوری با محتوایی بهشدت متناقض! مانوری که در عمل به ضرر آخوندها تمام میشود. برای اینکه محتمل است قضیه جنایت ۶۷ و موضوع قتلعام ۶۷ و فعال کردن دوبارهٔ جنبش دادخواهی و خونخواهی شهیدان قتلعام که جامعه بهشدت نسبت به آن حساس است، خودش جرقه انفجار اجتماعی بشود.
بیتردید راز اینهمه تردید و تعلل خامنهای در اعلام رسمی رئیسی جلاد همین وحشت است.