ابعاد فاجعه دلخراش سیل در بخشهای بزرگی از فلات میهن امان به یقین ترجمان و برآیند منطقی از سیاستهای مخرب ولی فقیه در برباد دادن فرصت ها و سرمایه های ملی برای بازسازی خرابی های ناشی از جنگ ضد میهنی می باشد.
با نگاهی به داده های حکومتی و یا اخبار منتشره در شبکه های اجتماعی که بخش بزرگی از آنان ار هموطنان امان به خارج ارسال کردهاند، بخوبی میتوان به عمق فاجعه اخیر در استان های گلستان، خراسان شمالی، مازنداران، فارس، لرستان، خوزستان، استان مرکزی و یا بیش از ۱۰ استان دیگر رسید.
صحنه های دلخراش قربانیان و یا خانواده هایی که تمامی هستی خود را با سیل ویران کن از دست داده اند، به یقین آینه تمام قدی از ظلم و ستمی است که این دیکتاتوری فاسد و ضد مردمی طی چهل سال حاکمیت ننگین خود بر میهن امان اعمال کرده است.
براین منطق است که در نبود زیربناهای بروز شده، تخریب مراتع سر سبز و جنگل ها و یا عدم لاروبی بستر رودخانه ها وآب های روی زمین، اکنون بسیاری از مناطق ضربه پذیر با نخستین باد و توفان و یا راه افتادن سیل به خرابه ای تبدیل شده و بدین سان بخشهایی از مردم سرزمین امان را به حاشیه فقر و فلاکت می کشانند.
دراین رابطه رئیس حکومتی در سازمان مدیریت بحران ایران اعتراف کرده است: «رودخانهها گنجایش آن حجم از آب را نداشتند و لای روبی هم به دلیل خشکسالیهای گذشته مورد توجه قرار نگرفته بود. به دلیل پر شدن سریع سدها و سر ریزشدنشان، روستاهایی مانند آققلا، زیر آب رفتند».
یک نمونه دیگر برای بی تفاتی رژیم آخوندی را باید در «سفرهای نوروزی» مقامات حکومت در اثناء بروز این حادثه و یا عدم فراخوان برای شرائط اورژانس برشمرد، بطوریکه حتی صدای رسانههای حکومتی را نیز درآورده است.
به موازات این واقعیت باید به وجود «ژن های برتر» در این حاکمیت غارتگر که تماماً سرمنشاء سوء استفاده از پست و مقامهای دولتی میباشند، دستدرازی سپاه به بخشهای بزرگی از منابع طبیعی، سدسازیهای غیراستاندارد و یا وجود باندهای مافیایی مانند زمینخواری، جنگل خواری، کوه خواری، آبخواری و همچنین ساختوسازهای غیراستاندارد در حاشیه و بستر رودخانههای بهشدت صدمه دیده اشاره نمود که تنها بخشی از عوامل برای پدیدار شدن این خسارات میباشند.
حال به این وضعیت نیز سوء مدیریت، بلبشو در رأس نظام و بیتفاوتی و بیعملی حکومتیان را اضافه نمائیم تا بدین سان ابعاد این پازل مخرب روشنتر گردند.
نمونههای این بیتفاوتی و بیعملی را باید در نتایج سیاستها و تصمیمگیریهای حکومت رؤیت کرد. برای نمونه و به یقین با وجود یک حاکمیت مردمی، ابعاد خسارات به مردم، زمینهای کشاورزی و یا شهرها و روستاهای کشور به این میزان نمیبودند.
پیشتر گروهی از اساتید و دانشجویان مهندسی عمران در دانشگاه تبریز در یک گزارش تحقیقی و علمی نسبت به بروز چنین ابعادی در فردای پدیدار شدن سیل در مازندران و گلستان هشدار داده بودند. در این رشته از تحقیقات که اکنون بخشی از آن را رسانههای حکومتی برای برون بردن رژیم از فشارهای اجتماعی منتشر ساختهاند، تاکید شده بود که در صورت بروز سیل در این مناطق «منطقه آق قلا زیر آب خواهد رفت».
همچنین خانم رجوی ضمن ابراز همدردی و تسلیت با بازماندگان این فاجعه، با اشاره به بیتفاوتی مقامات رژیم، مردم ایران را برای همیاری به آسیب دیدگان فراخوانده و تاکید کردهاند: «جوانان غیور در سراسر کشور را به کمکرسانی فعال به سیلزدگان در فارس، لرستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، بوشهر، ایلام، قم، کرمانشاه، گلستان و دیگر نقاط کشور فراخواند و گفت در شرایطی که خامنهای و روحانی و دیگر آخوندها و سردمداران جنایتکار رژیم تنها در فکر حفظ نظام ننگین ولایتفقیه هستند، کمکرسانی مستقل مردمی یک وظیفه مبرم ملی و میهنی است».
واقعیت در این رژیم ضد ایرانی آن است که در نبود سرمایهگذاریهای عمرانی و نبود بودجه که تماماً صرف سیاستهای مخرب رژیم در زمینههای موشکی، اتمی، صدور تروریسم و بنیادگرایی میشوند، اکنون هزینه ترمیم خسارات به مراتب سنگینتر شده است.
این وضعیت را یک نماینده در مجلس حکومتی اینگونه به تصویر کشیده است. وی میگوید: «اگر دولت یکدهم مبلغی را که اکنون ناچار است برای جبران خسارت بپردازد قبلا در پروژههای آبخیزداری استان هزینه کرده بود، شاهد این حجم از خسارت به مردم گلستان نبودیم».