۱۳۹۷ اسفند ۱۰, جمعه

چینی بندزده

سخن روز
حرف و حدیث ها در ارتباط با استعفای جواد ظریف در رسانه‌ها ادامه دارد. از پس‌گرفتن استعفای او تفسیرهای متفاوتی می‌شود، سردمداران رژیم و دستگاه تبلیغات رسمی آن تلاش می‌کنند آن را حل و فصل یک تنش ناشی از ناهماهنگی‌های اجرایی جلوه بدهند، اما برخی مهره‌ها و رسانه‌های حکومتی، رژیم را پس از این رفت و برگشت، چینی بند‌زده توصیف می‌کنند که نشانگر تضعیف کل رژیم است. اما واقعیت چیست؟

اهمیت استعفا
در واقع هر دو باند تلاش می‌کنند موضوع استعفای ظریف را به‌عنوان یک ناهماهنگی اداری عنوان کنند همان‌طور که پاسدار قاسم سلیمانی نیز همین را گفته است، البته قابل فهم است زیرا پیامی که علنی کردن این استعفا به افکار عمومی داخل کشور و جامعه بین‌المللی داد، بسیار برای رژیم گران تمام شد. تلاش برای کوچک‌نمایی این استعفا توسط تمامیت رژیم نیز گویای همین واقعیت است.

نکته مهم این است که این استعفا در زمانی اعلام شد که رژیم با آوردن بشار اسد در تلاش برای مهر کردن پیروزی‌هایش در سوریه بود، ولی آن‌چنان آن ملاقات تحت‌الشعاع این استعفا قرار گرفت که داد همه باندهای رژیم در آمد.

به‌عنوان نمونه محمد مهاجری از باند خامنه‌ای ابعاد این استعفا را فراتر از حوزه وزارت‌خارجه ارزیابی کرد و گفت:

«آنچه به چالش کشیده شد نه فقط محمدجواد ظریف که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و نهادهای مؤثر در آن بود».

البته موضوع صرفاً به چالش کشیده شدن سیاست خارجی رژیم نیست، بلکه بحث بسیار فراتر است. به‌عبارت دیگر این حرکت نمایش فوران بحران درون حاکمیت است. و همین پیام نیز توسط افکار عمومی داخلی و خارجی گرفته شد. پاسدار حسین شریعتمداری در کیهان در مطلبش عینا به پیامی که این استعفا داشت اشاره کرد و نوشت: «دشمنان بیرونی استعفای ظریف را... نشانه نا‌کارآمدی نظام معرفی می‌کنند!».

امیر عبداللهیان، دستیار رئیس مجلس ارتجاع، گفت:
«دیپلماتهای کشور، در حوزه منافع و امنیت ملی کشور عمل می‌کنند و دوستان باید دعواهای سیاسی داخلی خود را به جای دیگری ببرند که مردم عزیزمان ضرر نکنند». البته «مردم عزیز» نه تنها از دعوای باندهای مافیایی ضرر نمی‌کنند بلکه سود بسیار نیز در راستای سرنگونی تمامیت این رژیم خواهند برد.

روزنامه جوان در ارتباط با این استعفا نوشت:
«استعفای وزیر امور خارجه که در بدترین برهه زمانی صورت گرفته می‌تواند حاوی پالس‌های معناداری برای غرب باشد و آنها را به این تلقی برساند که علاوه بر بحرانی شدن اوضاع اقتصادی و معیشتی در ایران، وضعیت سیاسی به‌ویژه در رأس حاکمیت، دولت دچار حالت بحرانی است».
وزارت‌خارجه «کاره‌ای» نیست، یعنی چه؟
با تمام این نکات اما گفتن این نکته که وزارت‌خارجه این رژیم کاره‌ای نیست، آن هم از سوی هر باندی که باشد اساساً برای رژیم ضرر است. اکنون باید دید اینان با چه هدفی این نکته را بیان می‌کنند؟

روشن است که بیان این موضوع البته بدون هدف نیست، اصحاب مماشات در داخل و خارج با زدن توی سر دولت روحانی می‌خواهند این را القا کنند که گویا این دولت سهمی در جنگ‌افروزی و تروریسم و صدور بنیادگرایی ندارد.

وزارت‌خارجه حقیقتاً چه‌«کاره» است؟ 
این در حالی است که ظریف عضو شورای عالی دفاع است و در تمامی تصمیم‌گیریهای اصلی حضور دارد. همچنین:

دبیر سوم سفارت تحت‌امر وزارت‌خارجه این رژیم با استناد به اسناد و مدارک متقن به اتهام تروریسم بر علیه مقاومت ایران در بلژیک در زندان است و هر بار نیز وزارت‌خارجه از تلاش‌هایش برای آزادی این تروریست به جناح مقابل گزارش می‌دهد.
ملاقات ظریف با بشار اسد در شهریور گذشته در دمشق
دیدار بهمن‌ماه ظریف با حسن نصرالله و اعلام حمایت از حزب‌الله
حرف ظریف در مورد این‌که زندان سیاسی در ایران وجود ندارد
نقش این دولت و وزارت‌خارجه‌اش در توجیه جنگ‌افروزی، تروریسم و نقض فاحش حقوق‌بشر بر کسی پوشیده نیست.
همه جنایتها و تروریسم و... زیرنظر ولی‌فقیه است 
اما روی دیگر سکه هم این است که در استبداد مطلقهٔ فقیه، همهٔ ارگانها و نهادها از دولت تا مجلس و قوه قضاییه و غیره، تماماً تحت‌امر ولی‌فقیه هستند و اصلاً انتصاب همهٔ مقامها، ولو این‌که در صورت ظاهر نمایش انتخاباتی هم ممکن است برگزار شود، دست‌نشانده دیکتاتور هستند و شرط تصدی هر مقامی در این رژیم، رسماً اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولی‌فقیه عنوان شده است.
رابطه استعفا با FATF؟ 
نکته بعدی این‌که آیا می‌شود این استعفا را یک مانور برای امتیازگیری در راستای تصویب لوایح FATF تلقی کرد؟

در این مورد نیز البته این‌که ظریف استعفا می‌کند و برمی‌گردد را می‌توان در راستای امتیاز گرفتن برای تصویب این لوایح ارزیابی کرد ولی موضوع فراتر از این حرف‌هاست، با توجه به حساسیت‌های زمانی یعنی حضور بشار اسد در ایران و سفره‌ای که رژیم برای استفاده از این سفر پهن کرده بود و می‌خواست میخ مقاومت و حضور خودش در سوریه با توجه به مواضع روسیه و تهاجمات اسراییل را بکوبد، به‌نظر می‌رسد که صرف امتیازگیری کافی نیست بلکه می‌باید این حرکت را نوک کوه یخ فوران بحرانهای رژیم و به نوعی از کنترل خارج شدن آن دانست و البته این استعفا تنها یکی از نمودهای این واقعیت است، کمااین که اطلاق کلمهٔ جاسوس، مشکوک، خائن در مطبوعات به ظریف نمود دیگر آن است. روز چهارشنبه در دعوای مجلس ارتجاع نمایندگان همدیگر را خائن خطاب می‌کردند؛ لذا منطقی است اگر نتیجه‌گیری شود که مسأله صرفاً یک مانور برای امتیازگیری نیست بلکه تشدید بی‌سابقه بحرانهای درونی رژیم است.
بالاخره استعفا به نفع چه‌کسی تمام شد؟ 
نهایتا باید این نکته را روشن کرد که این استعفا و رفت و برگشت به نفع کدام باند تمام شد؟

پاسخ را باید از رسانه‌های رژیم شنید: «آقای ظریف اگر قصد استعفا هم داشت حداقل می‌گذاشت مدت زمانی از نمایش اقتدار تاریخی جمهوری اسلامی و پیروزی محور مقاومت می‌گذشت و بعد تصمیم به این اقدام می‌گرفت و نه این‌که با این حرکت خود علاوه بر این‌که خوراکی برای رسانه‌های معاند فراهم کند، دست‌آوردهای یک پیروزی بزرگ منطقه‌ای را با یک اقدام ناپخته و احساسی خود باد هوا کند»!
دیگر پیامدهای استعفا
البته باید اضافه کرد که در این مطلب نیز آخوندها سعی در کوچک‌نمایی موضوع کرده‌اند ولی وقتی به نتیجه‌گیری می‌رسد ناچار اعتراف می‌کنند به «به باد هوا دادن دست‌آورد رژیم» یعنی بی‌خاصیت کردن قضیه سوریه و آمدن بشار اسد به تهران!
سایت فرارو وضعیت ظریف به‌عنوان وزیر خارجه را در هر صورت این‌طور ارزیابی کرده و می‌نویسد:
«پس از استعفا، ظریف برود یا بماند، جایگاه او تضعیف شده است. چرا؟ اگر بماند، وزیری خواهد بود که اختلافاتش با مقامات عالیرتبه نظام آشکار شده و در مذاکرات یا گفتگو‌های خارجی دیگر کسی او را جدی نخواهد گرفت».

و روزنامهٔ جوان وابسته به سپاه پاسداران نیز نوشته است: « برخی در داخل و بیشتر خارجی‌ها این استعفای به‌واقع آبکی را نشانه وخامت اوضاع نظام اسلامی تعبیر کردند و حتی از رئیس‌جمهور ایران هم خواستند شجاعانه و با مهابت به پیروی از وزیر خود، استعفا دهد؟!».
همان‌طور که دیده می‌شود مشخص است که در این میان تمامیت رژیم ضرر کرده است و این‌همه ریشه در بحرانهای عمیق آن دارد. یعنی این رژیم در محاصره بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روزافزون قرار گرفته و در بن‌بست بی‌راه‌حلی به‌قول ولی‌فقیه ارتجاع به انتظار فتنه در سال ۹۸ نشسته است. توفانی که از دیماه در سراسر کشور بر علیه این حاکمیت برخاست و هر روز نیز ادامه داشته و همچنین مشروعیت روزافزون مقاومت و مجاهدین در عرصه داخلی و بین‌المللی و کانون‌های شورشی، مبنای این بن‌بست و پایه هراس رژیم و ترس از آینده‌اش می‌باشد.