ظاهراً برای مجموعه بحرانهای لاعلاج رژیم آخوندی بر سر وضعیت لرزان در وزارت خارجه پایانی متصور نیست.
پس از افتضاح «استعفا» محمدجواد ظریف که با «حکم حکومتی» خامنهای عجالتا «ماستمالی» شده، اکنون نوبت به «برکنار نمودن» سخنگوی دستگاه «دیپلماسی هپروتی» نظام رسیده است.
بر این منطق هنوز جملات قاسمی مبنی براینکه «وازتخارجه از سفر اسد خبری نداشت و این بی اطلاعی تا پایان سفر حفظ شد» خشک نشده، به مذاق «مقام معظم» خوش نیامد و پس از گذشت چند ساعت، رسانههای سپاه پاسداران از «برکناری» نفر دست راست ظریف در آینده نزدیک خبر دادهاند.
به یقین اعترافات این کارگزار رژیم مبنی بر سفر مخفیامنه بشار اسد جنایتکار در معیت پاسدار قاسم سلیمانی به تهران و دیدار پنهانی وی با «عمود خیمه نظام» مهر تائیدی بر تمامی حواشیها و گمانهزنیها برای «استعفا» جواد ظریف میباشد و نشان از عمق «شقه و شکاف» در رأس هرم رهبری نظام آخوندی است.
خامنهای با این حرکت یکبار دیگر به نزدیکترین متولیان و بادمجان دورقاب چینهای ولایت نشان داد که اساسا هیچ اعتمادی برای آنان قائل نیست و گماشتگان ولایت مدار را حتی در حد و اندازه یک «تروریست» شناخته شده بینالمللی نیز نمیداند.
ابعاد این بحران به حدی است که پیشتر جواد ظریف، مثلا متولی وزارت خارجه رژیم بهصراحت اعتراف کرده بود: «در دنیا باید احساس شود که حرف وزارت امور خارجه حرف کل کشور و حاکمیت است. این وزارتخانه مسئول روابط خارجی کل کشور است نه اینکه هر دستگاهی در داخل و یا خارج از دولت سیاست خارجی خودش را دارد و ما صرفاً مسئول سیاست خارجی وزارت خارجه هستیم».
بدینسان ملاحظه میشود که از منظر ولیفقیه زهر خورده بسیاری از کادرهای این وزارتخانه و حتی دیگر وزرای دولت آخوند روحانی، «عناصر نفوذی» دشمن بوده و رازهای مگو و اسرار نظام را نباید به آنان منتقل نمود.
دستگیریهای گسترده در سطح مدیران دولتی که بسیاری از آنها در گفتگو و یا معاملات اتمی شریک بودهاند، فرار بسیاری از کارگزاران به خارج از کشور، حصر، خانهنشین نمودن و یا سر به نیست کردن بخشی از این عناصر، تماما مهر تائیدی بر این واقعیت میباشد که دولت «سایه» در این دیکتاتوری همه کاره و تصمیمگیرنده نهایی برای سیاستهای راهبردی نظام بوده و دولت نشینان صرفاً نقش «دکوراسیون» روبه خارج را دارند.
بر این روال است که بیت خامنهای اکنون هم به «قوه مقننه و قضائیه» و هم به «قوه مجریه» نظام تبدیل شده است، امری که در منطق خود آن آمال و آرزوهای ولیفقیه مبنی بر «حذف» پست ریاست جمهوری در نظام آخوندی را قدم به قدم به اثبات میرساند.
اکنون با ادامه بحران در دستگاه دیپلماسی رژیم بسیاری از کارشناسان مسائل داخلی بهدرستی بر این باور هستند که خامنهای تلاش دارد تا برای شانه خالی کردن از مسئولیت برای شکست برجام و بنبستهای موجود در زمینه رکود و یا تحریمها، یک «قربانی» از درون نظام را به قربانگاه ولایت ببرد.
به یقین مناسب ترین فرد در این میان، نخست همان وزیر خارجه حکومت است که نقشش نه تنها در تروریسم بینالمللی، بلکه فراتر در تمامی جنگافروزیها، موشک پراکنی ها و صدور بنیادگرایی از سوی دیکتاتوری مذهبی، امری اثبات شده میباشد.
علائم و شانهها از درون رژیم و بهویژه حملات تند جناح مقابل علیه دولت آخوند روحانی و یا وزارت خارجه، گویای این وضعیت لرزان میباشند و این گمانهزنی را قوت میبخشد، که ولیفقیه به مانند تمامی دیکتاتورها در روزهای پایانی و برای فرار از تبعات شکستهای حکومت، نه تنها دست به جابجایی گماشتگان خود خواهد زد، بلکه فراتر از آن تصفیه فیزیکی آنان نیز منطقیترین راهکار برای وی خواهد بود.
شکست سنگین برجام و بنبست اف ای تی اف نیز اکنون به مانند کاتالیزاتور در درون نظام در حال عمل کردن میباشد، بطوریکه خامنهای را بر آن داشته تا تنها با اهرمی بنام «خرید وقت» تلاش نماید تا بحرانهای موجود را از سر بگذراند.