"لحظه ای که ما برای آزادیمان تلاش نکنیم، آن لحظه انسانیت ما زیر سوال رفته است."
در روزهایی که الیگارشی دینی غرق شادی از پیشبرد دسیسه های شوم خود علیه مقاومت بود (دوران خاتمی شیاد)، و توانسته بود نام مقاومت را در لیست سیاه دولتهای غربی جای دهد، جنبش رهایی بخش ایران با فداکاری و پرداخت هزینه سنگین، و براساس احساس مسئولیت در قبال مردم و صلح جهانی، سایتهای مخفی رژیم برای تولید سلاح هسته ای را افشا نمود.
این تحول تاریخی و ملی میز ارتجاع-استعمار را برای همیشه واژگون نمود. افشای استراتژیک مقاومت، الیگارشی دینی را در چنان بحرانی وارد کرد که تا امروز کمر راست نکرده است. این ضربه مهلک به ولایت فقیه، خامنه ای را مجبور کرد تا با اعلام" نرمش قهرمانانه" که همان سرکشیدن جام زهر بود، عقب نشینی کند. پروسه ناشی از شکست رژیم در حوزه بین المللی، او را به سمت سازش با آمریکا به شرط معامله بر سر مصالح ملی ایران؛ شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق مشروط ساخت. پیامد این توطئه در دوران اوباما، تهاجم عناصر مسلح رژیم در عراق به مقر مجاهدین در اشرف و کشتار قهرمانان بی سلاح بود. همینطور موشک پراکنی به لیبرتی که محل استقرار موقت ارتش آزادی بود، به منظور نابودی مقاومت صورت گرفت. اگرچه جنبش سازمان یافته ایران با فدیه جان ۱۶۰ انسان فرهیخته و آزادیخواه، صدمات جبران ناپذیری متحمل شد، امّا به یمن درایت رهبری مقاومت و فدای حداکثر تمام اجزا و هواداران آن در سراسر جهان، تمام توطئه های دشمنان آزادی، بر سر خودشان خراب شد. نتیجه این شد که مقاومت ایران، در عراق با هدایت فرمانده کل ارتش آزادی آقای مسعود رجوی، و در خارج از عراق، با مدیریت و رهبری شایسته خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورا، توانست یک کارزار عظیم برای اثبات حقانیت جنبش را به پیش ببرد. در پروسه این مبارزه، چهره های سرشناس در سیاست خارجی آمریکا، در سنا و کنگره و چهره های مهم در فرماندهی نظامی و اطلاعاتی آمریکا، با زحمات قابل تقدیر خانم رجوی و یاران مقاومت در آمریکا، جذب شدند. این تلاشها اگرچه بیش از پانزده سال طول کشید، اما به مصداق "عدو شود سبب خیر ....."، موجب ارتقاء حقانیت و پیشرفت شگرف جنبش در پهنه بین الملل گردید.
متعاقباً مقاومت توانست تمام موانعی که ارتجاع و استعمار بر سر راه آزادیخواهان ایجاد کرده بود را کنار بزند. نام مقاومت از لیست سیاه در آمریکا و اروپا و کانادا خارج شد. در پی آن در یک عملیات حیرت انگیز تمام اعضای سازمان مجاهدین خلق از عراق، که درگیر جنگ با داعش بود، و فرصتی برای رژیم مهیا کرده بود تا برای همیشه تمام مجاهدین در عراق را قتل و عام کند، به سلامت به آلبانی منتقل نمود. بدین ترتیب ناقوس مرگ نظام به صدا در آمد. با این پیروزی عظیم تاریخی و اعلام تاسیس یگانهای کانونهای شورشی توسط فرماندهی؛ آقای مسعود رجوی، فاز سرنگونی وارد مرحله نهایی شد. این تحول در سطح آلترناتیو، که از افشای اتمی تا هجرت به آلبانی طی شد و هم زمان شد با تغییر در تعادل جهانی که در رأس آن پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا قرار داشت، روند قضایای ایران را دچار دگرگونی عظیمی گردانید. بدین ترتیب دغدغه رژیم از فروپاشی مضاعف شد. بخصوص که شاهد بودیم چهره های شاخصی که در آمریکا یار و یاور جنبش در کارزار خروج از لیست تروریستی بودند در تغییرات سیاست خارجی آمریکا در دوران جدید، حضور فعال پیدا کرده اند. اکنون با توجه به ماهیت رژیم که تحول پذیر نیست و نتوانست از دوران ریاست جمهوری اوباما سود استراتژیک ببرد، و با توجه به:
- شروع مجدد تحریم های آمریکا
- اجماع کشورهای عربی و مسلمان منطقه خلیج فارس در مقابله با تهدیدات رژیم
- فاصله گرفتن تدریجی اروپا از رژیم
- سیاست ضد انسانی و ضد عربی رژیم در سوریه در حمایت از دیکتاتوری بشار اسد
- اوج گیری نارضایتی توده های تحت ستم در قیام ایران
- دعواهای باندهای قدرت برای چپاول مردم ایران
- شکست پروژه اصلاح طلبی
- فعالیتهای کانونهای شورشی
ایزولاسیون جهانی رژیم
بحرانهایی لاعلاج در رژیم با سرعت و بی دنده و ترمز مسیر فرو پاشی را در می نوردد.
تشدید بحرانهای رژیم و بن بست نظام:
بهترین حمله، حمله به استراتژی دشمن است. (سان تتزو)
در یک نگاه بایستی خاطر نشان ساخت که اقیانوسی از تحولات سیاسی با موجهای سهمگین به سمت رژیم در حرکت هستند. در یک جمع بندی کلی بحرانهای رژیم عبارتند از:
۱- تا آنجایی که به استراتژی "حفظ بقاء" نظام بر می گردد، این استراتژی در میدان عمل شکست خورده و نظام در "تله اتمی" گیر افتاده است. می گویند در زمان قدیم، شخصی خطایی مرتکب شد. حاکم دستور داد برای مجازات خطایی که مرتکب شده بود، یکی از این سه راه را انتخاب کند: یا صد ضربه چوب بخورد، یا یک من پیاز بخورد، یا اینکه صد تومان پول بدهد. مرد گفت: "پیاز را می خورم." یک من پیاز برای او آوردند. مقداری از آن را خورد، دید دیگر قادر به خوردن بقیه اش نیست. گفت:"پیاز نمی خورم، چوب بزنید." به دستور حاکم او را برهنه کردند. چند ضربه چوب که زدند بی طاقت شد و گفت:" نزنید، پول می دهم." او را نزدند و صد تومان را داد. در پایان آن بیچاره هم پیاز را خورد و هم چوب را و آخر سر صد تومان جریمه را هم داد. خامنه ای نیز هم پیاز را خورد و هم چوب را. استراتژی تهیه سلاح هسته ای که تضمین بقاء نظامش بود را رها کرد، متحمل میلیاردها دلار خسارات جبران ناپذیر مالی نیز شد و در آخر نیز جام زهر هسته ای را سرکشید. ترامپ رئیس جمهور شد و تحریم ها با شدت و جدیت بیشتر از گذشته دوباره بازگشت.
۲- عقب نشینی رژیم از مواضع قبلی خود، باعث جری تر شدن وی در نقض حقوق بشر در ایران شد. اکنون به منظور سرکوب خشم توده های ناراضی، تشدید موج اعدامها را شاهدیم. در دوران اوباما، رژیم به پشتوانه دلارهای نفتی و کارتلهای سرمایه داری این احساس را داشت که دستش در سرکوب مردم باز تر است. اکنون نقض حقوق بشر در سیاست دولت جدید آمریکا بجد پی گیری می شود. گزارش جدید عفو بین الملل که از نظر محتوا در چهل سال اخیر بی سابقه بوده است، تداعی مواضع عفو بین الملل در روزهای پایانی رژیم دیکتاتوری سلطنتی است.
۳- سیاست حمایت رژیم از دیکتاتور جنایتکار بشار اسد، به دلیل اجماع جهانی در سرنگونی او و محاکمه بخاطر کشتار و آواره کردن مردم بی دفاع سوریه، با میلیاردها دلار هزینه محکوم به شکست است و نه اسد و نه استبداد دینی را گریز از آن نیست. روسیه تمایلی به حضور رژیم در سوریه ندارد. اسرائیل مرتبا مواضع رژیم را در سوریه بمباران می کند بی آنکه با مانع روسیه مواجه شود. احتمال درگیری جنگی بزرگ بدلیل رفتار شرورانه جمهوری اسلامی در خاورمیانه که دامنه اش به رژیم برسد دور از انتظار نیست.
۴- بنا به اصول و ارزشهایی که نظام ولایت فقیه به آن پایبند است، رژیم ظرفیت دست کشیدن از حمایت از حزب الله لبنان و دیگر جریانات تروریستی و بنیادگرا در منطقه را ندارد. خامنه ای بارها به صراحت گفته است که حمایت ازصدور بنیادگرایی جزو اصول نظام و خط قرمز رژیم است. خامنه ا ی در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران در تائید اصول حاکم بر نظام گفت:
«غرب می خواهد ما اصول خود را در سیاست خارجی دخالت ندهیم اما فکر و عقیده و ایدئولوژی در همه زمینه ها راهنمایی تعیین کننده است.» (اطلاعات بین المللی ۲۶ شهریور ۱۳۹۴).
در واقع تا وقتی خامنه ای و یا هر فرد دیگری در مسند ولایت فقیه باشد، این دکترین ادامه خواهد داشت. قرار دادن نام حزب الله در لیست تروریستی دولت انگلیس در اواخر ماه فوریه ۲۰۱۹، شکستی است برای رژیم در اروپا که قطعاً در اتحادیه کشورهای اروپا تاثیرات خود را بجا خواهد گذاشت.
۵- هر نوع توافق رژیم با کشور های حوزه خلیج فارس، به خصوص عربستان سعودی، مستلزم خلع ید از حضوررژیم در عراق، سوریه و یمن میباشد. دیپلماسی "چهره خندانِ" ظریف اگر در خصوص جان کری وزیر خارجه دولت اوباما کارساز بود و یا خانم موگرینی را به وجد می آورد، اما در دوران ریاست جمهوری ترامپ و با توجه به تشکیل ناتوی عربی به زعامت عربستان سعودی علیه مقاصد منطقه ای رژیم، در قبال کشورهای عربی منطقه توفیقی ندارد. عربستان با اتحاد با دولتهای عربی و شرکت در جنگ با عوامل رژیم در یمن، پیام متفاوتی به خلیفه ارتجاع فرستاد. نشست وزیران خارجه کشورهای عربستان، امارات، بحرین و مصر، موسوم به «کمیته چهارجانبه اتحادیه عرب»، روز چهارشنبه ۱۵ اسفند ۹۷ در قاهره برگزار شد. این نشست برای «بررسی ادامه بحران با ایران و راههای مقابله با دخالتهای ایران در کشورهای عربی» تشکیل شده بود و در بیانیه پایانی آن اقدامات جمهوری اسلامی از قبیل «سخنان تحریکآمیز»، «برافروختن آتش تنشهای مذهبی و فرقهای در کشورهای عربی» و «ارسال سلاح برای گروههای تروریستی» محکوم شده است. (رادیو فردا، ۱۸ اسفند ۹۷)
۶- در عراق رژیم با از دست دادن مهره اصلی خود "مالکی" شکست استراتژیکی را متحمل شدهاست که پیامدهای آن همچنان مشاهده می شود. از طرفی حضور چشمگیر نظامی آمریکا در عراق با هدف زیر نظر داشتن رژیم، خود بحثی جداگانه است. بزرگترین سفارت آمریکا در جهان در بغداد است. سیاست دولت آمریکا در عراق، حفظ و تقویت نظامی نیروهایش و خلع ید از نظام ولایت فقیه می باشد.
۷- الیگارشی دینی، بنا به ماهیتی که دارد، و بدلیل گیجی ناشی از تغییر در معادلات منطقه، نهایتاً دوباره تلاش خواهد کرد که مخفیانه به پروژه تهیه سلاح هسته ای روی آورد. لذا بایستی منتظر بود تا در صورت افشاء تقلب دوباره، بحرانی به مراتب عظیم تر دامنگیرش بشود. اظهارات صالحی مسئول انرژی هسته ای که با صراحت از تقلب در خصوص تولید آب سنگین صحبت کرد، خود بهترین بینه است.
۸- تعامل با جهان بخصوص آمریکا مستلزم خروج پاسداران و نیروی قدس رژیم از سوریه و عراق، خلع ید ازحضورش در یمن، دست کشیدن از شعار نابودی اسرائیل و به رسمیت شناختن آن کشور، عدم حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین، انحلال نیروی تروریستی قدس، تعطیل توسعه موشکهای بالستیک کشتار جمعی، عدم دخالت در کشورهای همسایه و تعطیل کامل پروژه تهیه سلاح هسته ای و در نهایت، احترام به حقوق بشراست. انجام هریک از پیش فرضهای فوق روند سرنگونی را شتاب می بخشد. بنابراین ساده اندیشی است اگر تصور شود که خامنه ای-روحانی با تن دادن به این شروط قصد تعامل با جهان را داشته باشند، زیرا تعامل و تغییر سیاست زدن تیر خلاص به نظام است. به یاد بیاوریم که تاکتیک مسامحه با غرب در دوران خاتمی نیز آبی برای رژیم گرم نکرد. تنها ارمغان این سیاست در آن ایام برای ملاها، قرار دادن نام مقاومت در لیست سیاه آمریکا و اروپا بود. البته شرایط آن دوران با وضعیت فعلی رژیم که تسلیم شده و جام زهر را تا به آخر سرکشیده متفاوت است. ضمن آنکه وزن و جایگاه مقاومت سازمان یافته نیز بگونه ای متفاوت از گذشته است.
ضروری است تأکید شود که از زمان سقوط عثمانی، خاورمیانه با چنین بحرانی که سر منشأ آن رژیم ولایت فقیه است مواجه نبوده است. بدلیل جاه طلبی های نظام در خاورمیانه، چهار پایتخت در این منطقه از جهان در جنگ داخلی گرفتارند. قطعاً این مهم از دید صاحبان قدرت در منطقه و متحدین تاریخی آنها پنهان نیست. اجلاس ورشو که در فوریه ۲۰۱۹ شکل گرفت برای تعیین تکلیف با همین تهدیدات رژیم بود که ۷۰ کشور در آن علیه اهداف شوم رژیم در خاورمیانه به اجماع رسیدند. در آینده بایستی شاهد پیامدهای آن اجلاس بود.
۹- در ارتباط با اروپا، رژیم امید بسته بود بتواند میان آمریکا و اروپا نفاق انداخته و با برجسته کردن بازار ایران برای سرمایه گذاری، اروپا را وسوسه کند که از آمریکا فاصله گیرد. با عنایت به تضاد اروپا با آمریکا بر سر ادامه توافق برجام، رژیم نتوانست به اهداف خود برسد. در نهایت اروپا به سیاست صدور کالا در برابر نفت، که قبلاً در مورد اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد تجربه کرده بود روی آورد. این یک شکست تاکتیکی برای رژیم بود که از اروپا انتظار نداشت. کارشناس ارشد شورای آتلانتیک برای تجارت جهانی، خانم سامانتا ساتن، اظهار می دارد که: "ممکن است برخی کمپانیهای کوچک اروپا ترغیب شوند ولی کمپانیهای بزرگ و اصلی مانند ایر باس که از معامله ۴۰ میلیاردی از ترس تحریم آمریکا خودداری کرد، حاضر نیستند ریسک کنند."
خبرگزاری بلومبرگ روز ۳ اسفند ۹۷، در مقالهای مینویسد:
"اتحادیه اروپا تلاش دارد در رابطه با تحریمهای آمریکا علیه رژیم ایران دوجایه خوری کند. از یکسو در وحدت با دولت ترامپ در رابطه با تهدید فزاینده رژیم ایران بر سر تهدید علیه ثبات در خاورمیانه و سایر رفتار غیرقابل قبول آن ابراز نگرانی میکند و در همین زمان رهبران اتحادیه اروپا تلاشهای کشورهای عضو در دور زدن محدودیتهای آمریکا را نادیده میگیرند تا رژیم ایران را مطمئن سازند روند تجارت میتواند با وجود تصمیم آمریکا به خروج از برجام ادامه داشته باشد. بلومبرگ میافزاید که این استراتژی اما محکوم به شکست است. دولت ترامپ با این کار فریب نمیخورد. و این در حالی است که درست چند روز بعد از هشدارهای اتحادیه اروپا علیه فعالیت موشکی ایران، رژیم ایران یک کارخانه زیرزمینی موشک سازی خود را به نمایش گذاشت...و بلومبرگ هشدار میدهد که کشورهای اروپایی بایستی طرح سازوکار ویژه را کنار بگذارند و از دردسرهایی که آمریکا ایجاد خواهد کرد در امان بمانند."
بحران عدم تصویب لایحه اف.آ.تی.اف، از مصادیق بارز در بن بست نظام در حوزه جهانی است. اف.آ.تی.اف یک نهاد بین دولتی است که در سال ۱۹۸۹به ابتکار جی۷ (هفت کشور بزرگ صنعتی جهان) تاسیس شد و دبیرخانه آن در پاریس قرار دارد. هدف این نهاد مبارزه با پولشویی تعیین شده است. تشکیلات این نهاد در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۸ تکمیل شد و هدف آن مبارزه با تامین مالی برای تروریسم و تامین مالی سلاحهای کشتار جمعی مشخص شد. براساس التیماتوم اروپا به رژیم تا خرداد ماه ۱۳۹۸، فرصت دارد تا شرایط را بپذیرد و یا با تحریمهای اروپا مواجه خواهد شد. پارادوکس در این است که حکومت ایران اگر لایحه عضویت در اف.آ.تی.اف را تصویب کند، مجبور است دست از حمایت مالی حزبالله، نیروی قدس و… بردارد. و در واقع بال صدور تروریسمش در منطقه کنده می شود. بحران ناشی از بلاتکلیفی از عدم پذیرش شروط این نهاد بین المللی، رژیم را به سمت نوشیدن جام زهر دیگری سوق می دهد. امّا اگر این شروط را نپزیرد، تحریمهای اروپا شدت یافته و چشم انداز رابطه با اروپا نیز تیره می شود. این تنش میان باندها برای رد و قبول، موجب شده نقش وزیر خارجه رژیم که مسئول پیشبرد سیاست مماشات با اروپا است از دید غرب کم رنگ شود، که پیامدهای دیگری را ببار خواهد آورد. پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی ترویستی قدس با اشاره به لوایح پیش روی نظام با وحشت زدگی گفت: "چرا اینقدر بر برجام دو اصرار دارند دشمن. این برجام، برجام سه ضلعی است. هدف اینه جریانهای اسلامی خشکانده شوند در برجام۲، و بعد به اینجا منتهی نخواهد شد برجام سه خواهد شد. چون این چشمه باید خشکانده شود". (فارین پالیسی: بحران در حال غلیان رژیم ایران، همبستگی ملی، ۱۱ اسفند ۹۷)
احمد توکلی،عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: "سؤال اصلی این است که اگر "اف. تی. اف." را بپذیریم شرایط بهتر میشود یا بدتر؟ من میگویم اگر نپذیریم شرایط بهتر میشود، چرا که اگر بپذیریم باید اطلاعات بدهیم و همه مجاری دور زدن تحریم را باید افشا کنیم؛ چرا که در «پالرمو» کتمان اطلاعات به بهانه رازداری بانکی جرم تلقی میشود." (۱۷ اسفند ۹۷)
به گزارش اقتصادنیوز ۱۳ اسفند ۹۷، به نقل از اسپوتنیک، روزنامه الشرقالاوسط مدعی شد، اعضای گروه کشورهای اروپایی موسوم به E۴ سه شرط را برای پایان دادن به اختلافات و ادامه همکاری خود با ایران مطرح کردهاند.
در گزارش این روزنامه به نقل از منابع آگاه آمده است که نمایندگان چهار کشور اروپایی ضامن برجام یعنی فرانسه، انگلستان، آلمان و ایتالیا به طور منظم جلساتی با نمایندگان ایرانی تشکیل دادهاند و شروطی را مشخص کردهاند که ایران برای "عادی سازی روابط با غرب" باید آنها را در نظر بگیرد.
شرط اول در خصوص برنامهایران برای تولید موشکهای بالستیک و توسعه، تولید و به کارگیری این موشکها در کشورهایی که ایران در آنها نیروهای نظامی دارد است و این چهار کشور مذاکره با ایران را منوط به پایان یافتن این سیاست ایران دانستند.
شرط دوم نیز موضع ایران در قبال اسرائیل و "دست کشیدن ایران از تهدیدات خود" برای "موجودیت و امنیت" این کشور است.
هم زمان رژیم با بحران صدور تروریسم به دانمارک، فرانسه، هلند و آلبانی، استبداد دینی را در دام سرویسهای اطلاعاتی اروپا گرفتار کرده است. بنحوی که اروپا با تمام مماشاتی که در این چهل سال با رژیم داشته، و در حفظ نظام از هر خیانت به آرمان آزادی ملت ایران کوتاهی نکرده، نمی تواند آنرا هضم کند. چرا که محیط امنیتی اروپا را رژیم به چالش کشانده است.
۱۰- در حوزه سیاست داخلی، اوج گیری اختلافات در طیف نخبگان نظام، ضعیف شدن پایه های نفوذ خامنه ای در داخل نیرو هایش، ریزش در میان عناصر سرکوب، روحیه باختگی از فعالیتهای کانون های شورشی، عدم توانایی در حل مشکلات معیشتی مردم ایران، فساد افسارگسیخته و نهادینه در تمام شئون مملکت، دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تداعی می کند. با این تفاوت که شوروی ابر قدرتی بود که به زرادخانه اتمی مجهز بود، دارای متحدینی در اروپای شرقی بود (اقمار بلوک شرق) که در پیمان ورشو بودند، دارای سرویس ضد اطلاعات قدرتمندی بنام " ک گ ب" بود و رهبری یکدست در پولیت بیرو داشت. با اینحال فساد و شرایط جهانی اتحاد جماهیر شوروی را از درون متلاشی کرد. الیگارشی دینی به رهبری خامنه ای که مریض و فرسوده است، و تاکنون عاجز از انتخاب جانشین بوده است، نه صاحب قدرت اتمی است (بدلیل کارزار افشاگرانه مقاومت)، نه اقماری چون پیمان ورشو را دارد (جز تعدادی گروه تروریستی چون حزب الله و جهاد اسلامی)، نه انسجامی در رأس هیئت حاکمه وجود دارد و نه وزارت اطلاعات و سپاه در اشل ک.گ.ب در اتحاد جماهیر شوروی است. شوروی با فشار پرزیدنت ریگان در آمریکا در پی شکست در افغانستان، مجبور گردید استحاله شود و محصول آن گورباچف بود. رفرم گورباچف، درب پاندوراباکس را باز کرد و شوروی به سرعت با هزینه کم سرنگون شد. دارودسته آرمان گرای رژیم گورباچف در شوروی سابق برداشتی اساساً متفاوت در مورد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و روابط آن با جهانِ خارج داشتند، از این رو مطمئن بودند که یک اتحاد شورویِ استحاله شده رویارویی و جنگ سرد را به تاریخ خواهد سپرد. (پیتر.جی. کتزنشتاین، هنجارها و هویت در سیاست جهانی، ۱۹۹۶، صفحه ۲۶۱ ) .
فشار دولت ریگان و ترغیب مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلیس، لنز جدیدی را در اختیار اصلاح طلبان شوروی قرار داد به گونه ای که با استفاده از آن توانستند جامعه خودشان را ببینند:
"رکود اقتصادی طاقت فرسا، خفقان گسترده و رابطه خصومت آمیز با هر کشور غیر کمونیستی در پهنه جغرافیایی جهان."
فراموش نشود که مردم ایران با شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" از جناح بندی های قلابی در رژیم که خواهان حفظ ولایت فقیه هستند عبور کرده و آنرا با صدای رسا رد نمودند.
خامنه ای اگر بخواهد تجربه در شوروی را بخاطر فشار دولت ترامپ، آزمایش کند و همچون دوران ریگان که سیاست حداکثر فشار را بر اتحاد جماهیر شوروی اعمال کرد، دست به اصلاحات واقعی و نه صوری بزند، و مسیر "شوروی سازی جمهوری اسلامی" را طی کند، هزینه سرنگونی را برای کانون های شورشی نیز کمتر کرده است. ولی تجربه چهل سال گذشته این رهنمود را می دهد که افعی کبوتر نمی زاید. نکته ای که آقای مسعود رجوی سه دهه گذشته تاکید نمود. نه ظرفیت استحاله دارد و نه به لحاظ ایدئولوژی برخاسته از ارتجاع فهم آنرا دارد. لذا گذاشتن ماسک استحاله برصورت، مستلزم سپردن کرسی قدرت به کانونهای شورشی و مقاومت سازماندهنده آن است. استعفای غیر منتظره جواد ظریف (۲۵ فوریه ۲۰۱۹) و پس گرفتن بعد از درخواست روحانی ۸ اسفند ۹۷، بهترین گواه بن بست سیاسی نظام ولایت فقیه در سیاست خارجی است. او که از طراحان اصلی نزدیکی آمریکا با رژیم بود، و سالها علیه مقاومت در آمریکا و اروپا رایزنی کرد، و در پروژه برجام در خط مقدمِ توسعه رابطه با اوباما بود، بالاخره نتوانست فشار از بیرون و تضاد از درون نظام را برتابد و ناچاراً استعفاء داد. عزم ظریف در ترک پست وزارت خارجه در ورای اینکه پذیرفته نشد، زنگ خطری است برای آنهایی که به استحاله چشم دوخته بودند. پیامد این شکست در درون نظام را بایستی در سیاستهای مماشات گران و ختم پرونده این جماعت تفسیر نمود. اروپا و سخنگوی سیاست گفتگو و استمالت با رژیم، خانم موگرینی بهتر از هر کس می فهمد که استعمار در پایان راه است. یک منبع رادیوفردا در دفتر فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، که نخواست نامش فاش شود محمدجواد ظریف را «مصاحبی ارزشمند» خواند و همکاری با او را «بسیار خوب» توصیف کرد. (۸ اسفند ۹۷)
امّا آمریکا بخوبی فهم کرده است که بودن یا نبودن ظریف، مشکلی از رژیم حل نمی کند. مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده شامگاه دوشنبه ششم اسفند ۹۷ به وقت آمریکا در پیامی در توئیتر و در واکنش به خبرهای استعفای محمد جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نوشت:
"در هر صورت، ظریف و حسن روحانی، فقط ویترین مافیای فاسد دینی هستند. ما میدانیم که این خامنهای است که تصمیمهای نهایی را میگیرد." ( صدای آمریکا، ۷ اسفند ۹۷).
روزنامه حکومتی ابتکار ۸ اسفند ۹۷ نوشت:
"استعفا یا بازگشت ظریف هیچ تاثیری در تعیین سیاست خارجی رژیم ندارد، عنصر تعیینکننده، تصمیم دربارۀ ارتباط با آمریکاست... سیاست خارجی ایران در دست دولت نیست که با رفتن وزیر خارجه و یا حتی رئیسجمهوری، تغییر کند. سیاست خارجی ایران به جبر به... سویی میرود که باید تصمیمات نهایی... در ارتباط با آمریکا طی ۶ ماه آینده گرفته شود... بنابراین وضعیت کنونی ایران چهارراه تلاقی تحولات و تغییرات متفاوت گریزناپذیری است که آینده ایران را تحتالشعاع قرار میدهد."
بدینگونه، ظریف با اقرار به دوران جدید و پایان سیاستهای مماشات دول غربی با رژیم در اولین سخنرانی خود پس از لغو استعفایش در دانشگاه تهران با بیان اینکه دنیا در حال تغییر است و در عرصه جهانی تغییرات اساسی رخ داده، گفت: " دیگر شرایط به مانند قبل نیست، آن دوران تمام شده و دنیا و عرصه بینالملل وارد یک مرحله انتقالی شده است. (ایران پرس نیوز: ظریف را احضار کردند؛ چرا جنجال به پا کردی؟، ۹ اسفند ۱۳۹۷). رشد تضادهای لاعلاج در نظام و بن بست در پیشبرد خطوط سیاست خارجی، توان مانور رژیم را محدود نموده است.
اگر خامنه ای نخواهد به فشار آمریکا تسلیم شود و وارد منازعات بیشتری با آمریکا و متحدینش بشود تا برای خودش زمان بخرد، یا بخواهد سیاست "کج دار و مریز" را طی کند تا به پیشنهاد جان کری وزیر خارجه اوباما، دوران ترامپ سپری شود، نه توانش را دارد و نه دینامیزم تحولات داخلی، منطقه ای و بین المللی به او چنین فرصتی خواهد داد. این بن بست سیاسی است که ولی فقیه را در چنبره ای از بحرانهای مشروعیت، مقبولیت و استراتژیک در چارچوب ژئوپولتیک خاورمیانه قرار داده است.
۱۱- در حوزه توطئه و شیطان سازی علیه مقاومت مشروع مردم ایران نیز تمام برگهایش یک به یک سوخته و در یک کارزار عظیم بین المللی مغلوب شورای ملی مقامت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران شده است. این شکستهای پی درپی البته رژیم را در توطئه علیه جنبش هارترکرده و افزایش تحرکات تروریستی بخصوص در آلبانی را در چشم انداز باید انتظار داشت.
بر این سیاق، نخبگان نظام در وضعیتی سرنوشت ساز قرار گرفته اند که با دو انتخاب مواجه اند: پیروی از خامنه ای و ادامه سیاستهای انقباضیِ سرکوب و اختناق و صدور تروریزم، یا قبول شروط آمریکا به منظور دفع بحران از فروپاشی. با توجه به پیامدهای ناشی از کوتاه آمدن خامنه ای و اعلام نرمش قهرمانانه و خوردن جام زهر، و عدم توفیق در پیشبرد مقاصد خود، بخصوص با برقراری مجدد تحریمهای بشدت بیشتر آمریکا، مسیر نخبگان نظام به هر سمتی که باشد، گویای این واقعیت است که فاز جدید "بن بست" استراتژی حفظ نظام (که پیامد آن بهم خوردن تعادل داخلی و حرکت بی دنده و ترمز به سمت فروپاشی است)، مراحل تکامل خود را طی می کند. انتصاب آخوند جلاد ابراهیم رئیسی که در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نقش کلیدی داشت به سمت رئیس قوه قضائیه از طرف خامنه ای، نشانی است از انقباض بیشتر نظام در سرکوب مردم و اعلام جنگ به کانونهای شورشی. این انتصاب در ورای هر تحلیلی، بیانگر عجز، درماندگی و وحشت رژیم در مقابله با تاکتیک های مقاومت و عملکرد کانونهای شورشی در سراسر میهن است.
اما تا آنجایی که به مقاومت سازمان یافته بر می گردد، نتایج جام زهر تا همین مرحله ۱۱ بر صفر (یازده مرحله یاد شده در فوق) به نفع مردم و مقاومت برای ثبت در تاریخ ارزیابی می شود. چرا که موفقیت تنها در رسیدن به هدف نیست، بلکه همچنین در مسیری است که در رسیدن به هدف طی می شود. مقاومت سازمان یافته با تمام موانعی که ارتجاع و استعمار تا کنون سر راهش بنا کرده اند، توانسته است مسیر پر افتخار رهایی مردم ایران از ستم آخوندی را طی نماید. آنچنان که در بیانیه سی و چهارمین سالگرد شورای ملی مقاومت آمده است: «در بحران کنونی که موقعیت عینـی انقلابـی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفه های داخلی، منطقه ای و جهانی به طور بی سابقه یی درهم تنیده شده انـد. بـه طور قطع می توان گفت ولایت خامنه ای فاقد ظرفیت و توان برای برون رفت از این بحران اسـت. هـیچ راهکـاری از سـوی ولـی فقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جام زهر اتمی و در نتیجة آن سازش احتمـالی بیشـتر بـا غـرب، نمـی توانـد حکومـت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.»
نتیجه گیری:
ملت ایران از سال ۱۲۹۹ که کودتای رضا خان قزاق، با کمک انگلیس و سید ضیاء شکل گرفت تا کودتای ۱۳۳۲ که با طراحی آمریکا-انگلیس دولت ملی زنده یاد دکتر مصدق را ساقط و محمد رضا شاه را به اریکه قدرت نشاند، و انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷ که شاه را از ایران بدستور آمریکا اخراج نموده، و خمینی دزد انقلاب بهمن را در راس حکومت استبداد دینی قرار داد، از کمبود دموکراسی و آزادی رنج می برند. رژیمی که متعلق به دوران مادون سرمایه داری و پیشا مدرن است، ظرفیت تحول را نداشته و قادر نیست خود را در دوران پسا مدرن آنهم در عصر تحول جهانی شدن قرار دهد. بدلیل عدم مشروعیت در ساختار سیاسی و بدلیل مشکلات ذو ابعادی و عدم توانایی از درک تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عاجز از تطبیق با ضرورتهای نوین در سطح بین المللی است. در این دوران، رشد ارتباطات در دنیای مجازی، جهان را به دهکده کوچکی تبدیل کرده که نسل جوان ایران را تشنه دستیابی آزاد به آن نموده است. در جدیدترین گزارش سالانه «شاخص حاکمیت قانون» در جهان، نام رژیم ایران در بین ۱۲۶کشور مورد بررسی، در رده ۱۰۲ قرار گرفت؛ در جدول شاخصهای جزیی این گزارش نیز رژیم در قعر جدول مربوط به شاخص «حقوق اساسی» قرار گرفته است. «شاخص حاکمیت قانون» گزارشی است که هر سال توسط مؤسسه «پروژه عدالت در جهان» منتشر میشود. در گزارش جدید این نهاد، شاخصهای سال ۲۰۱۸ میلادی در اکثر کشورهای جهان بررسی شده است. از ۱۲۶کشوری که مورد برررسی این نهاد بینالمللی قرار گرفته اند، رتبه رژیم ایران در شاخصهای هشتگانه ۱۰۲میباشد. رتبه ایران در بین کشورهای منطقه نیز در شاخصهای مختلف پایین است و از بین هشت کشور منطقه، رتبه کلی ایران هفت اعلام شده است.
بدین ترتیب، درگذار در دوران جدید، نظام ولایت فقیه شانس بقاء در آن را ندارد و درمسیر تحولات و فعل و انفعالات بین المللی ذوب می شود. الیگارشی دینی تمام ذخایر استراتژیک خود را به مقابله با روند تکاملی در هزاره سوّم گسیل داشته است. بزرگترین مانع برای رشد و تحول پذیری، ایدئولوژی بنیاد گرای ولایت فقیه، و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نقیصه ای که از فردای آزادی برجسته ترین زندانی سیاسی ایران، مسعود رجوی از زندان شاه، بخوبی تبیین و تشخیص داده بود. در ایّامی که شانس فعالیت سیاسی وجود داشت، قانون اساسی رژیم را تحریم کرد. در پی آن در یک پروسه پیچیده سیاسی، شورای ملی مقاومت را به عنوان آلترناتیو استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی تأسیس نمود. مقاومتی که با طراحی و مهندسی آقای مسعود رجوی شکل گرفت، با تمام اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران در راستای برقرای حق حاکمیت ملت و خدمت به مدنیت معاصر چهار دهه است که لحظه ای را از دست نداده است، و از مرزهای سرخ آزادی با تمام قوا نگهبانی کرده است. در این مبارزه عظیم برای حصول مطالبات مردم ایران از ارتجاع دینی، با فدای حداکثر جان و مال و با اصالت به کسب آزادی و احقاق حق حاکمیت پایمال شده مردم ایران از کودتای رضا خان تا ارتجاع سیاه آخوندی، ذره ای درنگ نکرده است. زیرا که عمیقا اعتقاد دارد که اصالت در سرنگونی الیگارشی دینی است که خدشه ناپذیر است. مقاومتی که، در راس آن خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورا برای انتقال قدرت به ملت قرار دارد. ایشان زنی مسلمان و معتقد به جدایی دین از دولت است، خواهان مساوات زنان در همه شئون مملکت بوده و بجد مخالف حجاب اجباری و مدافع حق انتخاب پوشش است و خواهان ترقی و تعالی ملتی رنج کشیده از ظلم و چپاول در سایه دین است. نیرویی ملی و ایرانی که خواهان برچیدن بساط هژمونی طلبی و تروریسم دولتی در منطقه ژئواستراتژیک خلیج فارس است. حنبشی که خواهان تفاهم و حسن همجواری با دول منطقه و جهان است. مقاومت ایران در حال حاضر در تعادل منطقه وزنه ای بسیار جدی در تهدید موجودیت ارتجاع آخوندی است. لذا در یک جمعبندی نتایج ذیل حاصل می شود:
الف: رژیم الیگارشی دینی به رهبری خامنه ای، بدلیل فعالیتهای مقاومت سازمان یافته مردم ایران، از فقدان مشروعیت، بی ثباتی داخلی و ایزولاسیون و نفرت بین المللی برخوردار می باشد. پروژه روی کارآمدن روحانی و مهندسی انتخابات با هدف عبور از " گردنه اتمی" با شکست مواجه شده است. رژیم در جهان ایزوله گشته و پشت "گردنه اتمی" آچمز شده است.
لذا سرنگونی این نظام توسط کانونهای شورشی مشروع و آلتر ناتیو آن نیز معلوم است: شورای ملی مقاومت به ریاست رئیس جمهور برگزیده آن، خانم مریم رجوی.
ب: تمام تلاشها و تشبثات مذبوحانه رژیم بمنظور مخدوش کردن چهره مقاومت مردم ایران، یا دست بردن به عملیات تروریستی، راه بجایی نمی برد. زیراکه چهل سال نبرد سراسر حماسه و فدا، تاریخی دارد مملو از ایثار، از خود گذشتگی، بی خانمانی، شکنجه و شهادت. یک نیروی سیاسی دارای تشکیلات منظم و قوی و رهبری مدبر، فداکار و مردمی، که احترام شخصیتهای سیاسی، مذهبی و فرهنگی در سراسر جهان را برانگیخته است. مضافاً بر این، اجزای آنرا آگاه ترین، فداکارترین و صدیق ترین فرزندان ایران تشکیل داده اند. لذا درج مقاله در فلان جریده، یا تهیه فیلمهای مبتذل یا به خدمت گرفتن عناصر خائن به آرمان آزادی مردم، اگر کارایی داشت، قطعاً تاکنون این جنبش را از صفحه روزگار حذف کرده بود. از طرفی اگر امدادهای غیبی استعمار، در روند حفظ نظام علیه مقاومت، کارساز بود، از اسم پر افتخار مقاومت در دادگاه های عدالت در غرب با سر بلندی اعاده حیثیت نمی شد. پس ترفندهای ارتجاع و استعمار دیگر رنگ باخته و مسیر پر شتاب سرنگونی، با استواری در حرکت است.
ج: دوران جدید، که با هجرت اعضای قهرمان در سازمان مجاهدین خلق به آلبانی شروع شد، با واژگون شدن تاریخی میز مماشات در آمریکا، آغاز دور جدید تحریم ها و ایزوله شدن منطقه ای مزین شد، و با تاسیس کانونهای شورشی تکمیل گردید، اکنون مراحل پایانی خود را طی می کند. در نظم جدید، برگ رژیم استبداد دینی، دیگر اثر خود را از دست داده است و در چارچوب ژئواستراتژیک منطقه، حفظ نظام برای استعمار کاربرد سیاسی ندارد. بن بست سیاسی-اقتصادی و دغدغه سرنگونی ارمغان دوران جدید برای خلافت آخوندی است. عصر هژمونی طلبی آخوندهای تمامیت خواه بسر آمده و سرنگونی در دستور کار است. پیروزی از آن عاشقان حق حاکمیت مردم است.
د: شورای ملی مقاومت تنها آلتر ناتیو در مبارزه علیه ایلغار آخوندی است. حیات سیاسی و مبارزاتی تمام اجزای مقاومت، علیه پولاریزاسیون جامعه میان دو طیف راست ارتجاعی، شوونیسم ملی گرایی (شاه) و بنیادگرایی راست دینی (خمینیسم)، شکل گرفته است. این نیز در بوته عمل مبارزاتی و نه در روی کاغذ در خارج از ایران، کسب گردیده است. حقانیت مبارزه این آلترناتیو حاصل خون ۱۲۰ هزار شهیدی است که در نبرد علیه استبداد دینی، بر سر آرمان آزادی وفادار ماندند و رستگار شدند. برنامه ده مادّه ای خانم رجوی که نقشه مسیر آزادی، اعتدال و عدالت اجتماعی آحاد ملت با تمام تنوعات قومی-مذهبی را ترسیم نموده است، بهترین و واقع بینانه ترین گزینه برای ایران استبدادزده است.
منشور وارسته (دکترای روابط بین الملل)
در روزهایی که الیگارشی دینی غرق شادی از پیشبرد دسیسه های شوم خود علیه مقاومت بود (دوران خاتمی شیاد)، و توانسته بود نام مقاومت را در لیست سیاه دولتهای غربی جای دهد، جنبش رهایی بخش ایران با فداکاری و پرداخت هزینه سنگین، و براساس احساس مسئولیت در قبال مردم و صلح جهانی، سایتهای مخفی رژیم برای تولید سلاح هسته ای را افشا نمود.
این تحول تاریخی و ملی میز ارتجاع-استعمار را برای همیشه واژگون نمود. افشای استراتژیک مقاومت، الیگارشی دینی را در چنان بحرانی وارد کرد که تا امروز کمر راست نکرده است. این ضربه مهلک به ولایت فقیه، خامنه ای را مجبور کرد تا با اعلام" نرمش قهرمانانه" که همان سرکشیدن جام زهر بود، عقب نشینی کند. پروسه ناشی از شکست رژیم در حوزه بین المللی، او را به سمت سازش با آمریکا به شرط معامله بر سر مصالح ملی ایران؛ شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق مشروط ساخت. پیامد این توطئه در دوران اوباما، تهاجم عناصر مسلح رژیم در عراق به مقر مجاهدین در اشرف و کشتار قهرمانان بی سلاح بود. همینطور موشک پراکنی به لیبرتی که محل استقرار موقت ارتش آزادی بود، به منظور نابودی مقاومت صورت گرفت. اگرچه جنبش سازمان یافته ایران با فدیه جان ۱۶۰ انسان فرهیخته و آزادیخواه، صدمات جبران ناپذیری متحمل شد، امّا به یمن درایت رهبری مقاومت و فدای حداکثر تمام اجزا و هواداران آن در سراسر جهان، تمام توطئه های دشمنان آزادی، بر سر خودشان خراب شد. نتیجه این شد که مقاومت ایران، در عراق با هدایت فرمانده کل ارتش آزادی آقای مسعود رجوی، و در خارج از عراق، با مدیریت و رهبری شایسته خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورا، توانست یک کارزار عظیم برای اثبات حقانیت جنبش را به پیش ببرد. در پروسه این مبارزه، چهره های سرشناس در سیاست خارجی آمریکا، در سنا و کنگره و چهره های مهم در فرماندهی نظامی و اطلاعاتی آمریکا، با زحمات قابل تقدیر خانم رجوی و یاران مقاومت در آمریکا، جذب شدند. این تلاشها اگرچه بیش از پانزده سال طول کشید، اما به مصداق "عدو شود سبب خیر ....."، موجب ارتقاء حقانیت و پیشرفت شگرف جنبش در پهنه بین الملل گردید.
متعاقباً مقاومت توانست تمام موانعی که ارتجاع و استعمار بر سر راه آزادیخواهان ایجاد کرده بود را کنار بزند. نام مقاومت از لیست سیاه در آمریکا و اروپا و کانادا خارج شد. در پی آن در یک عملیات حیرت انگیز تمام اعضای سازمان مجاهدین خلق از عراق، که درگیر جنگ با داعش بود، و فرصتی برای رژیم مهیا کرده بود تا برای همیشه تمام مجاهدین در عراق را قتل و عام کند، به سلامت به آلبانی منتقل نمود. بدین ترتیب ناقوس مرگ نظام به صدا در آمد. با این پیروزی عظیم تاریخی و اعلام تاسیس یگانهای کانونهای شورشی توسط فرماندهی؛ آقای مسعود رجوی، فاز سرنگونی وارد مرحله نهایی شد. این تحول در سطح آلترناتیو، که از افشای اتمی تا هجرت به آلبانی طی شد و هم زمان شد با تغییر در تعادل جهانی که در رأس آن پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا قرار داشت، روند قضایای ایران را دچار دگرگونی عظیمی گردانید. بدین ترتیب دغدغه رژیم از فروپاشی مضاعف شد. بخصوص که شاهد بودیم چهره های شاخصی که در آمریکا یار و یاور جنبش در کارزار خروج از لیست تروریستی بودند در تغییرات سیاست خارجی آمریکا در دوران جدید، حضور فعال پیدا کرده اند. اکنون با توجه به ماهیت رژیم که تحول پذیر نیست و نتوانست از دوران ریاست جمهوری اوباما سود استراتژیک ببرد، و با توجه به:
- شروع مجدد تحریم های آمریکا
- اجماع کشورهای عربی و مسلمان منطقه خلیج فارس در مقابله با تهدیدات رژیم
- فاصله گرفتن تدریجی اروپا از رژیم
- سیاست ضد انسانی و ضد عربی رژیم در سوریه در حمایت از دیکتاتوری بشار اسد
- اوج گیری نارضایتی توده های تحت ستم در قیام ایران
- دعواهای باندهای قدرت برای چپاول مردم ایران
- شکست پروژه اصلاح طلبی
- فعالیتهای کانونهای شورشی
ایزولاسیون جهانی رژیم
بحرانهایی لاعلاج در رژیم با سرعت و بی دنده و ترمز مسیر فرو پاشی را در می نوردد.
تشدید بحرانهای رژیم و بن بست نظام:
بهترین حمله، حمله به استراتژی دشمن است. (سان تتزو)
در یک نگاه بایستی خاطر نشان ساخت که اقیانوسی از تحولات سیاسی با موجهای سهمگین به سمت رژیم در حرکت هستند. در یک جمع بندی کلی بحرانهای رژیم عبارتند از:
۱- تا آنجایی که به استراتژی "حفظ بقاء" نظام بر می گردد، این استراتژی در میدان عمل شکست خورده و نظام در "تله اتمی" گیر افتاده است. می گویند در زمان قدیم، شخصی خطایی مرتکب شد. حاکم دستور داد برای مجازات خطایی که مرتکب شده بود، یکی از این سه راه را انتخاب کند: یا صد ضربه چوب بخورد، یا یک من پیاز بخورد، یا اینکه صد تومان پول بدهد. مرد گفت: "پیاز را می خورم." یک من پیاز برای او آوردند. مقداری از آن را خورد، دید دیگر قادر به خوردن بقیه اش نیست. گفت:"پیاز نمی خورم، چوب بزنید." به دستور حاکم او را برهنه کردند. چند ضربه چوب که زدند بی طاقت شد و گفت:" نزنید، پول می دهم." او را نزدند و صد تومان را داد. در پایان آن بیچاره هم پیاز را خورد و هم چوب را و آخر سر صد تومان جریمه را هم داد. خامنه ای نیز هم پیاز را خورد و هم چوب را. استراتژی تهیه سلاح هسته ای که تضمین بقاء نظامش بود را رها کرد، متحمل میلیاردها دلار خسارات جبران ناپذیر مالی نیز شد و در آخر نیز جام زهر هسته ای را سرکشید. ترامپ رئیس جمهور شد و تحریم ها با شدت و جدیت بیشتر از گذشته دوباره بازگشت.
۲- عقب نشینی رژیم از مواضع قبلی خود، باعث جری تر شدن وی در نقض حقوق بشر در ایران شد. اکنون به منظور سرکوب خشم توده های ناراضی، تشدید موج اعدامها را شاهدیم. در دوران اوباما، رژیم به پشتوانه دلارهای نفتی و کارتلهای سرمایه داری این احساس را داشت که دستش در سرکوب مردم باز تر است. اکنون نقض حقوق بشر در سیاست دولت جدید آمریکا بجد پی گیری می شود. گزارش جدید عفو بین الملل که از نظر محتوا در چهل سال اخیر بی سابقه بوده است، تداعی مواضع عفو بین الملل در روزهای پایانی رژیم دیکتاتوری سلطنتی است.
۳- سیاست حمایت رژیم از دیکتاتور جنایتکار بشار اسد، به دلیل اجماع جهانی در سرنگونی او و محاکمه بخاطر کشتار و آواره کردن مردم بی دفاع سوریه، با میلیاردها دلار هزینه محکوم به شکست است و نه اسد و نه استبداد دینی را گریز از آن نیست. روسیه تمایلی به حضور رژیم در سوریه ندارد. اسرائیل مرتبا مواضع رژیم را در سوریه بمباران می کند بی آنکه با مانع روسیه مواجه شود. احتمال درگیری جنگی بزرگ بدلیل رفتار شرورانه جمهوری اسلامی در خاورمیانه که دامنه اش به رژیم برسد دور از انتظار نیست.
۴- بنا به اصول و ارزشهایی که نظام ولایت فقیه به آن پایبند است، رژیم ظرفیت دست کشیدن از حمایت از حزب الله لبنان و دیگر جریانات تروریستی و بنیادگرا در منطقه را ندارد. خامنه ای بارها به صراحت گفته است که حمایت ازصدور بنیادگرایی جزو اصول نظام و خط قرمز رژیم است. خامنه ا ی در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران در تائید اصول حاکم بر نظام گفت:
«غرب می خواهد ما اصول خود را در سیاست خارجی دخالت ندهیم اما فکر و عقیده و ایدئولوژی در همه زمینه ها راهنمایی تعیین کننده است.» (اطلاعات بین المللی ۲۶ شهریور ۱۳۹۴).
در واقع تا وقتی خامنه ای و یا هر فرد دیگری در مسند ولایت فقیه باشد، این دکترین ادامه خواهد داشت. قرار دادن نام حزب الله در لیست تروریستی دولت انگلیس در اواخر ماه فوریه ۲۰۱۹، شکستی است برای رژیم در اروپا که قطعاً در اتحادیه کشورهای اروپا تاثیرات خود را بجا خواهد گذاشت.
۵- هر نوع توافق رژیم با کشور های حوزه خلیج فارس، به خصوص عربستان سعودی، مستلزم خلع ید از حضوررژیم در عراق، سوریه و یمن میباشد. دیپلماسی "چهره خندانِ" ظریف اگر در خصوص جان کری وزیر خارجه دولت اوباما کارساز بود و یا خانم موگرینی را به وجد می آورد، اما در دوران ریاست جمهوری ترامپ و با توجه به تشکیل ناتوی عربی به زعامت عربستان سعودی علیه مقاصد منطقه ای رژیم، در قبال کشورهای عربی منطقه توفیقی ندارد. عربستان با اتحاد با دولتهای عربی و شرکت در جنگ با عوامل رژیم در یمن، پیام متفاوتی به خلیفه ارتجاع فرستاد. نشست وزیران خارجه کشورهای عربستان، امارات، بحرین و مصر، موسوم به «کمیته چهارجانبه اتحادیه عرب»، روز چهارشنبه ۱۵ اسفند ۹۷ در قاهره برگزار شد. این نشست برای «بررسی ادامه بحران با ایران و راههای مقابله با دخالتهای ایران در کشورهای عربی» تشکیل شده بود و در بیانیه پایانی آن اقدامات جمهوری اسلامی از قبیل «سخنان تحریکآمیز»، «برافروختن آتش تنشهای مذهبی و فرقهای در کشورهای عربی» و «ارسال سلاح برای گروههای تروریستی» محکوم شده است. (رادیو فردا، ۱۸ اسفند ۹۷)
۶- در عراق رژیم با از دست دادن مهره اصلی خود "مالکی" شکست استراتژیکی را متحمل شدهاست که پیامدهای آن همچنان مشاهده می شود. از طرفی حضور چشمگیر نظامی آمریکا در عراق با هدف زیر نظر داشتن رژیم، خود بحثی جداگانه است. بزرگترین سفارت آمریکا در جهان در بغداد است. سیاست دولت آمریکا در عراق، حفظ و تقویت نظامی نیروهایش و خلع ید از نظام ولایت فقیه می باشد.
۷- الیگارشی دینی، بنا به ماهیتی که دارد، و بدلیل گیجی ناشی از تغییر در معادلات منطقه، نهایتاً دوباره تلاش خواهد کرد که مخفیانه به پروژه تهیه سلاح هسته ای روی آورد. لذا بایستی منتظر بود تا در صورت افشاء تقلب دوباره، بحرانی به مراتب عظیم تر دامنگیرش بشود. اظهارات صالحی مسئول انرژی هسته ای که با صراحت از تقلب در خصوص تولید آب سنگین صحبت کرد، خود بهترین بینه است.
۸- تعامل با جهان بخصوص آمریکا مستلزم خروج پاسداران و نیروی قدس رژیم از سوریه و عراق، خلع ید ازحضورش در یمن، دست کشیدن از شعار نابودی اسرائیل و به رسمیت شناختن آن کشور، عدم حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین، انحلال نیروی تروریستی قدس، تعطیل توسعه موشکهای بالستیک کشتار جمعی، عدم دخالت در کشورهای همسایه و تعطیل کامل پروژه تهیه سلاح هسته ای و در نهایت، احترام به حقوق بشراست. انجام هریک از پیش فرضهای فوق روند سرنگونی را شتاب می بخشد. بنابراین ساده اندیشی است اگر تصور شود که خامنه ای-روحانی با تن دادن به این شروط قصد تعامل با جهان را داشته باشند، زیرا تعامل و تغییر سیاست زدن تیر خلاص به نظام است. به یاد بیاوریم که تاکتیک مسامحه با غرب در دوران خاتمی نیز آبی برای رژیم گرم نکرد. تنها ارمغان این سیاست در آن ایام برای ملاها، قرار دادن نام مقاومت در لیست سیاه آمریکا و اروپا بود. البته شرایط آن دوران با وضعیت فعلی رژیم که تسلیم شده و جام زهر را تا به آخر سرکشیده متفاوت است. ضمن آنکه وزن و جایگاه مقاومت سازمان یافته نیز بگونه ای متفاوت از گذشته است.
ضروری است تأکید شود که از زمان سقوط عثمانی، خاورمیانه با چنین بحرانی که سر منشأ آن رژیم ولایت فقیه است مواجه نبوده است. بدلیل جاه طلبی های نظام در خاورمیانه، چهار پایتخت در این منطقه از جهان در جنگ داخلی گرفتارند. قطعاً این مهم از دید صاحبان قدرت در منطقه و متحدین تاریخی آنها پنهان نیست. اجلاس ورشو که در فوریه ۲۰۱۹ شکل گرفت برای تعیین تکلیف با همین تهدیدات رژیم بود که ۷۰ کشور در آن علیه اهداف شوم رژیم در خاورمیانه به اجماع رسیدند. در آینده بایستی شاهد پیامدهای آن اجلاس بود.
۹- در ارتباط با اروپا، رژیم امید بسته بود بتواند میان آمریکا و اروپا نفاق انداخته و با برجسته کردن بازار ایران برای سرمایه گذاری، اروپا را وسوسه کند که از آمریکا فاصله گیرد. با عنایت به تضاد اروپا با آمریکا بر سر ادامه توافق برجام، رژیم نتوانست به اهداف خود برسد. در نهایت اروپا به سیاست صدور کالا در برابر نفت، که قبلاً در مورد اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد تجربه کرده بود روی آورد. این یک شکست تاکتیکی برای رژیم بود که از اروپا انتظار نداشت. کارشناس ارشد شورای آتلانتیک برای تجارت جهانی، خانم سامانتا ساتن، اظهار می دارد که: "ممکن است برخی کمپانیهای کوچک اروپا ترغیب شوند ولی کمپانیهای بزرگ و اصلی مانند ایر باس که از معامله ۴۰ میلیاردی از ترس تحریم آمریکا خودداری کرد، حاضر نیستند ریسک کنند."
خبرگزاری بلومبرگ روز ۳ اسفند ۹۷، در مقالهای مینویسد:
"اتحادیه اروپا تلاش دارد در رابطه با تحریمهای آمریکا علیه رژیم ایران دوجایه خوری کند. از یکسو در وحدت با دولت ترامپ در رابطه با تهدید فزاینده رژیم ایران بر سر تهدید علیه ثبات در خاورمیانه و سایر رفتار غیرقابل قبول آن ابراز نگرانی میکند و در همین زمان رهبران اتحادیه اروپا تلاشهای کشورهای عضو در دور زدن محدودیتهای آمریکا را نادیده میگیرند تا رژیم ایران را مطمئن سازند روند تجارت میتواند با وجود تصمیم آمریکا به خروج از برجام ادامه داشته باشد. بلومبرگ میافزاید که این استراتژی اما محکوم به شکست است. دولت ترامپ با این کار فریب نمیخورد. و این در حالی است که درست چند روز بعد از هشدارهای اتحادیه اروپا علیه فعالیت موشکی ایران، رژیم ایران یک کارخانه زیرزمینی موشک سازی خود را به نمایش گذاشت...و بلومبرگ هشدار میدهد که کشورهای اروپایی بایستی طرح سازوکار ویژه را کنار بگذارند و از دردسرهایی که آمریکا ایجاد خواهد کرد در امان بمانند."
بحران عدم تصویب لایحه اف.آ.تی.اف، از مصادیق بارز در بن بست نظام در حوزه جهانی است. اف.آ.تی.اف یک نهاد بین دولتی است که در سال ۱۹۸۹به ابتکار جی۷ (هفت کشور بزرگ صنعتی جهان) تاسیس شد و دبیرخانه آن در پاریس قرار دارد. هدف این نهاد مبارزه با پولشویی تعیین شده است. تشکیلات این نهاد در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۸ تکمیل شد و هدف آن مبارزه با تامین مالی برای تروریسم و تامین مالی سلاحهای کشتار جمعی مشخص شد. براساس التیماتوم اروپا به رژیم تا خرداد ماه ۱۳۹۸، فرصت دارد تا شرایط را بپذیرد و یا با تحریمهای اروپا مواجه خواهد شد. پارادوکس در این است که حکومت ایران اگر لایحه عضویت در اف.آ.تی.اف را تصویب کند، مجبور است دست از حمایت مالی حزبالله، نیروی قدس و… بردارد. و در واقع بال صدور تروریسمش در منطقه کنده می شود. بحران ناشی از بلاتکلیفی از عدم پذیرش شروط این نهاد بین المللی، رژیم را به سمت نوشیدن جام زهر دیگری سوق می دهد. امّا اگر این شروط را نپزیرد، تحریمهای اروپا شدت یافته و چشم انداز رابطه با اروپا نیز تیره می شود. این تنش میان باندها برای رد و قبول، موجب شده نقش وزیر خارجه رژیم که مسئول پیشبرد سیاست مماشات با اروپا است از دید غرب کم رنگ شود، که پیامدهای دیگری را ببار خواهد آورد. پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی ترویستی قدس با اشاره به لوایح پیش روی نظام با وحشت زدگی گفت: "چرا اینقدر بر برجام دو اصرار دارند دشمن. این برجام، برجام سه ضلعی است. هدف اینه جریانهای اسلامی خشکانده شوند در برجام۲، و بعد به اینجا منتهی نخواهد شد برجام سه خواهد شد. چون این چشمه باید خشکانده شود". (فارین پالیسی: بحران در حال غلیان رژیم ایران، همبستگی ملی، ۱۱ اسفند ۹۷)
احمد توکلی،عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: "سؤال اصلی این است که اگر "اف. تی. اف." را بپذیریم شرایط بهتر میشود یا بدتر؟ من میگویم اگر نپذیریم شرایط بهتر میشود، چرا که اگر بپذیریم باید اطلاعات بدهیم و همه مجاری دور زدن تحریم را باید افشا کنیم؛ چرا که در «پالرمو» کتمان اطلاعات به بهانه رازداری بانکی جرم تلقی میشود." (۱۷ اسفند ۹۷)
به گزارش اقتصادنیوز ۱۳ اسفند ۹۷، به نقل از اسپوتنیک، روزنامه الشرقالاوسط مدعی شد، اعضای گروه کشورهای اروپایی موسوم به E۴ سه شرط را برای پایان دادن به اختلافات و ادامه همکاری خود با ایران مطرح کردهاند.
در گزارش این روزنامه به نقل از منابع آگاه آمده است که نمایندگان چهار کشور اروپایی ضامن برجام یعنی فرانسه، انگلستان، آلمان و ایتالیا به طور منظم جلساتی با نمایندگان ایرانی تشکیل دادهاند و شروطی را مشخص کردهاند که ایران برای "عادی سازی روابط با غرب" باید آنها را در نظر بگیرد.
شرط اول در خصوص برنامهایران برای تولید موشکهای بالستیک و توسعه، تولید و به کارگیری این موشکها در کشورهایی که ایران در آنها نیروهای نظامی دارد است و این چهار کشور مذاکره با ایران را منوط به پایان یافتن این سیاست ایران دانستند.
شرط دوم نیز موضع ایران در قبال اسرائیل و "دست کشیدن ایران از تهدیدات خود" برای "موجودیت و امنیت" این کشور است.
هم زمان رژیم با بحران صدور تروریسم به دانمارک، فرانسه، هلند و آلبانی، استبداد دینی را در دام سرویسهای اطلاعاتی اروپا گرفتار کرده است. بنحوی که اروپا با تمام مماشاتی که در این چهل سال با رژیم داشته، و در حفظ نظام از هر خیانت به آرمان آزادی ملت ایران کوتاهی نکرده، نمی تواند آنرا هضم کند. چرا که محیط امنیتی اروپا را رژیم به چالش کشانده است.
۱۰- در حوزه سیاست داخلی، اوج گیری اختلافات در طیف نخبگان نظام، ضعیف شدن پایه های نفوذ خامنه ای در داخل نیرو هایش، ریزش در میان عناصر سرکوب، روحیه باختگی از فعالیتهای کانون های شورشی، عدم توانایی در حل مشکلات معیشتی مردم ایران، فساد افسارگسیخته و نهادینه در تمام شئون مملکت، دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تداعی می کند. با این تفاوت که شوروی ابر قدرتی بود که به زرادخانه اتمی مجهز بود، دارای متحدینی در اروپای شرقی بود (اقمار بلوک شرق) که در پیمان ورشو بودند، دارای سرویس ضد اطلاعات قدرتمندی بنام " ک گ ب" بود و رهبری یکدست در پولیت بیرو داشت. با اینحال فساد و شرایط جهانی اتحاد جماهیر شوروی را از درون متلاشی کرد. الیگارشی دینی به رهبری خامنه ای که مریض و فرسوده است، و تاکنون عاجز از انتخاب جانشین بوده است، نه صاحب قدرت اتمی است (بدلیل کارزار افشاگرانه مقاومت)، نه اقماری چون پیمان ورشو را دارد (جز تعدادی گروه تروریستی چون حزب الله و جهاد اسلامی)، نه انسجامی در رأس هیئت حاکمه وجود دارد و نه وزارت اطلاعات و سپاه در اشل ک.گ.ب در اتحاد جماهیر شوروی است. شوروی با فشار پرزیدنت ریگان در آمریکا در پی شکست در افغانستان، مجبور گردید استحاله شود و محصول آن گورباچف بود. رفرم گورباچف، درب پاندوراباکس را باز کرد و شوروی به سرعت با هزینه کم سرنگون شد. دارودسته آرمان گرای رژیم گورباچف در شوروی سابق برداشتی اساساً متفاوت در مورد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و روابط آن با جهانِ خارج داشتند، از این رو مطمئن بودند که یک اتحاد شورویِ استحاله شده رویارویی و جنگ سرد را به تاریخ خواهد سپرد. (پیتر.جی. کتزنشتاین، هنجارها و هویت در سیاست جهانی، ۱۹۹۶، صفحه ۲۶۱ ) .
فشار دولت ریگان و ترغیب مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلیس، لنز جدیدی را در اختیار اصلاح طلبان شوروی قرار داد به گونه ای که با استفاده از آن توانستند جامعه خودشان را ببینند:
"رکود اقتصادی طاقت فرسا، خفقان گسترده و رابطه خصومت آمیز با هر کشور غیر کمونیستی در پهنه جغرافیایی جهان."
فراموش نشود که مردم ایران با شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" از جناح بندی های قلابی در رژیم که خواهان حفظ ولایت فقیه هستند عبور کرده و آنرا با صدای رسا رد نمودند.
خامنه ای اگر بخواهد تجربه در شوروی را بخاطر فشار دولت ترامپ، آزمایش کند و همچون دوران ریگان که سیاست حداکثر فشار را بر اتحاد جماهیر شوروی اعمال کرد، دست به اصلاحات واقعی و نه صوری بزند، و مسیر "شوروی سازی جمهوری اسلامی" را طی کند، هزینه سرنگونی را برای کانون های شورشی نیز کمتر کرده است. ولی تجربه چهل سال گذشته این رهنمود را می دهد که افعی کبوتر نمی زاید. نکته ای که آقای مسعود رجوی سه دهه گذشته تاکید نمود. نه ظرفیت استحاله دارد و نه به لحاظ ایدئولوژی برخاسته از ارتجاع فهم آنرا دارد. لذا گذاشتن ماسک استحاله برصورت، مستلزم سپردن کرسی قدرت به کانونهای شورشی و مقاومت سازماندهنده آن است. استعفای غیر منتظره جواد ظریف (۲۵ فوریه ۲۰۱۹) و پس گرفتن بعد از درخواست روحانی ۸ اسفند ۹۷، بهترین گواه بن بست سیاسی نظام ولایت فقیه در سیاست خارجی است. او که از طراحان اصلی نزدیکی آمریکا با رژیم بود، و سالها علیه مقاومت در آمریکا و اروپا رایزنی کرد، و در پروژه برجام در خط مقدمِ توسعه رابطه با اوباما بود، بالاخره نتوانست فشار از بیرون و تضاد از درون نظام را برتابد و ناچاراً استعفاء داد. عزم ظریف در ترک پست وزارت خارجه در ورای اینکه پذیرفته نشد، زنگ خطری است برای آنهایی که به استحاله چشم دوخته بودند. پیامد این شکست در درون نظام را بایستی در سیاستهای مماشات گران و ختم پرونده این جماعت تفسیر نمود. اروپا و سخنگوی سیاست گفتگو و استمالت با رژیم، خانم موگرینی بهتر از هر کس می فهمد که استعمار در پایان راه است. یک منبع رادیوفردا در دفتر فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، که نخواست نامش فاش شود محمدجواد ظریف را «مصاحبی ارزشمند» خواند و همکاری با او را «بسیار خوب» توصیف کرد. (۸ اسفند ۹۷)
امّا آمریکا بخوبی فهم کرده است که بودن یا نبودن ظریف، مشکلی از رژیم حل نمی کند. مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده شامگاه دوشنبه ششم اسفند ۹۷ به وقت آمریکا در پیامی در توئیتر و در واکنش به خبرهای استعفای محمد جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نوشت:
"در هر صورت، ظریف و حسن روحانی، فقط ویترین مافیای فاسد دینی هستند. ما میدانیم که این خامنهای است که تصمیمهای نهایی را میگیرد." ( صدای آمریکا، ۷ اسفند ۹۷).
روزنامه حکومتی ابتکار ۸ اسفند ۹۷ نوشت:
"استعفا یا بازگشت ظریف هیچ تاثیری در تعیین سیاست خارجی رژیم ندارد، عنصر تعیینکننده، تصمیم دربارۀ ارتباط با آمریکاست... سیاست خارجی ایران در دست دولت نیست که با رفتن وزیر خارجه و یا حتی رئیسجمهوری، تغییر کند. سیاست خارجی ایران به جبر به... سویی میرود که باید تصمیمات نهایی... در ارتباط با آمریکا طی ۶ ماه آینده گرفته شود... بنابراین وضعیت کنونی ایران چهارراه تلاقی تحولات و تغییرات متفاوت گریزناپذیری است که آینده ایران را تحتالشعاع قرار میدهد."
بدینگونه، ظریف با اقرار به دوران جدید و پایان سیاستهای مماشات دول غربی با رژیم در اولین سخنرانی خود پس از لغو استعفایش در دانشگاه تهران با بیان اینکه دنیا در حال تغییر است و در عرصه جهانی تغییرات اساسی رخ داده، گفت: " دیگر شرایط به مانند قبل نیست، آن دوران تمام شده و دنیا و عرصه بینالملل وارد یک مرحله انتقالی شده است. (ایران پرس نیوز: ظریف را احضار کردند؛ چرا جنجال به پا کردی؟، ۹ اسفند ۱۳۹۷). رشد تضادهای لاعلاج در نظام و بن بست در پیشبرد خطوط سیاست خارجی، توان مانور رژیم را محدود نموده است.
اگر خامنه ای نخواهد به فشار آمریکا تسلیم شود و وارد منازعات بیشتری با آمریکا و متحدینش بشود تا برای خودش زمان بخرد، یا بخواهد سیاست "کج دار و مریز" را طی کند تا به پیشنهاد جان کری وزیر خارجه اوباما، دوران ترامپ سپری شود، نه توانش را دارد و نه دینامیزم تحولات داخلی، منطقه ای و بین المللی به او چنین فرصتی خواهد داد. این بن بست سیاسی است که ولی فقیه را در چنبره ای از بحرانهای مشروعیت، مقبولیت و استراتژیک در چارچوب ژئوپولتیک خاورمیانه قرار داده است.
۱۱- در حوزه توطئه و شیطان سازی علیه مقاومت مشروع مردم ایران نیز تمام برگهایش یک به یک سوخته و در یک کارزار عظیم بین المللی مغلوب شورای ملی مقامت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران شده است. این شکستهای پی درپی البته رژیم را در توطئه علیه جنبش هارترکرده و افزایش تحرکات تروریستی بخصوص در آلبانی را در چشم انداز باید انتظار داشت.
بر این سیاق، نخبگان نظام در وضعیتی سرنوشت ساز قرار گرفته اند که با دو انتخاب مواجه اند: پیروی از خامنه ای و ادامه سیاستهای انقباضیِ سرکوب و اختناق و صدور تروریزم، یا قبول شروط آمریکا به منظور دفع بحران از فروپاشی. با توجه به پیامدهای ناشی از کوتاه آمدن خامنه ای و اعلام نرمش قهرمانانه و خوردن جام زهر، و عدم توفیق در پیشبرد مقاصد خود، بخصوص با برقراری مجدد تحریمهای بشدت بیشتر آمریکا، مسیر نخبگان نظام به هر سمتی که باشد، گویای این واقعیت است که فاز جدید "بن بست" استراتژی حفظ نظام (که پیامد آن بهم خوردن تعادل داخلی و حرکت بی دنده و ترمز به سمت فروپاشی است)، مراحل تکامل خود را طی می کند. انتصاب آخوند جلاد ابراهیم رئیسی که در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نقش کلیدی داشت به سمت رئیس قوه قضائیه از طرف خامنه ای، نشانی است از انقباض بیشتر نظام در سرکوب مردم و اعلام جنگ به کانونهای شورشی. این انتصاب در ورای هر تحلیلی، بیانگر عجز، درماندگی و وحشت رژیم در مقابله با تاکتیک های مقاومت و عملکرد کانونهای شورشی در سراسر میهن است.
اما تا آنجایی که به مقاومت سازمان یافته بر می گردد، نتایج جام زهر تا همین مرحله ۱۱ بر صفر (یازده مرحله یاد شده در فوق) به نفع مردم و مقاومت برای ثبت در تاریخ ارزیابی می شود. چرا که موفقیت تنها در رسیدن به هدف نیست، بلکه همچنین در مسیری است که در رسیدن به هدف طی می شود. مقاومت سازمان یافته با تمام موانعی که ارتجاع و استعمار تا کنون سر راهش بنا کرده اند، توانسته است مسیر پر افتخار رهایی مردم ایران از ستم آخوندی را طی نماید. آنچنان که در بیانیه سی و چهارمین سالگرد شورای ملی مقاومت آمده است: «در بحران کنونی که موقعیت عینـی انقلابـی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفه های داخلی، منطقه ای و جهانی به طور بی سابقه یی درهم تنیده شده انـد. بـه طور قطع می توان گفت ولایت خامنه ای فاقد ظرفیت و توان برای برون رفت از این بحران اسـت. هـیچ راهکـاری از سـوی ولـی فقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جام زهر اتمی و در نتیجة آن سازش احتمـالی بیشـتر بـا غـرب، نمـی توانـد حکومـت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.»
نتیجه گیری:
ملت ایران از سال ۱۲۹۹ که کودتای رضا خان قزاق، با کمک انگلیس و سید ضیاء شکل گرفت تا کودتای ۱۳۳۲ که با طراحی آمریکا-انگلیس دولت ملی زنده یاد دکتر مصدق را ساقط و محمد رضا شاه را به اریکه قدرت نشاند، و انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷ که شاه را از ایران بدستور آمریکا اخراج نموده، و خمینی دزد انقلاب بهمن را در راس حکومت استبداد دینی قرار داد، از کمبود دموکراسی و آزادی رنج می برند. رژیمی که متعلق به دوران مادون سرمایه داری و پیشا مدرن است، ظرفیت تحول را نداشته و قادر نیست خود را در دوران پسا مدرن آنهم در عصر تحول جهانی شدن قرار دهد. بدلیل عدم مشروعیت در ساختار سیاسی و بدلیل مشکلات ذو ابعادی و عدم توانایی از درک تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عاجز از تطبیق با ضرورتهای نوین در سطح بین المللی است. در این دوران، رشد ارتباطات در دنیای مجازی، جهان را به دهکده کوچکی تبدیل کرده که نسل جوان ایران را تشنه دستیابی آزاد به آن نموده است. در جدیدترین گزارش سالانه «شاخص حاکمیت قانون» در جهان، نام رژیم ایران در بین ۱۲۶کشور مورد بررسی، در رده ۱۰۲ قرار گرفت؛ در جدول شاخصهای جزیی این گزارش نیز رژیم در قعر جدول مربوط به شاخص «حقوق اساسی» قرار گرفته است. «شاخص حاکمیت قانون» گزارشی است که هر سال توسط مؤسسه «پروژه عدالت در جهان» منتشر میشود. در گزارش جدید این نهاد، شاخصهای سال ۲۰۱۸ میلادی در اکثر کشورهای جهان بررسی شده است. از ۱۲۶کشوری که مورد برررسی این نهاد بینالمللی قرار گرفته اند، رتبه رژیم ایران در شاخصهای هشتگانه ۱۰۲میباشد. رتبه ایران در بین کشورهای منطقه نیز در شاخصهای مختلف پایین است و از بین هشت کشور منطقه، رتبه کلی ایران هفت اعلام شده است.
بدین ترتیب، درگذار در دوران جدید، نظام ولایت فقیه شانس بقاء در آن را ندارد و درمسیر تحولات و فعل و انفعالات بین المللی ذوب می شود. الیگارشی دینی تمام ذخایر استراتژیک خود را به مقابله با روند تکاملی در هزاره سوّم گسیل داشته است. بزرگترین مانع برای رشد و تحول پذیری، ایدئولوژی بنیاد گرای ولایت فقیه، و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نقیصه ای که از فردای آزادی برجسته ترین زندانی سیاسی ایران، مسعود رجوی از زندان شاه، بخوبی تبیین و تشخیص داده بود. در ایّامی که شانس فعالیت سیاسی وجود داشت، قانون اساسی رژیم را تحریم کرد. در پی آن در یک پروسه پیچیده سیاسی، شورای ملی مقاومت را به عنوان آلترناتیو استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی تأسیس نمود. مقاومتی که با طراحی و مهندسی آقای مسعود رجوی شکل گرفت، با تمام اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران در راستای برقرای حق حاکمیت ملت و خدمت به مدنیت معاصر چهار دهه است که لحظه ای را از دست نداده است، و از مرزهای سرخ آزادی با تمام قوا نگهبانی کرده است. در این مبارزه عظیم برای حصول مطالبات مردم ایران از ارتجاع دینی، با فدای حداکثر جان و مال و با اصالت به کسب آزادی و احقاق حق حاکمیت پایمال شده مردم ایران از کودتای رضا خان تا ارتجاع سیاه آخوندی، ذره ای درنگ نکرده است. زیرا که عمیقا اعتقاد دارد که اصالت در سرنگونی الیگارشی دینی است که خدشه ناپذیر است. مقاومتی که، در راس آن خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورا برای انتقال قدرت به ملت قرار دارد. ایشان زنی مسلمان و معتقد به جدایی دین از دولت است، خواهان مساوات زنان در همه شئون مملکت بوده و بجد مخالف حجاب اجباری و مدافع حق انتخاب پوشش است و خواهان ترقی و تعالی ملتی رنج کشیده از ظلم و چپاول در سایه دین است. نیرویی ملی و ایرانی که خواهان برچیدن بساط هژمونی طلبی و تروریسم دولتی در منطقه ژئواستراتژیک خلیج فارس است. حنبشی که خواهان تفاهم و حسن همجواری با دول منطقه و جهان است. مقاومت ایران در حال حاضر در تعادل منطقه وزنه ای بسیار جدی در تهدید موجودیت ارتجاع آخوندی است. لذا در یک جمعبندی نتایج ذیل حاصل می شود:
الف: رژیم الیگارشی دینی به رهبری خامنه ای، بدلیل فعالیتهای مقاومت سازمان یافته مردم ایران، از فقدان مشروعیت، بی ثباتی داخلی و ایزولاسیون و نفرت بین المللی برخوردار می باشد. پروژه روی کارآمدن روحانی و مهندسی انتخابات با هدف عبور از " گردنه اتمی" با شکست مواجه شده است. رژیم در جهان ایزوله گشته و پشت "گردنه اتمی" آچمز شده است.
لذا سرنگونی این نظام توسط کانونهای شورشی مشروع و آلتر ناتیو آن نیز معلوم است: شورای ملی مقاومت به ریاست رئیس جمهور برگزیده آن، خانم مریم رجوی.
ب: تمام تلاشها و تشبثات مذبوحانه رژیم بمنظور مخدوش کردن چهره مقاومت مردم ایران، یا دست بردن به عملیات تروریستی، راه بجایی نمی برد. زیراکه چهل سال نبرد سراسر حماسه و فدا، تاریخی دارد مملو از ایثار، از خود گذشتگی، بی خانمانی، شکنجه و شهادت. یک نیروی سیاسی دارای تشکیلات منظم و قوی و رهبری مدبر، فداکار و مردمی، که احترام شخصیتهای سیاسی، مذهبی و فرهنگی در سراسر جهان را برانگیخته است. مضافاً بر این، اجزای آنرا آگاه ترین، فداکارترین و صدیق ترین فرزندان ایران تشکیل داده اند. لذا درج مقاله در فلان جریده، یا تهیه فیلمهای مبتذل یا به خدمت گرفتن عناصر خائن به آرمان آزادی مردم، اگر کارایی داشت، قطعاً تاکنون این جنبش را از صفحه روزگار حذف کرده بود. از طرفی اگر امدادهای غیبی استعمار، در روند حفظ نظام علیه مقاومت، کارساز بود، از اسم پر افتخار مقاومت در دادگاه های عدالت در غرب با سر بلندی اعاده حیثیت نمی شد. پس ترفندهای ارتجاع و استعمار دیگر رنگ باخته و مسیر پر شتاب سرنگونی، با استواری در حرکت است.
ج: دوران جدید، که با هجرت اعضای قهرمان در سازمان مجاهدین خلق به آلبانی شروع شد، با واژگون شدن تاریخی میز مماشات در آمریکا، آغاز دور جدید تحریم ها و ایزوله شدن منطقه ای مزین شد، و با تاسیس کانونهای شورشی تکمیل گردید، اکنون مراحل پایانی خود را طی می کند. در نظم جدید، برگ رژیم استبداد دینی، دیگر اثر خود را از دست داده است و در چارچوب ژئواستراتژیک منطقه، حفظ نظام برای استعمار کاربرد سیاسی ندارد. بن بست سیاسی-اقتصادی و دغدغه سرنگونی ارمغان دوران جدید برای خلافت آخوندی است. عصر هژمونی طلبی آخوندهای تمامیت خواه بسر آمده و سرنگونی در دستور کار است. پیروزی از آن عاشقان حق حاکمیت مردم است.
د: شورای ملی مقاومت تنها آلتر ناتیو در مبارزه علیه ایلغار آخوندی است. حیات سیاسی و مبارزاتی تمام اجزای مقاومت، علیه پولاریزاسیون جامعه میان دو طیف راست ارتجاعی، شوونیسم ملی گرایی (شاه) و بنیادگرایی راست دینی (خمینیسم)، شکل گرفته است. این نیز در بوته عمل مبارزاتی و نه در روی کاغذ در خارج از ایران، کسب گردیده است. حقانیت مبارزه این آلترناتیو حاصل خون ۱۲۰ هزار شهیدی است که در نبرد علیه استبداد دینی، بر سر آرمان آزادی وفادار ماندند و رستگار شدند. برنامه ده مادّه ای خانم رجوی که نقشه مسیر آزادی، اعتدال و عدالت اجتماعی آحاد ملت با تمام تنوعات قومی-مذهبی را ترسیم نموده است، بهترین و واقع بینانه ترین گزینه برای ایران استبدادزده است.
منشور وارسته (دکترای روابط بین الملل)