سخن روز
نزدیک به یکماه است که شاهد اعتصاب و اعتراض و تظاهرات کارگران هفتتپه و فولاد اهواز هستیم. در این مدت رژیم هر کاری کرد، اما کارگران نه تنها کوتاه نیامدند، بلکه اعتراضشان هر روز گستردهتر و شعارهایشان هم رادیکالتر شد.
اما چرا رژیم تا امروز نتوانسته این اعتراض را خاموش کند؟
اعزام گارد ویژه و نیروهای سرکوب چه شد؟
وعدهها و دادن ۲ماه حقوق به کجا رسید؟
راههای پیش روی رژیم برای خاموش کردن این اعتراضها چیست؟
دستاوردهای کارگران
نگاهی به دستاوردهای کارگران نشان میدهد که آنها در این مدت، حداقل ۶دستاورد قابلتوجه داشتهاند:
یکم: گام برداشتن جنبش اعتراضی رو به جلو
کارگران صدایشان را رساندند.
اقدامات سرکوبگرانه رژیم تا این نقطه شکست خورد و نتوانست آنها را خاموش کند.
اقدامات فریب و شیادی(نفوذ در میان تظاهرات -آوردن آخوند -وعدههای موهوم و...) تاثیری روی اعتراضها نداشت و نشان داد این ترفندها برای کارگران لو رفته است.
دوم: کارگران یک حس همبستگی در سراسر ایران بهوجود آوردند(دانشگاههای تهران و بابل -زندانیان- اقشار مختلف مثل شرکت واحد تهران و بازاریان مختلف و...).
سوم: کارگران موفق شدند توسط هموطنان آزاده خارج کشور به یک حمایت جهانی دست یابند. اینک شمار زیادی از اتحادیههای کارگری و صنفی از نقاط مختلف جهان به حمایت از کارگران معترض ایرانی برخاستهاند که مهمترین آنها سازمان بینالمللی کار است که حمایت خود را رسماً نثار کارگران معترض ایرانی کرد.
چهارم: در زمینه مطالبات کارگران محروم، رژیم تا این نقطه دست به عقبنشینیهایی زده.
۲ماه حقوقشان را ناگزیر واریز کرد.
حرفهایی هم در رابطه با اینکه باید خواست کارگران مبنی بر بازگشت کارخانه به بخش دولتی عملی گردد در درون رژیم و در سطوح مختلف آن شنیده میشود(مثل اعضای خبرگان ارتجاع از خوزستان).
پنجم: آزادی کارگران بازداشتی که بهجز یکی دو مورد بقیه آزاد شدند.
ششم و شاید مهمترین دستاورد کارگران اما اشراف جامعه کارگری کشور به قدرت خود و قدرت همبستگی خود است که میتواند یک سرمایه بزرگ ملی برای آنان و کل جنبش انقلابی مردم ایران در گامهای بعدی باشد.
حمایت جهانی یعنی چه؟ و چه فایدهای دارد؟
تا بهحال چندین تشکل از کامیونداران کشورهای مختلف تا سازمان بینالمللی کار که معتبرترین و فراگیرترین مجمع کارگری جهان و از نهادهای مردمی وابسته به سازمان ملل متحد است از کارگران هفتتپه و خواستههای آنها حمایت کردهاند.
وزارتخارجه آمریکا ۲بار رسماً از اعتراض و اعتصاب کارگران هفتتپه حمایت کرد. همچنین به رژیم هشدار داد که به جای سرکوب باید حق کارگران را داد.
با توجه به اینکه رژیم هم در تبلیغاتش تلاش میکند اینطور وانمود کند که مشکلات معیشتی مردم و کارگران بهخاطر تحریمها است، وزارتخارجه آمریکا در همین اعلام حمایت خود از کارگران هفتتپه تأکید کرد این ادعا دروغ است چرا که هیچگونه مواد غذایی و دارو و پایهای زندگی، مشمول تحریم نیست. اما این رژیم است که به جای رسیدگی به مردم، سرمایههای آنها را خرج تروریسم و کشتار مردم سوریه و... میکند.
این را هم باید در نظر گرفت که حمایت جهانی در این سطح سیاسی(سازمان ملل و وزارتخارجه آمریکا) قبل از هر چیز دقیقاً حاصل ایستادگی و پایداری کارگران محروم است که هر روز در خیابانها حق خود را فریاد میزنند.
و از طرف دیگر همین اعلام حمایتها، فشار در زمینههای دیگر را هم بهشدت بر رژیم افزایش میدهد.
خود روحانی روز ۶شهریور ۹۷ در مجلس ارتجاع گفت وقتی عدهای در دیماه ۹۶ به خیابانها ریختند و شعارهای ساختارشکنانه دادند، ترامپ بر پایه اغتشاش آنها طمع کرد و از برجام خارج شد.
علت هم روشن است:
قانون جهانی تعادلقوا و پیامدهای آن
در دنیای تعادلقوا، قدرتها هنگامی که میبینند رژیم ثبات و تعادل ندارد و در درون جامعه خودش پیوسته زیر ضرب و فشار مردمی است. برای همین از موضع بالا با چنین رژیمی برخورد میکنند و بهراحتی به آن فشار میآورند.
در دنیای سیاست این یک قانون ساده و روشن است.
یعنی همین ایستادگی کارگران محروم نه تنها حمایت جهانی به همراه میآورد، بلکه باعث میشود ضربات و بحرانهای بیرونی هم علیه رژیم بیشتر گردد.
ضمن اینکه همین عوامل باعث ایجاد نوعی کمربند ایمنی پیرامون حرکت کارگران و بسته شدن دست رژیم در سرکوب آنان هم میگردد.
دستاوردهای کارگران یا تهدیدهای لاریجانی؟!
اما بهرغم تمامی این دستاوردها، روز دوشنبه ۵آذرماه ۹۷ آملی لاریجانی کارگران را تهدید کرد و گفت نباید اجازه دهند عدهای از اعتراضاتشان سوءاستفاده سیاسی علیه نظام بکنند. معمولاً هم اول چنین تهدیدهایی میکنند و در پی آن بساط دستگیری و... را راهمیاندازند. بهویژه که همزمان هم نیروهای ضدشورش را از شهرهای دیگر برای مقابله با کارگران وارد منطقه کردند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان از پیروزی و دستاورد صحبت کرد؟
هر ناظری میداند که تهدید و لفاظی یک حرف است و اقدام عملی چیزی دیگر.
واقعیت این است که بله رژیم این تهدیدها را اعلام کرده و نیروی سرکوب هم وارد کرده است اما در عمل تا امروز نتوانسته هیچ اقدام جدی مشخصی بهعمل بیاورد!
حتی در تصاویر خبری هم بهروشنی دیده میشود که وقتی نیروهای سرکوبگر ضدشورش را در خیابانها به خط میکنند، آنها در مقابل پیشروی و هجوم کارگران عقب مینشینند و راه را باز میکنند.
نیروی سرکوبگر بدون سرکوب؟ چرا!؟
رصد صحنه بهروشنی نشان میدهد که رژیم دقیقاً حساب و کتاب میکند. زیرا همگان میدانند که سرکوب جزو ماهیت این رژیم است. اما در شرایط کنونی که جامعه مثل بشکه باروت است و بهقول خودشان هر جرقهای میتواند آن را منفجر کند، رژیم خوب میداند سرکوب جدی شاید در لحظه تضادی در نقطه از نظامش حل کند، اما همان حرکت سرکوبگرانه بیدرنگ باعث بروز رادیکالیسم بیشتر در خیزش کارگران میگردد و پدیدهای مثل کازرون برایش ساخته میشود.
بهویژه اینکه اینبار بحث اهواز، یعنی یک کلانشهر هم هست، آنهم شهری با سابقهای آتشین در قیام دیماه.
بالاخره رژیم سرکوب میکند یا عقبنشینی؟
اکنون این سؤال بیشتر از هر زمان دیگر مطرح است که با تمامی این اوصاف، بالاخره رژیم حرکت اخیر کارگران را سرکوب میکند یا نمیکند؟ چرا که عناصر دال بر هر دو شق را در صحنه میتوان دید و این البته یک واقعیت متناقض است. خلاصه، داستان چیست؟
واقعیت این است که چنین تناقضی وجود دارد و این هم البته ناشی از «بنبست» رژیم است.
به این معنی که رژیم به هر حال دو راه دارد:
یا سرکوب: که راه به رادیکالیسم جنبش برده و پیآمد بلافصلش بسیار خطرناکتر شدن خیزش کارگران خواهد بود.
یا امتیاز دادن: که راه به گسترش اعتراضها برده و بهتدریج باعث تعمیق خواستههای کارگران و دیگر معترضان میگردد.
این وضعیت را هم روزنامه «جهان صنعت» روز سهشنبه ۶آذر ۹۷ خیلی خوب تصویر کرده و مشخصاً از این وضعیت با عنوان «برزخ» برای رژیم نام برده و توضیح داده که رژیم:
یا باید دستمزد کارگران را بدهد، که چون چنین منبعی ندارد مجبور به چاپ اسکناس و در نتیجه بالا رفتن تورم میشود که خروجی این وضعیت هم اعتراضات اجتماعی بیشتر است!
یا حقوق کارگران را نباید بدهد که باعث جدیتر شدن اعتراض کارگران و افزایش پیامدهای خطرناکتر آن برای رژیم میگردد!
یعنی در هر حال، رژیم بر سر یک دو راهی قرار گرفته که از هر طرف که برود به بنبست میرسد!
بنبست یعنی این!
نزدیک به یکماه است که شاهد اعتصاب و اعتراض و تظاهرات کارگران هفتتپه و فولاد اهواز هستیم. در این مدت رژیم هر کاری کرد، اما کارگران نه تنها کوتاه نیامدند، بلکه اعتراضشان هر روز گستردهتر و شعارهایشان هم رادیکالتر شد.
اما چرا رژیم تا امروز نتوانسته این اعتراض را خاموش کند؟
اعزام گارد ویژه و نیروهای سرکوب چه شد؟
وعدهها و دادن ۲ماه حقوق به کجا رسید؟
راههای پیش روی رژیم برای خاموش کردن این اعتراضها چیست؟
دستاوردهای کارگران
نگاهی به دستاوردهای کارگران نشان میدهد که آنها در این مدت، حداقل ۶دستاورد قابلتوجه داشتهاند:
یکم: گام برداشتن جنبش اعتراضی رو به جلو
کارگران صدایشان را رساندند.
اقدامات سرکوبگرانه رژیم تا این نقطه شکست خورد و نتوانست آنها را خاموش کند.
اقدامات فریب و شیادی(نفوذ در میان تظاهرات -آوردن آخوند -وعدههای موهوم و...) تاثیری روی اعتراضها نداشت و نشان داد این ترفندها برای کارگران لو رفته است.
دوم: کارگران یک حس همبستگی در سراسر ایران بهوجود آوردند(دانشگاههای تهران و بابل -زندانیان- اقشار مختلف مثل شرکت واحد تهران و بازاریان مختلف و...).
سوم: کارگران موفق شدند توسط هموطنان آزاده خارج کشور به یک حمایت جهانی دست یابند. اینک شمار زیادی از اتحادیههای کارگری و صنفی از نقاط مختلف جهان به حمایت از کارگران معترض ایرانی برخاستهاند که مهمترین آنها سازمان بینالمللی کار است که حمایت خود را رسماً نثار کارگران معترض ایرانی کرد.
چهارم: در زمینه مطالبات کارگران محروم، رژیم تا این نقطه دست به عقبنشینیهایی زده.
۲ماه حقوقشان را ناگزیر واریز کرد.
حرفهایی هم در رابطه با اینکه باید خواست کارگران مبنی بر بازگشت کارخانه به بخش دولتی عملی گردد در درون رژیم و در سطوح مختلف آن شنیده میشود(مثل اعضای خبرگان ارتجاع از خوزستان).
پنجم: آزادی کارگران بازداشتی که بهجز یکی دو مورد بقیه آزاد شدند.
ششم و شاید مهمترین دستاورد کارگران اما اشراف جامعه کارگری کشور به قدرت خود و قدرت همبستگی خود است که میتواند یک سرمایه بزرگ ملی برای آنان و کل جنبش انقلابی مردم ایران در گامهای بعدی باشد.
حمایت جهانی یعنی چه؟ و چه فایدهای دارد؟
تا بهحال چندین تشکل از کامیونداران کشورهای مختلف تا سازمان بینالمللی کار که معتبرترین و فراگیرترین مجمع کارگری جهان و از نهادهای مردمی وابسته به سازمان ملل متحد است از کارگران هفتتپه و خواستههای آنها حمایت کردهاند.
وزارتخارجه آمریکا ۲بار رسماً از اعتراض و اعتصاب کارگران هفتتپه حمایت کرد. همچنین به رژیم هشدار داد که به جای سرکوب باید حق کارگران را داد.
با توجه به اینکه رژیم هم در تبلیغاتش تلاش میکند اینطور وانمود کند که مشکلات معیشتی مردم و کارگران بهخاطر تحریمها است، وزارتخارجه آمریکا در همین اعلام حمایت خود از کارگران هفتتپه تأکید کرد این ادعا دروغ است چرا که هیچگونه مواد غذایی و دارو و پایهای زندگی، مشمول تحریم نیست. اما این رژیم است که به جای رسیدگی به مردم، سرمایههای آنها را خرج تروریسم و کشتار مردم سوریه و... میکند.
این را هم باید در نظر گرفت که حمایت جهانی در این سطح سیاسی(سازمان ملل و وزارتخارجه آمریکا) قبل از هر چیز دقیقاً حاصل ایستادگی و پایداری کارگران محروم است که هر روز در خیابانها حق خود را فریاد میزنند.
و از طرف دیگر همین اعلام حمایتها، فشار در زمینههای دیگر را هم بهشدت بر رژیم افزایش میدهد.
خود روحانی روز ۶شهریور ۹۷ در مجلس ارتجاع گفت وقتی عدهای در دیماه ۹۶ به خیابانها ریختند و شعارهای ساختارشکنانه دادند، ترامپ بر پایه اغتشاش آنها طمع کرد و از برجام خارج شد.
علت هم روشن است:
قانون جهانی تعادلقوا و پیامدهای آن
در دنیای تعادلقوا، قدرتها هنگامی که میبینند رژیم ثبات و تعادل ندارد و در درون جامعه خودش پیوسته زیر ضرب و فشار مردمی است. برای همین از موضع بالا با چنین رژیمی برخورد میکنند و بهراحتی به آن فشار میآورند.
در دنیای سیاست این یک قانون ساده و روشن است.
یعنی همین ایستادگی کارگران محروم نه تنها حمایت جهانی به همراه میآورد، بلکه باعث میشود ضربات و بحرانهای بیرونی هم علیه رژیم بیشتر گردد.
ضمن اینکه همین عوامل باعث ایجاد نوعی کمربند ایمنی پیرامون حرکت کارگران و بسته شدن دست رژیم در سرکوب آنان هم میگردد.
دستاوردهای کارگران یا تهدیدهای لاریجانی؟!
اما بهرغم تمامی این دستاوردها، روز دوشنبه ۵آذرماه ۹۷ آملی لاریجانی کارگران را تهدید کرد و گفت نباید اجازه دهند عدهای از اعتراضاتشان سوءاستفاده سیاسی علیه نظام بکنند. معمولاً هم اول چنین تهدیدهایی میکنند و در پی آن بساط دستگیری و... را راهمیاندازند. بهویژه که همزمان هم نیروهای ضدشورش را از شهرهای دیگر برای مقابله با کارگران وارد منطقه کردند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان از پیروزی و دستاورد صحبت کرد؟
هر ناظری میداند که تهدید و لفاظی یک حرف است و اقدام عملی چیزی دیگر.
واقعیت این است که بله رژیم این تهدیدها را اعلام کرده و نیروی سرکوب هم وارد کرده است اما در عمل تا امروز نتوانسته هیچ اقدام جدی مشخصی بهعمل بیاورد!
حتی در تصاویر خبری هم بهروشنی دیده میشود که وقتی نیروهای سرکوبگر ضدشورش را در خیابانها به خط میکنند، آنها در مقابل پیشروی و هجوم کارگران عقب مینشینند و راه را باز میکنند.
نیروی سرکوبگر بدون سرکوب؟ چرا!؟
رصد صحنه بهروشنی نشان میدهد که رژیم دقیقاً حساب و کتاب میکند. زیرا همگان میدانند که سرکوب جزو ماهیت این رژیم است. اما در شرایط کنونی که جامعه مثل بشکه باروت است و بهقول خودشان هر جرقهای میتواند آن را منفجر کند، رژیم خوب میداند سرکوب جدی شاید در لحظه تضادی در نقطه از نظامش حل کند، اما همان حرکت سرکوبگرانه بیدرنگ باعث بروز رادیکالیسم بیشتر در خیزش کارگران میگردد و پدیدهای مثل کازرون برایش ساخته میشود.
بهویژه اینکه اینبار بحث اهواز، یعنی یک کلانشهر هم هست، آنهم شهری با سابقهای آتشین در قیام دیماه.
بالاخره رژیم سرکوب میکند یا عقبنشینی؟
اکنون این سؤال بیشتر از هر زمان دیگر مطرح است که با تمامی این اوصاف، بالاخره رژیم حرکت اخیر کارگران را سرکوب میکند یا نمیکند؟ چرا که عناصر دال بر هر دو شق را در صحنه میتوان دید و این البته یک واقعیت متناقض است. خلاصه، داستان چیست؟
واقعیت این است که چنین تناقضی وجود دارد و این هم البته ناشی از «بنبست» رژیم است.
به این معنی که رژیم به هر حال دو راه دارد:
یا سرکوب: که راه به رادیکالیسم جنبش برده و پیآمد بلافصلش بسیار خطرناکتر شدن خیزش کارگران خواهد بود.
یا امتیاز دادن: که راه به گسترش اعتراضها برده و بهتدریج باعث تعمیق خواستههای کارگران و دیگر معترضان میگردد.
این وضعیت را هم روزنامه «جهان صنعت» روز سهشنبه ۶آذر ۹۷ خیلی خوب تصویر کرده و مشخصاً از این وضعیت با عنوان «برزخ» برای رژیم نام برده و توضیح داده که رژیم:
یا باید دستمزد کارگران را بدهد، که چون چنین منبعی ندارد مجبور به چاپ اسکناس و در نتیجه بالا رفتن تورم میشود که خروجی این وضعیت هم اعتراضات اجتماعی بیشتر است!
یا حقوق کارگران را نباید بدهد که باعث جدیتر شدن اعتراض کارگران و افزایش پیامدهای خطرناکتر آن برای رژیم میگردد!
یعنی در هر حال، رژیم بر سر یک دو راهی قرار گرفته که از هر طرف که برود به بنبست میرسد!
بنبست یعنی این!