امضای قرارداد در منزل سفیر سوئد و جنگ باندها بر سر آن
روز دوشنبه 25بهمن 95 کیهان، ارگان غیررسمی خامنهای در مطلبی به قلم پاسدار حسین شریعتمداری، زبان منفصل آقا! از ضیافت سفارت سوئد در تهران و امضای قراردادهای تجاری در آن خبر داد و آن را مستمسکی برای حمله به باند رقیب قرار داد.
شریعتمداری نوشت: دولتمردان محترم باید توضیح دهند با چه انگیزهای به این اقدام تحقیرآمیز تن دادهاند؟ این موضوع این تردید را پیش میکشد که مبادا برخی از دولتمردان کشورمان حرفهای درگوشی! و محرمانهای! داشتهاند که نمیخواستهاند به گوش برخی دیگر از مسؤلان نظام برسد و آنان را ملزم به پاسخگویی و توضیح کند!
پاسدار جنایتکار شریعتمداری بهگونهیی به ملاقات دیپلوماتیک و تجاری در سفارت سوئد ایراد میگیرد که انگار این سیاستهای ”داخل پستویی“ را امام دجالش خمینی بنیان نگذاشته!؟
اگر نه همگان اما خیلیها به یاد دارندکه خمینی از روز اول ورودش به ایران ضمن پایهگذاری بسیاری سنن ضدمردمی و نامعمول و به قول آخوندها ”شاذ! “ بسیاری کارها و از جمله همین دیپلوماسی کنج پستویی را راهاندازی کرد!
نمونه معروف این قبیل مراودات! داستان ملاقات با هیأت آمریکایی – اسراییلی در جریان سفر مک فارلین به تهران است که همین حاج سعید قاسمی معروف! در یکی از خاطرهگوییهایش برای اراذل لباسشخصی بیان کرد و گفت: پسرم! دخترم! نمیدونی چه حالی داشتم وقتی برای پذیرایی از هیأت آمریکایی (که بعداً معلوم شد آمریکایی – اسراییلی بوده و آمیرام نیر مقام برجسته اسراییلی هم در آن بوده) به هتل استقلال رفتیم (حاج سعید در شمار پاسداران مشار خلوتی! بوده که یواشکی و دور از چشم بقیه برای پذیرایی از هیأت ”کیک و کلت“ انتخاب شده بودند) نمیدونی پسرم! دخترم! چه حالی شدم وقتی در آسانسور باز شد و چند تا از این آمریکاییهای غول پیکر و قد بلند با همین لباسهای کابویی ازش اومدن بیرون و یکیشون با دست زد پشتم و با خنده گفت: Hello My Friend! انگار دنیا رو زدن توی سرم، یاد حاج فلانی افتادم که همیشه میگفت... . (پایان خاطره! را میتوانید با صدای خود حاج سعید در یوتوب بشنوید) و خلاصه آقا جون اگه اهل ایراد گرفتنی؟ برو به امامت ایراد بگیر که توی گرماگرم جنگ ضدمیهنی و زیر شعار کر کننده ”مرگ بر آمریکا و نابود باد شیطان بزرگ! “ یواشکی با هیأت به قول خودش شیطان بزرگ و اسراییل (ی که اصلاً قابل آدم نمیدونستش و میگفت اگه دست به دریا بزنه دریا نجس میشه!) توی هتل استقلال (صد رحمت به سفارت) به مذاکره نشسته بود و بعد هم که گند قضیه در آمد و هیأت مربوطه به پاریس رفت، همین شیخ حسن روحانی را فرستاد دنبالش و اونجا ادامه مذاکراتو پیشبردن و قرار داد خرید سلاح از آمریکا و اسراییلو نهایی کردن.
اگه مذاکره توی سفارت بده، توی هتل و یواشکی بدتره
اگه مذاکره و وطنفروشی پس و پنهونی بده، هم برای حسن روحانی بده هم برای خامنهای و رفسنجانی و هم برای خمینی.
این خالی بندیها رو هم تنها برای بسیجیهای بیسوادی میتونی بکنی که یا از هیچی خبر ندارن یا دارن و براشون جز پول خونی که میگیرن اهمیتی نداره.
روز دوشنبه 25بهمن 95 کیهان، ارگان غیررسمی خامنهای در مطلبی به قلم پاسدار حسین شریعتمداری، زبان منفصل آقا! از ضیافت سفارت سوئد در تهران و امضای قراردادهای تجاری در آن خبر داد و آن را مستمسکی برای حمله به باند رقیب قرار داد.
شریعتمداری نوشت: دولتمردان محترم باید توضیح دهند با چه انگیزهای به این اقدام تحقیرآمیز تن دادهاند؟ این موضوع این تردید را پیش میکشد که مبادا برخی از دولتمردان کشورمان حرفهای درگوشی! و محرمانهای! داشتهاند که نمیخواستهاند به گوش برخی دیگر از مسؤلان نظام برسد و آنان را ملزم به پاسخگویی و توضیح کند!
پاسدار جنایتکار شریعتمداری بهگونهیی به ملاقات دیپلوماتیک و تجاری در سفارت سوئد ایراد میگیرد که انگار این سیاستهای ”داخل پستویی“ را امام دجالش خمینی بنیان نگذاشته!؟
اگر نه همگان اما خیلیها به یاد دارندکه خمینی از روز اول ورودش به ایران ضمن پایهگذاری بسیاری سنن ضدمردمی و نامعمول و به قول آخوندها ”شاذ! “ بسیاری کارها و از جمله همین دیپلوماسی کنج پستویی را راهاندازی کرد!
نمونه معروف این قبیل مراودات! داستان ملاقات با هیأت آمریکایی – اسراییلی در جریان سفر مک فارلین به تهران است که همین حاج سعید قاسمی معروف! در یکی از خاطرهگوییهایش برای اراذل لباسشخصی بیان کرد و گفت: پسرم! دخترم! نمیدونی چه حالی داشتم وقتی برای پذیرایی از هیأت آمریکایی (که بعداً معلوم شد آمریکایی – اسراییلی بوده و آمیرام نیر مقام برجسته اسراییلی هم در آن بوده) به هتل استقلال رفتیم (حاج سعید در شمار پاسداران مشار خلوتی! بوده که یواشکی و دور از چشم بقیه برای پذیرایی از هیأت ”کیک و کلت“ انتخاب شده بودند) نمیدونی پسرم! دخترم! چه حالی شدم وقتی در آسانسور باز شد و چند تا از این آمریکاییهای غول پیکر و قد بلند با همین لباسهای کابویی ازش اومدن بیرون و یکیشون با دست زد پشتم و با خنده گفت: Hello My Friend! انگار دنیا رو زدن توی سرم، یاد حاج فلانی افتادم که همیشه میگفت... . (پایان خاطره! را میتوانید با صدای خود حاج سعید در یوتوب بشنوید) و خلاصه آقا جون اگه اهل ایراد گرفتنی؟ برو به امامت ایراد بگیر که توی گرماگرم جنگ ضدمیهنی و زیر شعار کر کننده ”مرگ بر آمریکا و نابود باد شیطان بزرگ! “ یواشکی با هیأت به قول خودش شیطان بزرگ و اسراییل (ی که اصلاً قابل آدم نمیدونستش و میگفت اگه دست به دریا بزنه دریا نجس میشه!) توی هتل استقلال (صد رحمت به سفارت) به مذاکره نشسته بود و بعد هم که گند قضیه در آمد و هیأت مربوطه به پاریس رفت، همین شیخ حسن روحانی را فرستاد دنبالش و اونجا ادامه مذاکراتو پیشبردن و قرار داد خرید سلاح از آمریکا و اسراییلو نهایی کردن.
اگه مذاکره توی سفارت بده، توی هتل و یواشکی بدتره
اگه مذاکره و وطنفروشی پس و پنهونی بده، هم برای حسن روحانی بده هم برای خامنهای و رفسنجانی و هم برای خمینی.
این خالی بندیها رو هم تنها برای بسیجیهای بیسوادی میتونی بکنی که یا از هیچی خبر ندارن یا دارن و براشون جز پول خونی که میگیرن اهمیتی نداره.