۱۳۹۵ اسفند ۲, دوشنبه

پیام خانم مریم رجوی در آخرین وداع با مجاهد کبیر محمد علی جابرزاده

روز شنبه ۳۰ بهمن۹۵ مراسم خاکسپاری و آخرین وداع با مجاهد کبیر محمد علی جابرزاده، در گورستان اینترکومونال در حومه پاریس، با حضور گروه زیادی از دوستان و یاران او و اعضای خانواده بزرگ مقاومت ایران برگزار شد.
در این مراسم پیام مریم رجوی توسط شهرزاد صدر قرائت شد، متن پیام را در زیر ملاحظه می‌کنید:


هموطنان عزیز،
یاران مقاومت،
مجاهدین خلق ایران!
هنگام آخرین وداع با قاسم است؛ با مجاهد کبیر محمد علی جابرزاده. این همان لحظه‌یی است «کز سنگ ناله خیزد».
اگر او یارای سخن گفتن داشت، بازهم از اوج وارستگی و غنای انسانی و معنوی به‌همه ما می‌گفت:
تو را چنان بنماید که من به خاک شدم
به زیر پای من این هفت آسمان باشد
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست؟
چرا به دانة انسانت این گمان باشد؟

راستی که چه انسانی، چه گوهری؛ صدیق و رفیق و شفیق، موحد و مجاهد، بنده صالح خدا، پاک و پاکیزه، یگانه و رستگار.
در آخرین روزهای حیات طیبه‌اش، وقتی که بیماری، قوای جسمی او را تحلیل برده بود، تمام توان‌ خود را به‌کار گرفت برای گفتن آخرین کلمه‌های زندگی‌اش و این کلمات که چند بار تکرار می‌کرد این بود که:
الحمدالله رب العالمین
الحمد‌الله رب العالمین
با تکرار نخستین آیه سوره حمد، قاسم در حال رساندن چه پیامی بود؟ در پایان عمر پر بارش، پس از ۴۸ سال پیكار بیوقفه با دو دیكتاتوری كه با شكنجه و زندان و تبعید و مرارت‌ها و آزمایش‌های بسیار همراه بود، پیام او، هیچ ذره‌یی، درد و شكایت یا خسران و حسرت نداشت. فقط حمد و ستایش و شكر و سپاس از پروردگار یكتا بود.
به گفته قرآن، این همان آخرین گفتار و آخرین فراخوان ساكنان «جنات نعیم» (بهشت برین) در باغستان نعمت‌هاست. وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
آخرین حرف این مجاهد كبیر نیز همین بود:
ستایش خدایی را که تمام زندگی‌ام را با نبرد و مجاهدت عجین کرد. ستایش خدایی را که مرا از موهبت انقلاب و رهایی برخودار کرد که بی‌محابا در برابر ایدئولوژی جنسیت و فردیت برشورم. و ستایش خدایی را که مرا هدایت‌شده و راه یافته قرار داد.
به‌همین خاطر، هم‌چنان‌كه در بستر بیماریاش در بیمارستان، چند بار به‌او گفتم در برابر استواری و ایستادگی و ایمان تزلزل‌ناپذیر او سر تعظیم و تكریم فرود می‌آورم. به‌راستی ۴۴ سال همراهی خستگی‌ناپذیر و بی‌تزلزل با مسعود، در خطیرترین آزمایش‌های تاریخ معاصر ایران، در كوران حوادث و بحران‌ها و كارزارهایی كه از دل زندان قصر در ابتدای دهه ۵۰ تا پایان عمر پرافتخارش ادامه داشت، افتخار بزرگ ایدئولوژیكی و سیاسی اوست و به راستی جای تهنیت و تبریك دارد.
این است که بازهم خطاب به‌او می‌گوییم:
ای زبان برا و گویای مجاهدین و مقاومت ایران!
ای وجود ناآرام و برانگیخته در برابر همه مظاهر ارتجاع و استبداد و بهره‌کشی!
ای مجاهد ممتازی که در همه جا بنای کارت محبت و برادری بود!
ای پشتوانه و تکیه‌گاه یاران به‌هنگام سختی‌ها!
گواهی میدهم که تا دم آخر آرمان‌گرا و مؤمن، متعهد و رزمنده و مجاهد ماندی و این‌چنین جاودانه شدی. گواهی می‌دهم که آیتی از صدق و صفا بودی. گواهی می‌دهم که در سراسر زندگی مبارزاتی‌ات گردی از ارتجاع و سازش و تسلیم بر وجود و اندیشه‌ات ننشست و تجدید عهد می‌کنیم برای پیمودن راه انقلابی و آرمانی تو.
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، اِرْجِعِی إِلَى رَ بِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً