۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

حمید رضا طاهر زاده: در سوگ جگرسوز رفیق هنرمند و همرزم خستگی ناپذیرمان منصور قدرخواه

 
 
منصور قدرخواه
منصور وار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست
خبر کوتاه بود و بس دردناک و باورنکردنی! منصور با آن همه شادابی، شور و تلاش و انگیزه برای مبارزه با دژخیمان حاکم و بخصوص ایادی و مزدوران رنگارنگ و امدادرسانان قلمی و هوچی گرهای خودفروخته اش در خارج، شوربختانه به ناگاه در کمال بهت و ناباوری از میانمان پرکشید و روی بسوی اقلیم جاودانگان نهاد و همه دوستدرانش را در سوگی بس دلگیر و جگرسوز فرو برد.
او را از دیر باز و قبل از اینکه رسما به شورای ملی مقاومت بپیوندد میشناختم. جوانی با سودای آزادی در دل، وجودش سرشار از امید و انرژی بود و از یکسو در قلب پرمهر و با صفایش کینه و نفرتی ژرف به آخوندهای خونخوار و آدمکش موج میزد و از سوی دیگر عشقی بیکران به رزمندگان مجاهد وجودش را سرشار از انگیزه های ناب مبارزاتی کرده بود. علاقه وافرش به مسعود رجوی وصف ناپذیر بود و او را ازصمیم دل میستود و در دل آرزوی دیدارش را میپرورانید. تا اینکه رسما به عضویت شورا درآمد و خوب یادم میاید که برای شرکت در اولین اجلاس شورا پس از پذیرش عضویتش، با هم همسفر هم بودیم و منصور از فرط شور و هیجانی که برای دیدار مسعود و مریم و سایر رزم آوران جان برکف مجاهد داشت سر از پای نمیشناخت و ثانیه شماری میکرد. از این به بعد او در کسوت یک عضو شورا با تعهدات جدید و عزمی صد چندان پای در میدان مبارزه گذاشت و تا آخرین دم حیات کوتاه و پربارش به آرمان آزادی و دفاع از مجاهدان و مبارزه با رژیم جانی و ایادی خونخوارش که کینه وحشتناکی به او داشتند وفادار، استوار و سرفراز باقی ماند. منصور در کار هنریش که کارگردانی تئاتر و سینما و عکاسی بود به مهارتهای چشمگیری دست یافت و در این رشته تحصیلات آکادمیک خود را در آلمان با موفقیت به انجام رسانده بود. او هنرش را در کمال تواضع و بی هیچ چشمداشتی در مسیر مقاومت و در مصاف با دیکتاتوری خونخوار ولایت فقیه بکار میگرفت. در همه آکسیونها و تظاهراتهایی که مقاومت برگزار میکرد با شور و اشتیاقی وافر و درعین حال در کمال فروتنی و با مهر، دوربینش را بدست میگرفت و در تمام مدت برنامه مشغول تهیه عکس و فیلم بود. در حالیکه از یک دوجین بیماری های جدی رنج میبرد در سرما و گرما و باران و برف این کار را بطرز خستگی ناپذیری تا به آخر ادامه میداد. او معتقد بود که این لحظات تاریخی را باید به بهترین وجه ممکن ثبت و ضبط کرد زیرا که تبلور اراده و فریاد آزادیخواهانه مردم ایران و مقاومتشان برای تحصیل آزادی است و باید به وجه نیکو این کار را برای استفاده بهینه مبارزاتی و رساندن پیام مردم ایران و مقاومت آنها به گوش کر فلک و نیز ثبت در سینه تاریخ به شایستگی انجام داد.
 به گواه همه اعضای شورا، او همیشه در جلسات شورای ملی مقاومت با شور و هیجان و با همان لهجه شیرین اصفهانیش روی مواضع سرسختانه خود در دفاع از مجاهدین تأکید میکرد و از هر فرصتی با ذهن خلاق و مبتکرش برای بیان طرحها و پیشنهادات سازنده اش جهت ارتقای کار مقاومت بهره میجست. در ورای همه اینها او با فروتنی انقلابیش همواره خود را یک هوادار و بقول معمول و مرسوم، اشرف نشانی ساده قلمداد میکرد. همین امر یعنی جدّیت و تمرکز مستمر او در جبهه جنگ سیاسی با رژیم و عوامل و مزدوران گوناگونش منصور را تبدیل به یک دشمن قسم خورده آنها کرده بود. مزدوران دنی کینه عمیقی از وی به دل داشتند و نسبت به هر موضعگیری جانانه او عکس العملی خصمانه و وقیحانه نشان میدادند و با همان ادبیات منحط و لمپنی آخوندی، منصور را آماج تیرهای زهرآگین خویش میکردند. اما مبارز خستگی ناپذیرمان اتّفاقا با همان روحیه همیشگی سخت جنگنده اش، از این کینه توزیهای ارتجاع خونخوار استقبال میکرد و اراده مبارزاتی خود را در این جنگ خونین صیقل میداد.
 او طی قریب به دو دهه روی ماهیت تروریستی رژیم مطالعه و تحقیقی عمیق بعمل آورد و نتیجه آن تهیّه و ارائه فیلمهای مستندی در رابطه با عملکرد تروریستی این بانکدار بزرگ تروریسم جهانی در مجموعه ای با نام ردّ پای ترور شده بود. از ابتدای کار با من و برخی دیگر از اعضای شورا نیز مصاحبه هایی بعمل آورد و از آن برای فیلم خویش بهره جست. برای خاموش کردن این آتشفشان سرکش، رژیم از هر طریق ممکنه از قبیل تطمیع، شانتاژ و تهدید و غیره نتوانست در اراده و عزم قدرتمند او در حمایت مستمرش از مقاومت و پایداری و افشاگریهای ارزشمند و مستمرش خللی وارد کند. او از این توطئه ها در هر موقعیتی پرده برمیداشت و زخمی کاری بر پیکره این گونه پروژه های وزارت اطلاعات خونریز و بدنام آخوندی وارد میاورد. قلم بمزدان بیرحم و بی مقدار، حتی پس از درگذشت جانگدازش دست از کار زشت و کثیف خود برنداشتند و سعی کردند با نوشتن مقالات ولی فقیه پسندانه شان باز هم همان لوش و لجنهای همیشگی و همان فرافکنیهای دیرین را علیه وی بکار بگیرند. این روزها در کمال فرومایگی و دنائت، "خصمهای سیاسیش "، همان قطاع الطریقهای در کمین نشسته در مسیر خونبار مقاومت، در صدد برآمده اند تا در مماتش هم منصور ما را که چون درختی استوار و محکم که پای و ریشه در اعماق زمین این مقاومت دوانده بود به "بوته ای سرگشته و غلتان در وادی استبداد و اشتباهات رهبری!!؟" تشبیه کنند و آنهمه موضعگیریهای سرسختانه و سخنرانیها و مقالات آتشین و آثاری را که طی یک ربع قرن در دفاع جانانه اش از مقاومت و مجاهدین و رهبری هوشمندانه و پاکبازانه آن در کمال سرافرازی بعمل آورده تخطئه کنند و شخصیت مبارزاتیش را با ادعاهای مضحک و بیهوده ای از این باب که این حرفها مال خودش نیست! منکوب کنند. اما هیهات که بر تارک کبریایش این خس و خاشاک غباری نخواهد نشاند. دریغا که متاسفانه جامعه هنری خارجه نشین هم بدلیل این مواضع سرسختانه اش وی را مورد بی مهری و سانسور چندش آوری قرار دادند و سعی کردند که هنرش را که مثل سلاحی برّا علیه ارتجاع بکار میگرفت خاموش کنند. زهی نامردی و بیشرمی بر اصحاب مدعی آزادی که رفتاری اینچنین شرمگینانه با وی و هنر جنگنده اش داشتند!

منصور در پهنه پیکار بی امان برای آزادی و در آوردگاه رزم با دشمنان قسم خورده خلق و آنهایی که خائنانه جبهه عوض کرده و به اردوگاه دشمن پیوسته بودند جانانه ایستاد و بدون تردید، دراین صحنه نبرد در زمره مبارزان آزادی ستانی است که میهن ما به او خواهید بالید و جاودانگیش مهری است ابدی بر همه میثاقها و مسئولیتهایی که او طی قریب یک ربع قرن در مسیر تحققشان جانفشانی کرد. همانهایی که با دروغ و افترا برای خوشرقصی در بارگاه ولایت از هر سو هزاران خدنگ مسموم بلا به او نشانه رفتند و بجان رنجورش درد و بر پیکرش زخمهای نامرادی و کینه جویی میزدند، حال که او از میان ما رفته و دستش از این دنیا برای پاسخهای دندان شکنش به آن جماعت لاشخواری که به جسدش لگد میکوبند کوتاه شده، برایش اشک تمساح میریزند، که منصور چنین و چنان بود!؟ باید به این جماعت هرزه و دریده خودفروش گفت زهی بیشرمی و بیشرافتی ! بهتر است خفقان بگیرید و خاموش باشید ! اگر منصور آنچنان بود که شما در کمال ناجوانمردی فرافکنیش میکنید، یقینا در آن روزگار که از پشت به مقاومت خنجر زدید و خیانت کردید، بهمراه تان، کاروان مقاومت گلگونمان را ترک میگفت و همچون شمایان حقیر، به صفوف جانیان و خودفروختگان بیمقدار و مجیزگوی ولایت می پیوست. اگر بحث نعمات مادی مترتب بر ماندن در مقاومت است، شرمتان باد شمایان که تا خرخره از این بابت بدهکار این مقاومت هستید و منصور که در کمال ساده زیستی و با تلاش و کوشش و عرق جبین و کدّ یمین خود، زندگی ساده و افتخارآمیزش را در کادر مقاومت میگذرانید و هر روز هم مصمم تر از قبل در این وادی طی طریق میکرد بی نیاز از هر گونه پاسخی است.
 اما یادش بخیر منصورکه حلاج وار پیشاپیش درد و رنج همه این تیرهای شرزه را بجان خریده بود و خم به ابرو نمیاورد و در پاسخ به این نامرادیها و رذالتهای حضرات آبروباخته، این شعر حافظ را ترنم میکرد:
 منصور وار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست

و به نادمان و از راه برگشتگانی که در خدمت حکام ظلمت و سیاهی آخوندی درآمده بودند به طعن میگفت بقول حلاج بیایید و مرا بکشید تا هم من آرامشی بیابم و هم شما پاداشتان را از خلیفه ارتجاع دریافت کنید!
یاد این رفیق خستگی ناپذیر و بزرگوارمان گرامی و خاطره اش هر چه تابناکتر باد. ضایعه دریغ انگیز فقدان اسفبارش را به خانواده گرامی و داغدارش و به رهبری مقاومت ایران مسعود رجوی و رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، به سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و اعضای گرانقدر و پایدار و مبارزش در رزمگاه لیبرتی و دیگر همسنگرانم در شورا و خانواده بزرگ مقاومت ظفرنمونمان از صمیم قلب تسلیت میگویم. باشد تا در بامدادان آزادی میهن بخون تپیده مان، مردم ایران و بخصوص مردم شریف و هنرپرور اصفهان، نام بلند این فرزند دلاور و مبارز آزادیخواه خود را زیب کوی و برزن و دانشکده های هنرخود کنند. با او تجدید عهد و میثاق میکنیم که راه پرافتخارش را بقول صبای شهیدمان تا به آخر و تا آخرین نفس تا روز تحقق آرمان خجسته آزادی ادامه بدهیم. راهش پررهرو باد! و روان پرفتوحش قرین نور و آرامش باد !
با مهر و احترام. حمیدرضا طاهرزاده – پاریس در آستانه 16 آذر 1394


منصور قدرخواه