۱۳۹۴ آذر ۲۰, جمعه

آلت فعل مصرف‌شده و سراشیب سقوط

 
با خواندن مطلبی تحت عنوان: «اسلام دموکراتیک وجود ندارد...» کنجکاویم برانگیخته شد که این کشف و شهود جدید نتیجه چه فرایندی است؟ در ابتدای امر و در ریل خود به خودی برای کسی که اعتقادی به دین و مذهب دارد ممکن است با خواندن این مطلب وارد دعوای درست و غلط بودن این ادعا شود
و اینکه آیا بحث دین و مذهب و اسلام است یا چیز دیگر... اما چون عملة ارتجاع که این اباطیل را سرهم‌بندی کرده وضعیتش برایم روشن بود و ابهامی نداشتم، دنبال کردم که ببینم سوزش و داد و فغانش ناشی از چیست؟ چون این نوشته نه یک بحث مستدل است و نه از منطقی پیروی می‌کند، از طرف دیگر جدای از لفظ اسلام دموکراتیک که خاص مجاهدین است، کنجکاوترشدم که ببینم این مأمور به‌اصطلاح منتقد!! چه فیلی هوا کرده و موضوع چیست؟

طبق معمول با صغراکبرا چیدن و سرهم‌بندی اباطیلی از زیر عبای آخوندی و ردیف کردن توضیح واضحاتی که گردو گرد است و خیار دراز، بالاخره ته حرف را بالا آورده است که اسلام همین است که ولی‌نعمتش یعنی خمینی یا خامنه‌ای مدعی آن‌اند و آنچه را که مجاهدین می‌گویند و صحبت از جمهوری دموکراتیک و جدایی دین از دولت «زیربناهای خیالی است» و «اسلام دموکراتیک مطلقاً!، مطلقاً در طول تاریخ نه و جود داشته و نه وجود دارد و نه وجود خواهد داشت.»

از این‌همه شیادی و دجالیت تعجب نکردم، اگر در دهه‌های گذشته کسانی از مواضع چپ و یا هر خاستگاه دیگر چنین ادعایی را مطرح می‌کردند که مثلاً اسلام چنین و چنان است با هر بی‌بضاعتی و کم‌مایگی علمی، بهر حال دستی از دور در مبارزه و یا ادعای آن را داشتند اما شنیدن چنین دعاوی آن‌هم از کسی که از خلق و خالق و از هر چه دین و ایمان است یکسر بریده و چهارنعل به دامن وزارت اطلاعات پلید آخوندی در غلتیده است، جای تأمل بود، از طرف دیگر این حرف کسی است که سال‌هایی را با مجاهدین همراه بوده و با افکار و اندیشه مجاهدین لااقل به‌صورت نظری آشنا بوده است بازهم جای تأمل و مایه عبرت است.

اما یک‌چیز در این خزعبلات که مطرح کرده است بچشم می‌خورد، یک نوع استعجال و فوریت در اجرای مأموریت، چراکه موضوعات مطرح‌شده برای هر هوادار مقاومت روشن است. این «آلت فعل مصرف‌شده» بقول برنولت برشت آنجا که در وصف هنرمندان فرومایه و خائنی که به خدمت دیکتاتور درآمده‌اند می‌گوید، درواقع مأمور به خدمت هستند، و فرورفته در منجلاب و مرداب گشتاپوی آخوندی، و در به اطلاق رذالت و دنائت غوطه‌ورند.

پرواضح است که مبلغ اسلام دموکراتیک مجاهدین هستند و این شاعرک مفلوک این را به‌خوبی می‌داند، و هیچ ابهامی ندارد که مجاهدین آنچه در مورد اسلام انقلابی به‌عنوان ایدئولوژی می‌گویند برای خودشان است، کما اینکه روسری هم برای خود و اعتقادات خودشان است و در عقیده و دین و ایمان هرکسی آزاد است و این موضوع در اساسنامه شورا نیز آمده و تأکید روی جدایی دین از دولت دارد.

این‌چنین تلاش برای مخدوش و مشوه کردن چهره حقیقت، درواقع بیانی دیگر از شعار شناخته‌شده و آشنای «شیخ آری ولی مجاهدین نه» می‌باشد شعار و درد مشترک تمامی پادوها و عمله واکرة ارتجاع و استعمار... که این خائن مفلوک در انتهای راه برای نجات رژیم پا به گور آخوندی که در چمبره بحران‌های کشنده و لاعلاج گرفتار است، به خدمت گرفته‌شده است، آن‌هم در شرایطی که نسل جوان باروی آوردن به ماهواره و سیمای آزادی و استقبال روزافزون از آن و پخش آموزش‌های ایدئولوژیک و در کانون آن بحث‌های تبیین جهان که نافی بنیادین تفکر قرون‌وسطایی هیولای هار حاکم بر میهنمان است، دیوارهای اختناق و سانسور را درنوردیده و از سرچشمه اندیشه ناب توحیدی مجاهدین سیراب می‌شوند که این را مرتجعین حاکم به‌خوبی واقف هستند و ترس و وحشت رژیم نیز این روزها در بحث نفوذ اساساً ناظر بر همین موضوع است.

بنابراین سرهم‌بندی کردن عناوین من‌درآوردی «پژوهشگر تاریخ» و... «به خاطر دفاع از مردم خود همین مردم مسلمان و غیرمسلمان»، فقط برای توجیه و به‌زور باوراندن همین اراجیف است.

و می‌خواهد با عناوین دهان پرکن پژوهشگر تاریخ و ...به‌اصطلاح یک رویکرد شوونیستی و تظاهر به تعصب قومی، اراجیفش را بزک‌کرده و رنگ و لعاب دیگری بدهد ولی برای کسی پوشیده نیست که این، تره‌ات و طامات بافتن‌ها، برای رد گم کردن است که گویی این مأمور دوپولی درد دیگری هم دارد درحالی‌که دم خروس از پس تک‌تک کلمات هویداست که همان شعار شناخته‌شده زدن به مجاهدین و تخطئه آن‌ها با وارونه کردن فرمول گذشته 20 درصد به مجاهدین و 80 درصد به رژیم است.

عبرت روزگار این‌که شاعرک مزبله نشین زمانی ادعای فهم و شناخت از دین و توحید و تاریخ تشیع داشت و دست یافتن به مفهوم رهایی و رهبری عقیدتی و...، و همین‌طور در مدح و ستایش شاعران اهل‌بیت همچون فرزدق و کمیت اسدی و دعبل خزاعی سخن می‌گفت، و امروز چطور هویت اعتقادیش و همه آنچه را که به آن فخر می‌کرد به تاراج باد خزان گذاشته است. محصول منطقی و طبیعی بریدن از خلق و خالق و ریسمان توحید و جبهه مردم و سمت درست تاریخ همین مجازات اتو دینامیک است، چراکه بقول قرآن:

من الناس من یتخذ من دون الله انداداً / انهم اتخذوا الشیاطین من دون الله اولیاء - یعنی آن کسانیکه معبود دیگری غیر از خدا گرفته‌اند و مسیر دیگری غیر از راه خدا و خلق را انتخاب کرده و مسحور و مقهور تعادل قوا و یا عبد و عبید تمایلات نفسانی خود هستند سرنوشت خود را بازیچه و ملعبه دیکتاتورها و نظام‌های جهل و جنایت قرار می‌دهند و در مرداب و لجنزار تباه‌شده و ذهن و عین آن‌ها، جولانگاه تاخت‌وتاز غوکان و ددان و اهریمنان گردیده و خدا فهم و شعور آن‌ها را زایل، از بینش تهی و از فهم عاری و از اندیشه برهنه خواهد کرد و این‌چنین زبونانه در پای دیکتاتور ضد بشر افتاده و عقده‌گشایی و هرزه‌درایی می‌کند، و نشخوار گر پادوهای دست چندم ارتجاع و استعمار می‌شوند و این‌چنین با گردوغبار و تارعنکبوتی کردن تاریخ و تحریف آن نتیجه دلبخواه خود را گرفته و مظاهر جور وستم و استثمار را در طول تاریخ از نوع اموی تا عباسی و شاه سلطان حسین و خمینی را در عداد و نماینده اسلام رهای بخش معرفی می‌کند و علیه نمایندگان واقعی اسلام دموکراتیک هرزه‌درایی و عقده‌گشایی می‌کنند ولی این اندیشه راه خودش را در میان انبوه ابتلائات بازکرده و برگ زرینی را در تاریخ اندیشه بشری ارائه خواهد کرد، این دست‌وپا زدن‌ها دردی از دردهای بی‌درمان نظام جهل و جنایت دوا نخواهد کرد.

جا دارد در انتها شعری را که خود این شاعرک مفلوک و مزبله نشین بعد از عملیات کبیر فروغ جاویدان در وصف یک خائن فرومایه گفته بود به مصداق از یغما به یغما نثار خودش کنیم:

«کز دیر باز رسم سگان بر بسیط خاک

بو دست این‌چنین

وقتی‌که ماه می‌گذرد برمدار فتح

عوعو کنان جهند بر افلاک از زمین

خرد و خراب و خسته و مفلوک و خشمگین»