حبس کردندوعاقبت بدست رضاخان بناکامی بفنارفت وشبه مدرنیسم بیریشه سردرآورد.
انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ نیز همانند انقلاب مشروطه با همه جنگاوریهای فرزندان آگاه و مبارز میهن و سازمانهای پیشتاز خلق عاقبت به دست ارتجاعیترین نیروهای پس مانده در قرون و اعصار، ربوده و به کام ارتجاع کشیده شد.
بحرانهای چند جانبه در فاشیسم دینی
پس از چهل و اندی سال غصب حق حاکمیت مردم ایران به دست ایلغار خمینی و خلیفه جانشینش، بحرانهای اقتصادی- اجتماعی از یکسو و بحرانهای سیاسی و فرهنگی از سوی دیگر، جامعه ایران را به سقوط از پرتگاهی هولناک نزدیک ساخته است. امروز با ابر چالشهای اقتصادی کارشناسان اقتصادی هشدار میدهند که نه به پیش از مشروطه که حتی به پیشا قاجار برگشتهایم!
«در این شرایط، ما داریم به دوره پیشا قاجار سقوط میکنیم و این بسیار خطرناک است. اینها نشان میدهد آن تغییر ریلی که فوریترین و عمیقترین اثر را روی رفاه و تأمین اجتماعی ما میگذارد، بازآرایی ساختار نهادی به نفع تولید و علیه مفتخوارها، رباخوارها و دلالها و وارداتچیها است. با مسیری که اکنون طی میشود همچنان شاهد مباحث تکاندهنده و غفلتهای حیرتانگیز در این زمینه هستیم» (فرشاد مومنی: دارایان۸مرداد۱۴۰۳).
چطور شد که مفتخورها و رباخورها در پس و پشت آخوندهای دینفروش و پاسداران نگهبان کاخ ظالمان چنین تار و پود هستی ملت را از هم گسستند؟ به چه دلیل میلیونها خانوار تهیدست، صدها هزار بیکار تحصیل کرده، کودکان کار، بازنشستگانی با حقوقهای ناچیز و زنان سرپرست خانواده بهشدت فقیر و کارگرانی که ماهها دستمزد نگرفته در رفت و آمد به محل اعتصاب و زندانهای ارتجاع قهار روزگار میگذرانند و... همه و همه به فقر و فلاکت، دچار شدند؟
۵ ابر چالش اقتصاد ایران
حسین راغفر، اقتصاددان میگوید ما ۵ ابر چالش داریم که ابرچالشهای راهبردی هستند. به این دلیل راهبردیند که تأثیر متقابل روی یکدیگر دارند. اگر عزم سیاسی برای اصلاح این ابرچالشها نباشد، حتماً نظام سیاسی را با تهدیدات بسیار عمیق و جدی روبهرو خواهد کرد: «ابر چالش نظام حکمرانی، ۴ چالش بزرگ دیگر میسازد. ابر چالش جمعیت و اشتغال، بیکاری جوانان و صندوقهای بازنشستگی را در بر میگیرد. ابر چالش محیطزیست و آب که حیات جامعه ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است. ابر چالش فناوری و نوآوری و ابر چالش دیپلماسی خارجی» (تجارت نیوز۱۲مرداد۱۴۰۳)
هر کدام از اینها کافی است تا جامعهیی را با سیر قهقرایی مواجه کند، اما همه اینها را رژیم آخوندی یکجا در خود دارد. همین اقتصاددان از ورشکستگی این رژیم چنین مثال میآورد: «آنچه که در خزانه باقی مانده حدود ۱۱ هزار میلیارد تومان است. این در صورتی است که دولت رئیسی رقم بزرگی از بدهی را برای دولت بعدی به جای گذاشته است. رکورد عملکرد اقتصادی هیچ دولتی در طول ۴۵ سال گذشته به بدی عملکرد دولت سیزدهم نبوده است».
ریشه اصلی بحرانها: مناسبات رانتی
فرشاد مومنی، نیز با انگشت گذاشتن بر بنیاد غارتگری خصیصه اصلی رژیم ولایت فقیه میگوید: «ریشه اصلی همه بحرانهای کنونی ایران به مناسبات رانتی برمیگردد. اگر بخواهید گرفتاریهای ایران را ریشهیابی کنید، باید به حکومتگران بفهمانید که با تداوم مناسبات رانتی، فقر، فساد و فلاکت و انحطاط اخلاقی و سقوط تمدنی اجتنابناپذیر است. باید متوجه شوید که این روند قابل ادامه نیست».
وی با مقایسه زمانه رژیم آخوندی با دوران پیش از قاجار میگوید: «کل مسئولیتهای حکومت در دوره قاجار، به برقراری سطوحی از نظم و امنیت، خلاصه میشد. اکنون اعلام خطر میکنم، در حالی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بالاترین مسئولیتهای محرومیتزدایی و حمایتگری را برعهده حکومت گذاشته شده، ما به ورطه توانمندی مالی کمتر از دوره قاجار برای تخصیص منابع به آن حیطه نزدیک میشویم» (جماران۸مرداد۱۴۰۳).
مجاهدان مشروطه در زمانه فاشیسم دینی
وقوع انقلاب مشروطیت در ایران یکی از مهمترین رخدادهای ایران و جهان در قرن گذشته بود. از جمله علل و دلایل آن تلاش مردم ایران برای آزادی و برابری بود.
«آنچه موجب بیاعتباری سلطنت، سلب مشروعیت حکومت و سستی پایههای قدرت قاجار شد، رواج فساد، خیانت و چنددستگی، توطئهچینی، بیقیدی و بیدینی، اسراف و تبذیر، تجملگرایی و خوشگذرانی دیگر صفات نازله در بین هیأت حاکمه و در یککلام انحطاط حکومت ایران بود...» (ایبنا۱۶مرداد۱۳۹۷)
بحرانهای گسترده و عمیق ایران تحت سلطه فاشیسم دینی نمایانگر همان وضعیت و نقطه آغاز برپایی یک انقلاب دموکراتیک برای رهایی مردم ایران است