خودکشی یا طنین یک فریاد؟
نظام ولایت فقیه در تحلیل آسیبشناسانهٔ سریالهای «خودکشی» در ایران، علت را به خودکشیکنندگان ربط میدهند و این معضل اجتماعی را به یک پدیدهٔ روانی فرومیکاهد. برخی تحلیلها، ریشههای خودکشی را به فرهنگ و فرهنگسازی جامعه» برمیگردانند (۱).
احمد وحیدی، وزیر کشور رئیسی با استفادهٔ ابزاری از تعالیم اسلام، خودکشی را از «اعظم جرائم!» و «بسیار شوم و مذموم» نامیده است اما نمیگوید که کارگرانی که به نقطهٔ خودکشی میرسند، هرگز از زندگی شرافتمند و انسانی رویگردان نیستند، بلکه بهدلیل فشارهای طاقتفرسای ناشی از فقر مطلق و در اعتراض به قوانین برآمده از سلطنت مطلقهٔ فقیه دست به خودکشی میزنند؛ نظامی که در آن اقلیتی از سلطهگران، مایملک ایران را به قبضهٔ خود درآورده و اکثریت را بر خاک سیاه نشاندهاند.
او نسخهای که برای حل سریال پایانناپذیر خودکشیها میپیچد، وارد کردن هر چه بیشتر «روحانیان معظم!» و افزایش موعظههای آخوندی است (صحبتهای احمد وحیدی در تلویزیون ایلام. ۲۳ آذر ۱۴۰۲).
آنچه نوشته شد، یک نمونهبرداری از تفکر و نحوهٔ ورود این حاکمیت به این قبیل آسیبهای اجتماعی است.
خودکشی در بین کارگران
بر اساس گزارش خبرگزاری ایلنا در روز ۱۳آذر امسال، دو تن از کارگران پتروشیمی چوار ایلام در اعتراض به اخراج از محل کار دست به خودکشی زدند. یک کارگر پیمانکار مشهد بهدلیل ترس از تغییر محل کار خودسوزی کرد.
در روز ششم دی یکی از نیروهای پیمانکار حفاظ فیزیکی شهرداری مشهد بهعلت مشکلات شغلی در محل کار خودسوزی کرد و با سوختگی بالا در بیمارستان بستری شد.
سال گذشته نیز در چنین روزهایی یکی از کارگران جوان پتروشیمی چوار ایلام بعد از دیدن نام خود در لیست ممنوعالورودیها به زندگی خود پایان داد. بنا به این گزارش، از مرداد ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ هشت کارگر پتروشیمی ایلام خودکشی کردهاند.
اگر چه آمار دقیقی از نرخ خودکشی کارگران وجود ندارد ولی به اعتراف موسوی چلک، آمار خودکشی در بین کارگران بیش از سایر اقشار است.
بهرغم تلاش حاکمان شقی برای فرو کاستن علت خودکشیها به یک پدیدهٔ روانی و مشکل شخصی، مندرجات رسانههای رسمی حاکی است که در سال ۱۴۰۲:
دستکم ۹۴۳ماه تعویق یا عدم پرداخت حقوق کارگران؛
دوهزار و ۸۹۱ اخراج یا تعدیل؛
سههزار و ۴۰۹مورد بیکاری؛
۱۱۹ ماه فقدان بیمهٔ کار برای یک میلیون و ۷۶۴ هزار و ۱۶ کارگر؛
پنج مورد تعطیلی کارخانه؛
دو هزار و ۶۲۱ کارگر بلاتکلیف در حوزه کار گزارششده است.
«در این مدت دستکم هزار و ۲۵۲ تن در سوانج کاری کشته و چهار هزار و ۱۸ مورد صدمات جسمی وجود داشته... و حداقل ۳۲۰ تجمع کارگری، یک مورد ممانعت از تجمع و ۱۱۱ اعتصاب کارگری بهوقوع پیوسته که بیشتر این تجمعات در ارتباط با مطالبات مزدی بودهاند» (همان منبع).
فریاد سرخوردگی اجتماعی از شرایط حاکم بر ایران
نظام ولایت فقیه با اینکه درصدد لاپوشانی آمارهای دقیق خودکشی بوده و علت آنها را کتمان میکند اما همین آمارهای ناکافی و سانسورشده سخن میگویند. خودکشی، آن روی دیگر نارضایتی؛ نه، فریاد اعتراض نسبت به وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی حاکم بر قاطبهٔ مردم ایران و بهخصوص کارگران از هستی ساقط شده است. علت اصلی خودکشی، سلطهٔ جنونآمیز خامنهای و آخوندها و پاسداران مرگفرما و غارتگر آن بر مقدارت مهین ماست.
بدیهی است که خودکشی چارهٔ دفع این همه ستم و اجحاف نیست. بهجای انداختن طناب برگردن خود و عزیزان، باید برشورید و خشم متکاثف خود را به سلاحی کارآمد تبدیل کرد و در کف خیابان به چرخش درآورد. مرگ را باید - در قامت صاعقهای وزان - به جانب کسانی روانه کرد که مسبب این همه تیرهروزی در بین کارگران زحمتکش هستند.
پانوشت:
(۱) «وقتی بدنه جامعه دچار آسیب شود به همان اندازه و یا بیشتر، روح و روان جامعه و مردم هم آسیبپذیر خواهد بود؛ باید توجه داشته باشیم که این روان افراد است که جسم را سرپا نگه میدارد، پس نبایستی به جسم و بدنه آسیب جدی وارد شود، چون روان و روح جامعه هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. اعتیاد، طلاق، حاشیهنشینی، سرقت، خودکشی، بیخانمانی، مهاجرت، فقر و بیکاری و فحشاء از جمله مظاهر آسیبهای اجتماعی در جامعه است که ریشههای آن تا حدود زیادی به فرهنگ و فرهنگسازی یک جامعه برمیگردد» (همدلی. ۴دی ۱۴۰۲).