سخن روز
در بحبوحه جنگافروزی خامنهای در منطقه و موجسواری امامجمعهها و دستگاه تبلیغاتی رژیم بر روی فجایع غزه، ناگهان یک خبر شگفتانگیز مانند بمب صدا کرد و دهان بهدهان در جامعه چرخید. تعدادی از زنان با اونیفرم ارتش آزادیبخش در خیابانهای تهران رژه رفتند و تراکت پخش کردند. اما معلوم شد که این یک صحنهسازی حیرتانگیز توسط تبلیغاتچیهای رژیم بوده. آنها با آگاهی از علاقه و حساسیت اجتماعی نسبت به مجاهدین، میخواستند با تصاویر ساختگی از حضور زنان مجاهد خلق ملبس به یونیفرم مشابه ارتش آزادیبخش در خیابانهای تهران، برای فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» که تازه روی اکران رفته، توجه جلب کنند؛ تا بهزعم خود، این فیلم و سالنهای خالی نمایش آن را از ورشکستگی نجات دهند.
فیلم کذایی از جمله فیلمهایی است که بهدستور خامنهای بر ضد مجاهدین حول محاصرهٔ اشرف ساخته شده و در بحبوحهٔ قیام ۱۴۰۱ در دهه زجر رونمایی شده است.
اما تصاویر مربوط به رژهٔ حکومتی در کسوت زنان رزمندهٔ ارتش آزادیبخش، بهجای آنکه تبلیغی برای فیلم «سرهنگ ثریا» باشد، موج اجتماعی بیسابقهیی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ایجاد کرد و میلیونها بار تکرار و بازتکرار شد و صدهاهزار کاربر دربارهٔ آن مطلب نوشتند و اظهارنظر کردند. ابعاد واقعه چنان بود که حتی رسانههایی هم که سانسور هر رخداد مربوط به مجاهدین رویه آنهاست، ناگزیر به این خبر و ارقام میلیونی استقبال از آن، بازتاب دادند. تناقض گریبانگیر حاکمیت آخوندی در این است که از یکسو مدعی نیست و نابود شدن مجاهدین و فقدان پایگاه اجتماعی برای آنهاست ولی از سوی دیگر ناگزیر است برای تبلیغات خود علیه آنها بهزعم خودش با چنین اقداماتی به جلب مشتری و بیننده بپردازد.
این اولین بار نیست که بمب تبلیغاتیای که رژیم میخواست علیه مجاهدین منفجر کند، در دست تبلیغاتچیهای حکومتی و در صورت خامنهای میترکد و چنین فضیحتی بهبار میآورد که صدای خودیها و عناصر درون حاکمیت را درمیآورد.
سؤالها و مجادلات درونی رژیم بر سر فیلمسازی از صحنههای حضور و رژهٔ زنان مجاهد در خیابانهای تهران از آن رو جدی است که موضوع فیلمسازی علیه مجاهدین همواره زیر نظر شخص خامنهای و موضوع کلیدی در نمایشات دهه زجر بوده است.
خامنهای در مراسم حکومتی روز ۱۴خرداد بر سر گور خمینی در سال ۹۶ گفت: «من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأملند و راجع به دههٔ ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود».
خلیفهٔ ارتجاع در همین رابطه به یک بسیج بهاصطلاح هنری و تبلیغاتی فرمان داد؛ بسیجی که خود او آن را «جنگ روایتها» مینامید. در پی آن، با صرف هزینههای بسیار کلان، دهها فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ساخته شد، دهها کتاب و هزاران مطلب و مقاله علیه مجاهدین برای وارونه جلوه دادن تاریخ ۵دهه اخیر بهچاپ رسید.
در همین رابطه فیلم مبتذل و فاشیستی «ماجرای نیمروز» که زیر نظر مستقیم خامنهای ساخته شد، نمونهٔ گویایی در این زمینه است. چرا که همان فیلم، منجر به یک فضاحت شد و انتقادات صریحی را در درون حاکمیت برانگیخت. بهنحوی که نه تنها صحنهسازیهای آن در نشان دادن چهره رئوفی از لاجوردی جلاد یا تخریب چهره مجاهدین موفق نبود، بلکه باعث شد که گاه در سالن سینما هنگام شلیک مجاهدین به پاسداران، تماشاگران در تاریکی کف میزدند و ابراز شادمانی میکردند. کارگردان وزارت اطلاعاتی فیلم کذایی نیز درمانده در برابر حملاتی که از درون رژیم به او میشد گفت: آنقدر به من اعتراض شد که «دیگر فیلم سیاسی درست نمیکنم!».
سرنوشت نمونهٔ دیگر، مربوط به یک سریال تلویزیونی ۴۰قسمتی بهنام «نفس» علیه مجاهدین هم شنیدنی است. این سریال که قرار بود چهرهیی خشن و منفور از مجاهدین را به مخاطب القا کند، تأثیر اجتماعی معکوسی بهجا گذاشت و از نظر اجتماعی چنان بهنفع مجاهدین شد که کارگردان سریال مربوطه اعتراف کرد: «وقتی رفتم قسط آخر فیلم را بگیرم، بهمن گفتند: برو قسط آخرت را از قرارگاه اشرف بگیر!»(اعتماد آنلاین ـ ۱۸خرداد ۱۳۹۹).
اکنون این فضیحت با فیلم «سرهنگ ثریا» یک بار دیگر و در ابعادی بهمراتب گستردهتر، دامنگیر ولیفقیه ارتجاع و دستگاه تبلیغاتیاش شده است و این سؤال را به ذهن متبادر میکند که چرا چنین است؟ چرا دجالگریهای خلیفهٔ ارتجاع برای وارونه جلوه دادن حقایق، شیطانسازی از مجاهدین و «عوض کردن جای شهید و جلاد» پیوسته روی سر خودش خراب میشود؟ علت بسا عمیقتر از عدم تجانس ماهوی دستگاه قرونوسطایی ولایت فقیه با مقولاتی مانند هنر و سینما و بسا فراتر از حدیث «خانهٔ خرس و بادیهٔ مس» است. علت را در تعیینتکلیف قطعی جنگ مشروعیت و حقانیت میان رژیم ولایت فقیه و مجاهدین و مقاومت در همهٔ عرصههای سیاسی، اجتماعی، حقوقی، فکری، فرهنگی، هنری و... ایدئولوژیک باید جستجو کرد. رژیم هر گاه در این عرصهها وارد جنگ شود و دست به تهاجم بزند، قطعاً بازنده و سرافکنده است.