۱۴۰۲ آبان ۲۶, جمعه

آموزش برای نسل جوان (۴۰) - جنگ یا صلح با فاشیسم مذهبی؟

                                         مسعود رجوی - آموزش برای نسل جوان شماره ۴۰

جنگ یا صلح با فاشیسم مذهبی؟

مسعود رجوی -۷ آبان ۱۳۸۶

(گزیده پیام)

 گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که تغییر و سرنگون کردن فاشیسم مذهبی، در آینده نیز مانند گذشته، به پای هیچ‌کس جز مردم و مقاومت ایران نوشته نشده است. حتی وقوع جنگ و حمله هوایی به مراکز پاسداران و سایت‌های اتمی رژیم، این معادله را تغییر نمی‌دهد. یعنی که در هر حال، سرنگونی و تغییر دموکراتیک در ایران، منحصراً در ظرفیت و صلاحیت و توانمندی مردم و مقاومت ایران است. کافی است ممنوعیتها و محدودیت‌های این مقاومت که به درخواست آخوندها برقرار شده، برداشته شود.


در عین‌حال خاطرنشان می‌کنیم که امروز صورت مسأله، باز هم سیاست تغییرِ رژیم و بلوغ آن است و نه چیز دیگر. برخی ساده‌لوحانه گمان می‌کنند تهدید جامعه بین‌المللی، ”جنگ“ با این رژیم است. اما بنا بر سه دهه تجربه، ما قاطعانه برآنیم که تهدید واقعی در رابطه با این رژیم، ”نه‌جنگ“ است. یعنی که نگرانی عمده پیوسته در صلح و سازش با رژیمی است که بالمآل جنگ را در تقدیر دارد و روزی آن را برای جامعه بین‌المللی اجتناب‌ناپذیر می‌کند. رژیم جنگ‌افروزی که بی‌دریغ ساز و برگ و اسباب جنگ تدارک می‌بیند. زیرا بقای خود را تنها در ”توسعه“ و جنگ و بحران و سلاح اتمی می‌بیند. فاشیسم مذهبی از این جهت روی دست فاشیسم هیتلری بلند شده است. صلح و سازش با فاشیسم هیتلری به جنگ جهانی دوم راه برد. باشد که با به‌رسمیت شناختن حقوق انکارناپذیر مردم و مقاومت ایران از آنچه ر‌ئیس جمهور آمریکا آن را جنگ جهانی سوم توصیف کرده، ممانعت شود.


×××××


در جمعبندی نخستین سال مقاومت گفته بودیم که ”رژیم خمینی را یک دیکتاتوری ضدبشری و دجال می‌شناسیم“ . یک “دیکتاتوری نظامی -پلیسی“ مبتنی و متکی بر سپاه پاسداران ارتجاع.


از این پیش‌تر، در روز ۴ اسفند سال ۱۳۵۷ یعنی۱۲ روز پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در نخستین موضع‌گیری در دانشگاه تهران، اعلام کردیم که این ”پاسداران“ نهایتاً ”شکارچی“ انقلاب و انقلابیون و جامعهٔ ما خواهند شد. در آن ایام هنوز ”پاسدار“ و سپاه پاسداران رسمیت پیدا نکرده بود، اما خواندن دست خمینی هم کار مشکلی نبود و روشن بود که انحصارطلبی عبا و عمامه و دیکتاتوری دینی، به چنین ابزار و تکیه‌گاهی نیاز دارد. بعدها خمینی گفت: «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود».


در بهمن ۱۳۷۷ نیز وقتی که آخوند خاتمی در مسند ریاست‌جمهوری ارتجاع دم از اصلاحات می‌زد، و دود و دم اصلاحات میان تهی، بسیاری چشم‌ها را نابینا و بسیاری گوش‌ها را کر کرده بود، در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی باز هم گفتیم که: «دیکتاتوری ولایت فقیه یک دیکتاتوری نظامی‌-‌پلیسی است. سپاه پاسداران ابزار حفظ نظام ولایت فقیه است و این رژیم عمدتاً به آن متکی است. سپاه ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. اما دینامیسم و موتور محرک سپاه یعنی روح حاکم بر‌آن، صدور ارتجاع و جنگ‌طلبیِ مبتنی بر‌نظریهٔ ولایت جهانشمول است».


عملهٔ ولایت از قبیل محمد جواد لاریجانی در همین راستا نوشته بودند: «ولایت فقیه واقعی در ایران مستقر است. این ولایت مسئول جهان اسلام است… و یکی از اهداف آن توسعه می‌باشد».


×××××


به همین خاطر خاتمی در زمان ریاست جمهوریش می‌گفت: «سپاه باید باشد و هست، با همهٔ وجود به‌سپاه عزیزمان افتخار می‌کنیم، سپاه نیروی آرمانی انقلاب ما و بدون تردید آرمانی‌ترین نیروی مسلح عالم است» (اردیبهشت۱۳۷۷).


در همین زمان پاسدار رحیم صفوی سرکردهٔ سپاه در بارهٔ مخالفان نظام به صراحت می‌گفت: «بعضی‌ها را باید گردن بزنیم، بعضی‌ها زبان‌شان را قطع می‌کنیم».


×××××


واقعیت چه بود؟


برای اطلاع نسل جدید و جوانان مبارز و مجاهد میهن، قسمت دیگری از آنچه را در پیام بهمن ۱۳۷۷ به استحضار رساندم، نقل و خلاصه می‌کنم:


رژیم خمینی به‌خاطر طینت ارتجاعی خود و به‌خاطر این‌که نمی‌توانست در هیچ‌یک از الگوهای توسعهٔ اقتصادی‌-اجتماعی، رو‌به‌جلو حرکت کند؛ الگوی خاص خود را، که بر استراتژی «حفظ نظام» با «بسط» و توسعه‌طلبی‌خارجی بنا شده است، در پیش گرفت. خمینی و رفسنجانی و خامنه‌ای و خاتمی و… برای هشت‌سال چنین می‌پنداشتند که با بلعیدن عراق، میخ حاکمیت و تثبیت رژیم خود را در این منطقه از جهان خواهند کوبید. به‌خصوص که جنگ بهترین سرپوش برای اختناق و هم‌چنین ضامن مهار مشکلات درونی رژیم هم بود.


اما مقاومت ایران در برابر آن جنگ ضدمیهنی سینه‌سپر کرد و با شعار صلح که در آن روزگار قیمتی بس سنگین می‌طلبید، طلسم جنگ را در‌هم شکست و سرانجام ارتش آزادیبخش ملی، به‌عنوان عامل تعیین‌کنندهٔ داخلی و ایرانی، درب تنور جنگی خمینی را گل گرفت و جام‌زهر «آتش‌بس تحمیلی» را به‌حلقوم او ریخت.


جنگ ضدمیهنی در طرف ایران ۱ میلیون کشته و ۲ میلیون معلول و مجروح و۴ میلیون آواره و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت. اکرمی وزیر آموزش و پرورش رژیم در سال۶۷ اعلام کرد که یک قلم ۴۵۰ هزار دانش‌آموز به جبهه‌ها فرستاده شدند. این دانش‌آموزان در تاکتیک «حمله با امواج انسانی» به‌عنوان «سربازان یک بار مصرف» مورد استفاده قرار گرفتند. اصطلاح «سرباز یک‌بار مصرف» تکیه کلام پاسدار محسن رضایی سرکرده سپاه پاسداران در آن روزگار بود.


×××××


دعوا بر سر چیست؟


در هر دعوایی، سؤال مقدر این است که دعوا بر سر چیست؟


وقتی که موضوع اصلی دعوا مشخص بشود می‌توان حق و باطل را از یکدیگر تمیز داد، می‌توان موضع گرفت و می‌توان حول اصل موضوع، اصحاب دعوا را دسته‌بندی نمود و گرد و خاک‌ها را فرو خواباند. والا هر کسی حرف خودش را می‌زند و در صحنه‌یی که پر از جیغ‌و‌داد و گرد‌و‌غبار است گیج و گم می‌شویم.


پس باید دید دعوای ما با رژیم خمینی بر سر چیست؟ آنگاه خواهیم توانست همهٔ مدعیان و گروهها و عناصر سیاسی را حول دعوای اصلی شناسایی و طیف‌بندی کنیم والا در قیل‌و‌قال آنها گم و گیج خواهیم شد.


دعوای اصلی مردم ایران با رژیم خمینی از روز اول بر سر این بوده و هست که حاکمیت ملت و رأی مردم، یا ولایت‌فقیه و حاکمیت آخوندی؟


خمینی و دار و دسته‌اش از فردای انقلاب ضدسلطنتی طرفدار حاکمیت آخوندهای نوع خودشان بر مقدرات و سرنوشت ملت ایران بوده‌اند. متقابلاً ما گفته‌ایم و می‌گوییم که حاکمیت حق ملت است. هر کس هم که طرفدار آزادی و دموکراسی است ضرورتاً باید طرفدار سرنگونی رژیم ولایت فقیه و دور انداختن قانون اساسی ولایت فقیه و مدافع حق حاکمیت مردم ایران باشد.


صرفنظر از پایه‌های نظری حکومت و فقاهت در قرآن و تشیع انقلابی که در مضمون و محتوا و ماهیت به تمام و کمال رو در روی یاوه‌ها و مجعولات ارتجاعی دارو دستهٔ خمینی قرار دارد، کافی است یادآوری کنیم که حضرت علی فقط وقتی زمام امور را به دست گرفت که جمهور مردم به مدت یک هفته اصرار ورزیدند و یک به یک با او بیعت کردند. یعنی رأی آزاد و مستقیم خود را ابراز کردند.


×××××


حال اگر انتخاب و رأی عمومی را پایه و مایه‌ٔ مشروعیت سیاسی بدانیم، درست در نقطهٔ مقابل حاکمیت آخوندها و رژیم ولایت فقیه، به حاکمیت مردم و رأی مردم تن داده‌ایم. این اصل دعوای ما با خمینی و رژیم او از روز اول است.


اکنون می‌توان همهٔ مدعیان و افراد و نیروهای سیاسی را حول اصل موضوع دسته‌بندی نمود. اینجاست که در نخستین تقسیم‌بندی، بین رژیم و ضدرژیم مرزبندی می‌شود و خط قرمز کشیده می‌شود. در یک طرف همهٔ کسانی قرار می‌گیرند که طرفدار حاکمیت مردم و برچیدن بساط استبداد و فاشیسم مذهبی هستند. در طرف دیگرکلیهٔ کسانی قرار می‌گیرند که به‌نحوی از انحاء مستقیم یا غیرمستقیم، و با انواع و اقسام توجیهات، خواهان حفظ و نگهداری یا بازسازی فاشیسم دینی و صلح و سازش با آن هستند. تا بخواهید از خطرات و عواقب ”جنگ“ با این رژیم، پرهیز می‌دهند. اما هرگز از خطرات و عواقب ”نه‌جنگ“ و ادامه حیات این رژیم و این‌که چه جنگهای هولناک‌تری را اجتناب‌ناپذیر می‌کند، چیزی نمی‌گویند. دل در گرو همین رژیم دارند و از سرنگونی آن بیم دارند و زیان می‌بینند. منافع‌شان با همین رژیم گره خورده و از آن دست بردار نیستند، از این رو سرنگونی فاشیسم مذهبی برای آنها خط قرمز محسوب می‌شود.


×××××


دستاویزها و ترفندها و بهانه‌های آنها هم تجربه شده و کاملاً شناخته شده است. البته به بهای خون ۱۲۰هزار تن از آگاه‌ترین و رشیدترین فرزندان این مرز و بوم، به بهای ۱ میلیون کشته و ۲ میلیون معلول و مجروح و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت در جنگ ۸ ساله، به بهای اعدام‌های روزمره در خیابان‌ها و به بهای فقر و حرمان و درد و رنج بی‌پایان ملت ایران:


- یک بار به بهانهٔ «مبارزه ضدامپریالیستی» با «شعار مرگ بر آمریکا». شعاری که به‌گفته موسوی نخست‌وزیر خمینی «مهمترین ابزار برای مقابله با گروه‌های کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود» و «بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است» (جمهوری اسلامی - ۱۲ شهریور۶۷).


-یک بار به بهانهٔ «جنگ با عراق» برای اشغال این کشور با شعار «فتح قدس از طریق کربلا»


-یک بار به بهانهٔ «اصلاح‌طلبی»


- یک بار به بهانهٔ «عدالت محوری»


-یک بار به بهانهٔ «انرژی هسته‌یی» و «چرخه سوخت اتمی»


-یک بار به بهانهٔ «دشمن خارجی» که معلوم نیست آخوندها از آن چه چیز کم دارند؟! آنچه را از دروغ و داغ و درفش و دریل و ددمنشی از دشمن خارجی اضافه دارند، البته می‌دانیم. ولی نمی‌دانیم بر چه اساسی باید این جانوران وحشی و موذی و درنده و گزنده را داخلی و خودی و درونی تلقی کنیم! آخر خودشان سالهاست مرزهای سرخ و خونین «خودی» و «نَه خودی» را بین خود و ملت ایران ترسیم کرده‌اند.


×××××


و اکنون «استفاده ابزاری» از جنبش جهانی صلح طلبی را بنگرید که آخوندها می‌خواهند آنرا به جنبش صلح و سازش با فاشیسم مذهبی تبدیل کنند.


عجبا کسانی که درآمد و حتی موجودیت‌شان مدیون جنگ ۸ ساله و جنگ در کویت و افغانستان و عراق است، کسانی که شعار رسمی آنها و امام ملعون راحل‌شان «جنگ، جنگ تا پیروزی» و «جنگ تا رفع فتنه از عالم» بود، همانها که با سیلی از اطلاعات دروغ و گمراه‌کننده دعوت به جنگ در عراق می‌کردند، همانها که برای ”خودشو‌ئی“ و رد گم کردن، نعل وارونه می‌زدند و از هزار و یک طریق با همه مزدورانشان، آدرس تسلیحات کشتار جمعی عراق از جمله در قرارگاههای مجاهدین را به آمریکا می‌دادند، اکنون برآنند تا جنبش برحق صلح خواهی را که نیاز و آرمان تمامی بشریت است به خدمت صلح با رژیم آخوندی بگیرند تا بیش‌از‌پیش فرصت جنایت و کشتار و سرکوب و حلق‌آویز در ملأعام پیدا کنند. همین رژیم بود که «غارهای زیرزمینی» در قرارگاههای مجاهدین در خاک عراق را که مملو از «تسلیحات هسته‌یی» و «شیمیایی و میکروبی» است نشانی می‌داد و ادعا می‌کرد «آمریکا این امکان را برای رئیس‌جمهور عراق فراهم کرده که سلاحهای خود را به انبارهای امن مجاهدین منتقل نماید» (جمهوری اسلامی- اول آذر ۱۳۸۰).


«سه سال پیش مطبوعات بین‌المللی فاش کردند که دستگاه اطلاعات همین رژیم از طریق عوامل عراقی خود، با سیلی از «اطلاعات نادرست» در «یکی از بزرگ‌ترین عملیات جاسوسی تاریخ معاصر» دنیا را در مورد سلاحهای کشتار جمعی در عراق فریب داده است تا آن‌چنان‌که مدیر سابق اطلاعات نظامی آمریکا در خاورمیانه گوشزد نمود، جنگ در عراق را برانگیزد (ساندی تایمز، نیوزویک، لس‌آنجلس تایمز ـ می‌۲۰۰۴)» (از پیام به کنگره همبستگی برای صلح و آزادی در عراق- خرداد۸۶).


×××××


راستی ۵۶ میلیارد دلار درآمد نفت ایران در سال۲۰۰۶ به کجا رفته است؟


به فلسطین تجزیه شده (همان الگویی که رژیم برای جنوب عراق در نظر دارد) و به لبنان بنگرید. در جریان جنگ ۳۳ روزه در لبنان که رژیم آشکارا خود را پدرخواندهٔ آن معرفی می‌کرد، نزدیک به ۱۴ میلیارد دلار پول وارد این کشور کرده است. در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ رفسنجانی گفت ضربه‌ای را که آمریکا در لبنان خورد «عمیقاً به حساب ما می‌گذارند و به حساب ما هم هست». ۵ سال بعد در ۲۹ تیر۱۳۷۰، رفیقدوست اعتراف کرد که «هم TNT آن مال ایران بود و هم ایدئولوژی‌اش از ایران رفته بود».


امروز هم از سومالی تا افغانستان هرکجا جنگ است، رژیم آخوندی و پاسدارانش بر سر سفره خون حی و حاضرند و بر طبل‌های تروریسم و جنگ می‌کوبند.


×××××


بنابراین حرف ما این است که برای صلح در این منطقه از جهان، بایستی قبل از هر چیز رژیمی را برانداخت که با سرکوب و اعدام‌های روزمره در ایران بر سرپاست و رئیس‌جمهور آن به صراحت با همان لحن و ادا و اطوار فاشیستی «اعلام آمادگی» می‌کند به‌زودی «خلاء بزرگ قدرت» در منطقه را پر خواهد کرد (پاسدار احمدی‌نژاد- ۶شهریور۸۶).


ماه بعد (در سوم مهر) نیز در منتهای ابتذال و سبک عقلی در مجمع عمومی ملل متحد به تلویح مدعی هژمونی برخاورمیانه و حتی هدایت تمامی جهان می‌شود. با همان شکلک‌های «قدس از طریق کربلا» به مطربی در صحن مجمع ملل پرداخته می‌گوید: «من رسماً اعلام می‌کنم که دوران مناسبات برخاسته از جنگ دوم جهانی... . پایان یافته است. فلسطین و عراق از سلطه اشغالگران آزاد می‌گردد، مردم اروپا و آمریکا از فشار صهیونیستها رهایی خواهند یافت. دولتهای مهربان و دوستدار انسان‌ها [لابد با جراثقال!] جایگزین دولتهای خشن و زورگوی قدرتمدار خواهند شد.


×××××


از همان روز انقلاب ضدسلطنتی تا امروز گفته‌ایم که انقلاب ایران یک انقلاب دموکراتیک است که مسأله آزادی در کانون آن قرار دارد و «کلمه الوسطی» یعنی مسأله اصلی و شاخص راهنمای آن محسوب می‌شود.


در نخستین سالگرد مقاومت گفتیم و تکرار می‌کنیم که «یکی از بزرگ‌ترین موانع انقلابات معاصر و بلکه مهم‌ترین عامل انحراف و اضمحلال آنان، همانا تجاوز به حریم مقدس ”آزادی“ (تحت انواع و اقسام بهانه‌ها) است». از این‌رو «احیاء مقولهٔ آزادی همانا احیای بشریت و انقلابات مغلوب است».

×××××

در دعوا بر سر آزادی و حاکمیت مردم ایران، و در نخستین و بزرگ‌ترین مرزبندی بین رژیم و ضدرژیم که حصار حیاتی و سرخرگ ملی و میهنی ماست، با رژیم و دم و دنبالچه‌هایش و با هر کس که با این رژیم هم خط و هم‌سو است یا به هر بهانه به کیسه این رژیم می‌ریزد یا سر به آخور ملا فرو می‌کند، شوخی و عدم جدیت روا نیست. ارادهٔ سترگ مردم ایران بر سرنگونی این رژیم و بر استقرار دموکراسی است. آنهایی که در داخل یا خارج ایران تحت هر عنوان به کمرنگ کردن این مرزبندی اساسی می‌کوشند، نه رفیق قافلهٔ خلق بلکه شریک دزدان حاکمیت مردم ایرانند.