۱۴۰۲ آذر ۷, سه‌شنبه

طرح «حجاب‌بان!» نوبرانه‌یی دیگر از خشونت علیه زن ایرانی


ما درجهانی بسرمیبریم که انسان توانسته است بمیزان زیادی برجبرطبیعت فائق آید وآن را بتسخیرخود درآورد. وقوع سلسله انقلاب‌های اجتماعی، به‌دنبال خود بشارت گسستن زنجیرهای انقیاد و بهره‌کشی را به‌دنبال آورده است.

بهره‌کشی و استثمار کارگران و زحمتکشان، دیگر در حد یک شعار باقی نمانده؛ آرمان رهایی آنان از حیطه‌ٔ مرزها فراتر رفته و خصلتی جهانی به خود گرفته است؛ با این حال، با کمال تأسف باید گفت در زمینهٔ استثمار انسان از انسان، بشریت امروز نتوانسته است، انقلابی فراگیر و رهایی‌بخش را سازمان دهد و برای همیشه به استثمار مضاعف زن به‌عنوان انسانی برابر و همطراز با مرد پایان بخشد. بسیاری از تلاش‌های ترقیخواهانه در این مسیر هنوز از قوارهٔ شعار فراتر نرفته و جامهٔ عمل به خود نپوشیده‌اند. از این رو تلاش‌هایی به‌عمل آمده است تا با گرامیداشت روزی به نام «منع خشونت علیه زنان»، زمینه برای مبارزه جهانی با آپارتاید جنسیتی فراهم شود.

این در حالی است که در ایران اسیر، زنان به‌گونه‌یی مضاعف در معرض آپارتاید جنسیتی قرار دارند. تاریکخانهٔ اشباح ولایت فقیه از اذهان تخمیرشده و تارعنکبوت بستهٔ خود هر روز طرحی برمی‌آورد تا زن ایرانی را به بند بکشاند و مانع از فوران پتانسیل انقلابی‌اش شود.

یکی از این طرح‌ها و تمهیدات، گماشتن مأموران زن و مرد در متروهای تهران می‌باشد که شکلی دیگر از «گشت منفور ارشاد» است. این مأموران با پشتیبانی کامل نیروهای سرکوبگر انتظامی عمل می‌کنند. مأموران مرد جلیقه‌هایی مشکی پوشیده‌اند که روی آنها «آرم سپاه محمد رسول‌الله» نقش بسته و در پشت آنها عنوان دجالگرانهٔ «سفیران هدایت!» نوشته شده است. مأموران زن نیز حمایل‌هایی بر سینهٔ خود آویخته‌اند که همین نقش و نام را دارد. غائله فقط به یک تذکر برای رعایت حجاب اجباری ختم نمی‌شود. مأمورانی نیز با دوربین دستی و سه‌پایه‌دار، از چهرهٔ زنان عکس می‌گیرند. چهره‌زنی و عکس‌گرفتن برای چه‌کاری؟ یکی از این حجاب‌بانها می‌گوید:

«اگر تذکر ما پاسخگو نباشد با دوربین‌هایی که تصاویر را ضبط کرده‌اند چهره را شناسایی می‌کنیم و معرفی به مراجع قضایی انجام می‌شود. مهم است بدانیم که تذکر ما تنها به نداشتن روسری و شال محدود نمی‌شود. نخستین بار نهاد قضایی به تذکر اکتفا می‌کند ولی در صورت تکرار حتماً برخوردهای قانونی توسط مقام قضایی صورت خواهد پذیرفت». (بهارنیوز. ۲آذر ۱۴۰۲)

بعد از جان‌باختن فاجعه‌بار «آرمیتا گراوند»، دانش‌آموز ۱۷ساله، در مواجهه با یکی از این حجاب‌بانها، اکنون فاشیسم دینی از واکنش‌های اجتماعی به این طرح ارتجاعی هراسناک است و طبق معمول نقش خود را در راه‌اندازی آن کتمان می‌کند. شهرداری تهران و وزارت کشور وقتی از طرف خبرنگاران در معرض سؤال قرار می‌گیرند، پاسخ‌هایی می‌دهند که قابل توجه است:

احمد وحیدی: «مجوز خاصی برای این کار ـ حجاب‌بانهای حاضر در مترو ـ نداده‌اند. گروه‌هایی از مردم تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر اقدام می‌کنند. طبیعتاً همه مردم برای امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دارند. البته باید با الفاظ و ادبیات خوب و صرفاً تذکر لسانی انجام شود. در این حد مجاز هستند. نیازی به صدور مجوز ندارد و همه می‌توانند امر به معروف و نهی از منکر لسانی را با لحاظ همه شرایط انجام دهند».

علیرضا زاکانی: «اگر کسی در مترو بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، آیا می‌توانیم بگوییم این کار را انجام ندهد؟ شهرداری مجوز این کار ـ به کارگیری حجاب‌بانها ـ را نداده است و به‌صورت خودجوش این کار از سوی مردم شکل گرفته است» (هم‌میهن. ۲آذر ۱۴۰۲).

کلماتی مثل «گروه‌های مردمی خودجوش!»، «آتش به اختیار!»، «امت حزب‌الله!» و... کدهای آشنای اراذل و اوباش بسیجی و لباس شخصی‌های رژیم هستند. سازمان مجاهدین خلق ایران اندکی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی با این پدیده به شکل «چماقداری» درگیر بوده و ابعاد مختلف آن را افشا کرده است.

طرح‌ها و اقداماتی مانند «عفاف و حجاب!» و «حجاب‌بان!» هراس فاشیسم زن‌ستیز دینی را از شکل‌گیری قیام فراگیر اجتماعی بارز می‌کند؛ قیامی که نعره‌های جنگ‌افروزانهٔ این رژیم نتوانسته است شعله‌های آن را به محاق ببرد. زنان ایرانی در برافروختن و هدایت قیامهای سرنگون‌ساز نقشی مؤثر و رهبری‌کننده دارند.

خانم رجوی در میزگرد «زنان در رهبری، تجربه مقاومت ایران» که به‌مناسبت روز جهانی زن در آلبانی ایراد شده است، گفته بود:

«چرا بنیادگرایی بیش از همه کینه و خشونت خود را متوجه زنان کرده است؟ زیرا موج عظیمی از نوجویی و آزادیخواهی و برابری‌طلبی برخاسته که در محور آن رهایی زنان قرار دارد.

در انقلاب ۱۳۵۷ ایران، زنان به‌صورت نیروی جدیدی به صحنه آمدند. و از نقش چشمگیری برخوردار شدند. به همین دلیل در تحولات پس از انقلاب ایران، نقش زنان به‌سرعت ارتقا یافت. آنها محور جنبش و نبرد شدند: صف اول ایستادگی در شکنجه‌گاهها، صف مقدم قیامهای ۱۳۸۸، و صف اول فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران.

بنیادگرایی اسلامی نیز، در کانون خود دشمنی با زنان را قرار داده و سرکوب زنان را مجرای عمده سرکوب جامعه کرده است.

چرا آخوندها در آخر قرن بیستم نیازمند احیای قوانین هزاره‌های پیشین شدند؟ چرا تحت نام اسلام به غیرقابل تصورترین جنایتها دست زدند؟ زیرا با تمایل گسترده‌یی مواجه بودند که فقط با شقاوت محض می‌توانست با آن مقابله کنند».

بی‌گمان افزودن به خشونت علیه زنان، صفوف آنها را متحدتر و انگیزه‌هایشان را برای به‌زیر کشیدن فاشیسم زن‌ستیز دینی بیش‌از‌پیش راسخ‌تر خواهد کرد.