ناصر پاکدامن، اقتصاددان، پژوهشگر علوم اجتماعی و استاد پیشین دانشگاه در ایران و فرانسه، در ٩۱ سالگی درگذشت.
میراث پاکدامن علاوه بر مقالات زیاد به فارسی و فرانسه، کتابهایی فراموشنشدنی چون «قتل کسروی» یا نامههای صادق هدایت به حسن شهید نورایی است. از ناصر پاکدامن همچنین تصویر روشنفکری قاطع، دقیق و گزیدهکار باقی میماند که دشمن حرافی و زیادهگویی بود.ناصر پاکدامن که ماههای آخر زندگی را با سرطان گذراند، در بامداد یکشنبه سوم اردیبهشت، در یک بیمارستان پاریسی چشم از جهان فروبست. او متولد سال ۱۳۱۱ بود.پاکدامن که هیچگاه میلی به حرف زدن از خود نداشت، (حتی در ویکیپدیا مدخلی به نام او وجود ندارد) خوشبختانه در پروژۀ بزرگ زندهیاد حبیب لاجوردی سهیم شد و در چارچوب تاریخ شفاهی هاروارد به گفتگوی تفصیلی با ضیاء صدقی تن داد (۱٩٨۴). او در این مصاحبه بیش از چهل سال از عمر خود را در این چند خط، مثل همیشه با پرهیز از زیادهگویی شرح داده است: «دانشکده حقوق دانشگاه تهران را تمام کردم در سال ۱۳۳۲ و دو سال بعدش برای تحصیل آمدم فرانسه. در فرانسه یک درجه دکترای اقتصاد گرفتم، ضمناً تحصیلاتی هم در جامعه شناسی و جمعیت شناسی کردم. ۱۳۴۶ به ایران برگشتم و بعد از مدتی کشوقوس خلاصه وارد دانشگاه تهران شدم. تنها مسئولیتی را که در ایران قبول کردم فقط تدریس در دانشگاه بود، این را هم ادامه دادم تا سال ۱۳۶۰ یعنی تا بعد از انقلاب که به مناسباتی مجبور شدم که، به مناسبت فعالیتهایی که کرده بودم، پنهان بشوم، و بالاخره ایران را در ماه آذر ۶۰ مخفیانه ترک کنم و بیایم فرانسه و الان در فرانسه هستم. از حدود یک سال پیش در دانشگاه اینجا درس میدادم و از حدود اول سال تحصیلی گذشته هم بهاصطلاح یک مقام استادی در دانشگاه پاریس هفتم به من دادند که آنجا دارم علوم اجتماعی و اقتصاد درس میدهم».
پاکدامن در زمان تحصیل در فرانسه با هما ناطق آشنا شد. آنها در سال ۱۳۳۵ ازدواج کردند و صاحب دو فرزند شدند و سالها بعد متارکه کردند.
پاکدامن از معدود اساتید دانشگاههای ایران بود که در سالهای تبعید به یک پست ثابت استادی در یک دانشگاه معتبر غربی دست یافت. او در این سمت، نگارش چندین پایاننامۀ دکتری را هدایت کرد.بدین ترتیب او در دوران تبعید نه تنها منفعل نشد که فعالیت خود را بیشتر هم کرد. نشریۀ «چشمانداز» که با همکاری محسن یلفانی پایهگذاری شد از جمله ثمرات این سالهاست.
با اینحال دقت و ریزبینی بیحد او که گاه به حد وسواس میرسید پاکدامن را از رسانهها دور نگاه میداشت. نتیجۀ تقاضاهای متعدد رادیو بینالمللی فرانسه برای گفتگو با وی طی چند دهه، شاید جمعاً بیشتر از پنج شش مصاحبه نباشد. پاکدامن دوست نداشت به پرسشهای بداهه و گاه فکرنشدۀ خبرنگاران پاسخ دهد. او میخواست کلمات را با حوصله – انگار که برای مقالهای کتبی – دستچین کند و فرصت بازنگری و تصحیح هم داشته باشد.
چند کتاب ماندنی
اما گذشته از مقالات و نشریات، حاصل پرارزش تلاشهای پاکدامن در فرانسه چند کتاب فراموشنشدنی است که امروزه درمیان اهل ادب و تاریخ بسیار خواهان دارد.
کتاب «قتل کسروی» را باید دقیقترین پژوهش تاریخی در مورد اوضاع سیاسی و اجتماعی و رویدادهایی دانست که به قتل فجیع احمد کسروی به دست مسلمانان متعصب منتهی شد. او در مقدمۀ همین کتا ب نوشته است: «فراموش میکنند که فکر را نمیتوان به اسارت درآورد. قلم را می توان شکست اما با قلم شکسته هم میتوان نوشت، و خوب و تند هم نوشت که قلم شکسته تیزتر است. از این روست که تکفیر و سانسور هم مثل زمستان میگذرد و روسیاهی به ذغال میماند… هراس بی هراس که تاریکاندیشی و ناشکیبایی راه به جایی نمی برد.»
مجموعه نامههای صادق هدایت به دوست نزدیکش حسن شهید نورایی که تحت عنوان «هشتاد و دو نامه» انتشار یافت نیز یکی از خواندنیترین کارهایی است که به لطف پیگیریهای پاکدامن و وسواس تحقیقی او منتشر شده است. این کتاب طی سه دهۀ اخیر به یکی از مراجع مهم تحقیق در بارۀ صادق هدایت تبدیل شده است.
انتشار کتاب «وغوغساهاب»، اثر مشترک صادق هدایت و مسعود فرزاد، یکی دیگر از شاهکارهای پاکدامن است. این کتاب که همراه با طرحهایی از اردشیر محصص و توضیحات پاکدامن به چاپ رسید، مطمئناً روشنترین و کاملترین نسخهای است که از این اثر طنز در دسترس قرار دارد.
گفته میشود که یادداشتها و دستنوشتههای زیادی از ناصر پاکدامن باقی مانده است که فعلاً سرنوشت آنها معلوم نیست.