با نگاهی به تاریخ مبارزات کارگران ایران میتوان به ماهیت دیکتاتوریهای رضاخان میرپنج و پسرش محمدرضا که این روزها برخی سعی در سفیدسازی چهرههای مهیب آنان دارند، پی برد. رضاخان قزاق سرکرده خاندان پهلوی که با توطئههای دولت فخیمه انگلیس بهکارگماشته شده بود تا به سرکوب هرگونه صدای مخالف و معترض بپردازد از همان ابتدای حکومت، چکمه در خون کارگران آغشت.
در اردیبهشت سال ۱۳۰۸ کارکنان پالایشگاه نفت آبادان، که از پایمال شدن حقوقشان بهجانآمده بودند دست به اعتصاب زدند. حدود ۹ هزار کارگر در این اعتصاب شرکت کردند و رضاشاه این اعتصاب را بهشدت سرکوب کرد. پنج هزار کارگر اخراج شدند ۲۰۰ نفر را روانه زندان کردند. ۱۵۰ کارگر نیز براثر ضرب و شتم مأموران زخمی شدند.
اعتصاب دیگری که در همان ایام و مستقلاً رخ داد، اعتصاب کارگران تصفیهخانه آبادان بود. در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۰۸ خورشیدی کارگران تصفیهخانه آبادان که عده آنها ۱۴ هزار تَن بود، اعتصاب کردند. این افراد در برابر تصفیهخانه متمرکز شدند و تقاضا کردند که تمام محبوسان که به اتهام تشکیل اتحادیه و به جرم مبارزه با ورود «سر جان کدمن» مدیرکل کمپانی نفت و مخالفت با گفتگو در خصوص تمدید مدت قرارداد دارسی توقیفشدهاند، آزاد شوند و به کارگران بهقدری حقوق بدهند که حداقل معیشت آنها را تأمین کند. کارگران سالی یک ماه مرخصی با حقوق داشته باشند. تمام جرائم نقدی ملغی شود. برای عموم کارگران متأهل و مجرد خانه تهیه شود. آب آشامیدنی تصفیهشده در دسترس عموم کارگران بگذارند. اخراج بدون علت کارگران که به میل انگلیسیها انجام میشود، متوقف شود. موضوع اخراج ابد از کار و لیست سیاه از میان برود و کارگران بلاتکلیف به کار گمارده شوند. وضع بیمارستان شرکت اصلاح شود و کارگران به حساب شرکت معالجه شوند. کتک زدن، تعدی و بیاحترامی به کارگران را ملغی کنند. آزادی و شخصیت حقوقی اتحادیه کارگران به رسمیت شناخته شود. به معلولان که بدون پرداخت دیناری از کار برکنار شدهاند، نسبت به سنوات خدمت و میزان صدمه یی که دیدهاند، مبلغی بهعنوان خسارت پرداخت کنند. در فصل تابستان ساعات کار از هشت ساعت به هفت ساعت تقلیل یابد. این اعتصاب نیز سرکوب شد تا درس عبرتی برای دیگر کارگران باشد.
طنز تلخ روزگار آنکه خواستههای کارگران در آن دوران چندان بیشباهت به خواستههای آنان در حکومتهای کودتایی محمدرضا و پس از او خمینی و دار و دسته جنایتکارش نیست.
حاکمیت سرکوبگر رضاشاه که با بهکارگیری تمامی ابزار سرکوب هر صدای حقطلبانه را در گلو خفه میکرد، امکان اعتصاب را از کارگران گرفت و بهجز چند اعتصاب محدود کارگران راهآهن و کبریتسازی تبریز تا سقوط حکومت رضاخان جامعه کارگری ایران در سکوت فرورفت.
پس از او پسرش (محمدرضا) که با کودتای ننگین، این بار توسط امریکا به کار گمارده شد با ایجاد سازمان جهنمی ساواک در پی سرکوب هر چه بیشتر تمامی آزادیخواهان برآمد. او با تبدیل ارتش و بقیه ارگانهای مسلح به ابزار سرکوب، بر سراسر ایران گرد مرگ پاشید.
دوران ستمشاهی محمدرضا پهلوی زندانها پر از آزادیخواهان شد، او با عوامفریبی و ایجاد سندیکاها و تشکلهای وابسته به حکومت توانست از سازمان یافتن اتحادیههای راستین کارگران تا حد زیادی جلوگیری کند. شیوهای که آخوندهای جنایتکار نیز به کار گرفتند.
در دوران محمدرضا پهلوی تقریباً تمامی محیطهای کاری با نظارت ساواک اداره میشد. مزدوران ساواک در قالب مدیر و ناظر و... بهشدت فعالیتهای کارگران را کنترل میکردند و آنجا که کارگری زبان به اعتراض میگشود با ضرب و شتم از محل کار اخراج و بدون هیچگونه حقوق مزایا روانه زندان میشد.
در میان اعتصابات عمده کارگری در فاصله سالهای ۱۳۵۷- ۱۳۳۲، میتوان از اعتصابات کارگری بلافاصله پس از کودتا، اعتصابات نفت در سالهای ۱۳۳۹- ۱۳۳۴، اعتصاب ۱۲ هزار راننده تاکسی در فروردین ۱۳۳۷، اعتصاب ۳۰ هزار کارگر کورهپز خانههای تهران در خرداد ۱۳۳۸، و اعتصابات کارگران نساجی در همان سال، اعتصابات نفت و صنایع نساجی و نانواییها در سال ۱۳۴۰، که تظاهرات ۳ هزار کارگر بیکار در بندر معشور ) ماهشهر (را شامل میگردید، اعتصاب مجدد ۲۵ هزار کارگر کورهپز خانهها در سال ۱۳۴۱، اعتصاب کوتاهمدت کارگران راهآهن و نفت در سال ۱۳۴۲، اعتصاب ۱۶ هزار تاکسی ران در آذر ۱۳۴۳، اعتصاب کارگران معدن در سال ۱۳۴۴، اعتصاب کارگران کارخانههای نساجی و 13 هزار کارگر آبادان در سال ۱۳۴۷، اعتصابات مهم سال ۱۳۴۸، بهویژه اعتصاب رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در ۵ اسفند ۱۳۴۹، اعتصابات پیدرپی در سالهای ۱۳۵۲- ۱۳۵۰، بهویژه تظاهرات خونین کارگران جهان چیت (که در این اعتصاب مأموران امنیتی- ساواکی، عصر روز چهارشنبه ۸ اردیبهشتماه سال ۱۳۵۰ بر روی ۱۵۰۰ کارگر معترض این کارخانه که از دو روز پیش در اعتصاب بودند، آتش گشودند. نتیجه این سرکوب، کشته شدن ۲۰ تن از کارگران و مردم رهگذر بود).
اعتصاب ۴۰ روزه کارگران نفت آبادان در ۱۳۵۳، اعتصاب کارگران ایران ناسیونال در ۱۳۵۴، اعتصاب در صنایع نساجی، زغالسنگ و نفت در ۱۳۵۵، اعتصاب بیشمار کارگران در همه رشتهها در سال ۱۳۵۶، اعتصاب دلیرانه نفتگران و بالاخره اعتصابات عظیم سرنوشتساز و سراسری در سال ۱۳۵۷ را میتوان نام برد.
در این سالهای سیاه بسیاری از کارگران دلیر و آگاه به صفوف رزمندگان انقلابی در سازمانهای چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران پیوستند و درراه مبارزه با رژیم مستبد شاه و دربار فاسدش در زندانهای خدایگان شاهنشاه و ساواک مخوفش در زیر شکنجههای قرونوسطایی به شهادت رسیدند.
پس از انقلاب شکوهمند ضد سلطنتی در سال ۱۳۵۷ که کارگران در آن نقش عمده و تاثیرگذاری داشتند اوضاع کارگران از بد به بدتر تغییر یافت.
در دوران کوتاهی که بهار آزادی نام گرفت کارگران با پیوستن به سازمانهای سیاسی کوشیدند تا خود را متشکل کنند. اما با سرکوب آزادیهای سیاسی توسط خمینی ضد بشر بسیاری از کارگران جان خود را در سالهای سیاه دهه ۶۰ از دست دادند. اولین کارگر شهید بعد از انقلاب عباس عمانی بود که مظلومانه توسط جوخههای سازمانیافته حزباللهی که آن روزها در خیابانها با الگوبرداری از شعبان بیمخهای شاه اللهی جولان میدادند و به میز کتابهای نیروهای انقلابی حمله میکردند به شهادت رسید.
ازآنپس نبرد کارگران ایران در تشکلهای مخفی ادامه یافت. هرچند که رژیم آخوندی نیز با الگوبرداری از رژیم شاه خائن با بهکارگیری سندیکاهای باسمهای تحت نظارت وزارت دوزخی اطلاعات و مهرههای آن سعی در مهار جنبشهای کارگری داشت و دارد.
اما صدها اعتصاب و اعتراض در دوران سیاه حاکمیت آخوندهای هرزه به وقوع پیوست و کارگران ستمدیده و دلیر ایران برای احقاق حقوق غارت شدشان دمی از پا ننشستند.
کارگران ایران که از همه حقوق به رسمیت شناختهشده بینالمللی محروماند، در برهههای گوناگون با اعتصاب و اعتراضات خود تسلط سپاه جهل و جنایت را به جهانیان نشان دادهاند. سرداران وارفتهای که هر یک به شکلی درست همانند درباریان فاسد شاه در تمامی عرصههای اقتصادی جامعه چنگ انداخته و به غارت و چپاول مشغولاند و با غارت دسترنج کارگران ایران برای خود کاخهای آنچنانی ساخته به تغذیه گروههای تروریستی در سراسر جهان میپردازند.
اینجاست که با کلید خوردن انقلاب دمکراتیک نوین ایران نیروی عظیم کار ایران با برافراشتن شعار "مرگ بر ستمگر چه شاه باشِ چه رهبر" نقش تاریخی خود را بازهم ایفا خواهند نمود. شعاری که نویدبخش آیندهای تابناک برای ایرانیان و بهویژه کارگران و زحمتکشان ایران است. بهعبارتدیگر شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر ترجمان این خواسته صدوچندساله کارگران ایران است که در درازنای تاریخ فریاد زدهاند دست استبداد و استعمار از سرزمین ایران برای همیشه کوتاه.