۱۴۰۱ بهمن ۲۶, چهارشنبه

سپاهیا، ساواکیا، دیگه تمومه ماجرا!


                                   سخن روز

قیام سراسری مردم ایران، با ضربات مستمر خود، فلک سیاسی و اجتماعی ایران را از هم شکافته و طرحی نو درانداخته است. از یک‌سو آثار ضربات خردکنندهٔ قیام بر رژیم آخوندی را در تلاطم بی‌سابقه در درون رژیم می‌بینیم؛ از سوی دیگر با نور خیره‌کننده‌یی که از قیام ساطع شده، برخی مسائل و موضوعاتی که تاکنون در سایه بود، هویدا شده و مار و مورهای ظلمت‌زی را از لانه‌ها بیرون کشیده است. پیدا شدن سروکلهٔ سردژخیم منفور ساواک پرویز ثابتی در جمعی از پس‌مانده‌های سلطنت و ریزشی‌ها و و عوامل اطلاعات آخوندی در آمریکا نمونه‌یی قابل توجه و رسواکننده است.

ساواک، به‌لحاظ اجتماعی، منفورترین بخش رژیم شاه بود. اگر چه ساواک، مؤثرترین و مهم‌ترین ابزار کنترل امنیتی و تحمیل خفقان در دیکتاتوری شاه و حفظ سلطهٔ آن بود، اما در عین حال به‌دلیل شدت وحشی‌گری و کثرت جنایات دژخیمان ساواک، کم نبودند کسانی که حتی در درون رژیم سابق، ساواک را یکی از عوامل تشدید منفوریت شاه و عامل مؤثر در سرنگونی او می‌دانستند.

افکار عمومی بین‌المللی نیز به‌میزان زیادی شاه را با دستگاه پلیس امنیتی مخوف آن، ساواک، می‌شناختند و مجامع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر مانند عفو بین‌الملل طی بیانیه‌ها و فراخوان‌های خود، بارها ساواک و جنایات آن را محکوم کرده بودند.

ساواک یکی از نتایج کودتای ارتجاعی ـ استعماری ۲۸مرداد است که در سال ۱۳۳۶ رسماً تأسیس شد. اگر چه پلیس مخفی و شکنجه، پدیده‌هایی بودند که قبل از ساواک و به‌خصوص در دوران دیکتاتوری رضاخانی هم وجود داشت، اما با پیدایش ساواک، اختناق و به‌ویژه شکنجه، در میهن ما جنبهٔ سیستماتیک و نهادینه پیدا کرد.

پس از سال ۱۳۵۰ آغاز جنبش انقلابی مسلحانه و ظهور سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان فداییان خلق ایران بود که نام ساواک به‌دلیل افشای جنایات آنها در شکنجه قهرمانان مجاهد و فدایی بر سر زبان‌ها افتاد و منفور عموم مردم ایران شدند.

از این‌رو در جریان انقلاب بهمن، مراکز مخفی ساواک و عناصر ساواکی یکی از اولین آماج‌های خشم و نفرت مردم بود.

از همان اوایل سرقت انقلاب مردم توسط خمینی، گزارش‌های متعددی افشا شد که دژخیمان ساواک در شکل‌گیری ارگان‌های امنیتی و سرکوبگر سلطنت ولایت فقیه با آخوندها و پاسداران جنایتکار همدستی و خوش‌خدمتی می‌کردند. به‌گفتهٔ پاسدار محسن رضایی سرکرده سابق سپاه خمینی و از معاونان رئیسی جلاد، رژیم تجارب جنایتکارانهٔ آنها را برای شکل دادن سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی خود مورد استفاده قرار داد. کما‌ این‌که در این زمینه نقش سپهبد فردوست، یار گرمابه و گلستان شاه خائن، موضوعی شناخته شده است.

اما اعترافات برخی از دژخیمان ساواک که توسط مردم به‌دام افتاده بودند و در تلویزیون آن زمان پخش شد، عامهٔ مردم را بیش‌از‌پیش نسبت به‌ جنایات ساواک آگاه کرد. یکی از این دژخیمان به‌نام بهمن نادری‌پور با نام مستعار تهرانی از جمله فاش کرد که در آخر فروردین۵۴ او و تعدادی از بازجویان به‌دستور ثابتی ۹تن از زندانیان سیاسی شامل ۲مجاهد و ۷فدایی را به‌تپه‌های اوین بردند و آنها را به‌رگبار بستند و به‌ تک‌تک آنها تیر خلاص زدند و بعد اعلام کردند که این ۹نفر قصد فرار داشتند و توسط نگهبانان زندان کشته شدند؛ چرا که شاه از فعالیتهای آنها در زندان وحشت داشت و از طرفی نمی‌توانست آنها را علناً اعدام کند.

همین دژخیم تهرانی به‌شهادت رساندن ۳تن از انقلابیون را با وادار کردن آنها به‌ بلعیدن قرص سیانور، مورد اعتراف قرار داد. این تازه مربوط به‌ زمانی است که ساواک در کشتن زیر شکنجه و اعدام رسمی احساس دست‌بستگی می‌کرد.

شایان توجه است که روز ۲۴بهمن تلویزیون ر‌ژیم پس از ظاهر شدن سردژخیم ساواک شاه در تظاهرات لس‌آنجلس همراه با پس‌مانده‌های ساواک و سلطنت و ریزشی‌های اطلاعات، تلاش کرد علیه قیام بهره‌برداری تبلیغاتی کند. اما مردم آگاه ایران دست این دشمنان مشترک آزادی و استقلال ایران را خوانده‌اند. هم‌چنان که در تظاهرات باشکوه پاریس در روز ۲۳بهمن هموطنانمان شعار می‌دادند: «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» و «سپاهیا، ساواکیا، دیگه تمومه ماجرا»!