نسل جوان قیام ۱۳۵۷ از کدام مسیر تاریخی آمد؟ تبارنامهٔ این نسل چیست؟
آیا این نسل خمینی را میشناخت؟ آیا خمینی را این نسل سر کار آورد؟
در ۴۴سال گذشته، زندگیِ این نسل در بستر تحولات سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگیِ ایران چگونه بوده است؟
آیا این نسل توانست به سه موضوع همواره مطرح تاریخ معاصر ایران یعنی «آزادی، دموکراسی، برابری» پاسخ بدهد؟ رابطهٔ این نسل با این سه موضوع چگونه بوده است؟
آیا این نسل با نسلهای مبارز پیشین که در زندانهای شاه بودند و یا با هوادارن آنها در بیرون زندان، آشنایی و رابطه داشت؟
این نسل که در بهار سال۱۳۵۸ در ادبیات سیاسی آن زمان، عنوان «نسل انقلاب» گرفت، از چه سرفصلهایی در این ۴۴سال عبور کرد؟ آیا در این عبور، از پس آزمایشات پیاپی آن برآمد؟
این نسل هماکنون در کجای قیام ۱۴۰۱ هست؟
نسلها چگونه جذب ارزشها میشوند؟
هیچ نسلی از زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعهیی که در آن هست و زندگی میکند، جدا نیست. در زندگی جوامع بشری تفاوت ارزشها و ارزشگذاریها، برآمده از وضعیت هر جامعهیی در دورهٔ تاریخیِ مشخص آن است. مثلاً کیفیت ارزشها و ارزشگذاریها در عصر بردهداری با عصر فئودالیسم و فئودالیسم با عصر سرمایهداری و با هماکنون عصر گسترش ارتباطات، بسیار متفاوتاند. پیشرفت تکنولوژی، قیامها و جنبشهای اجتماعی با خودشان ارزشها و ارزشگذاریهایی را میآورند که معمولاً خروج از نظم و مناسبات پیشین و در تعارض با نمونههای رایج زمانهٔ خودشان هستند.
دربارهٔ ویژگیهای جامعهٔ ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، بهاندازهٔ کافی کتاب، مقاله و گفتار از منظر جامعهشناسی وجود دارد که پرداختن به جزئیات آنها در ظرفیت این مقاله نیست.
نسلی که سال۱۳۵۷ علیه دیکتاتوری سلطنتی به میدان آمد، از بستر جامعهیی برخاست که آن جامعه با چهار ویژگی شناخته میشد:
ــ سلطهٔ مطلق ساواک بر فضای سیاسی ایران.
ــ رشد فاصلهٔ طبقاتی و تبدیل آن به یک ارزش اجتماعی.
ــ ترویج پرشتاب فرهنگ و مناسبات ضداخلاقی و مصرفگرایانه در تلویزیون، رادیو و سینما؛ در جامعهیی که هنوز زندگی و افکار بخش عمدهٔ آن در فضای سنتی بود.
ــ بروز آرام آرام تکثیر مخفیانهٔ جزوات و کتابهای روشنگرانهٔ ضداستبداد.
واکنش به سانسور، طبقات و اختناق
این ویژگیها در هر جامعهیی و در هر کجای دنیا وجود داشته باشد، بهطور قانونمند میگوید مردمان این جامعه ــ بهطور خاص نسل جوان آن ــ از یکطرف در حال انباشتن مخالفت و اعتراض و خشم هستند و از طرف دیگر مترصد آزاد شدن از این قیدوبندها و یافتن عرصه و میدانی برای بروز افکار و خواستههایشان.
بیخود نبود که در جامعهیی با چنین ویژگیهایی، وقتی فیلمهایی چون «تنگسیر» و «گوزنها» به نمایش درآمدند، سیل جمعیت جوان بود که هفتهها به تماشای آنها میرفت. بیخود نبود که در آن سالها نقدها بر چنین فیلمها و کتابها و ترانههایی، بیشترین استقبال و بازخورد اجتماعی داشت. مضمون «تنگسیر» و «گوزنها» چه بود؟ تلفیقی از ضداختناق و استبداد، ضدفاصلهٔ طبقاتی، فوران بغض مردم کوچه و بازار و ارادتشان به پیشتازی که علیه این وضعیت شوریده و انتقام خفتهٔ آنها را بیدار کرده است.
آن نیرو و سلطهیی که مانع ایجاد ارتباط میان نسل جوان اواخر دههٔ ۴۰ و نیمهٔ اول دههٔ ۵۰ با این ویژگیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعهٔ ایران میشد، که بود؟ ساواک بهعنوان بازوی استبداد سلطنتی!
بنابراین طبق اصل «تضاد» در اصول دیالکتیک، از درون این چهار ویژگیِ جامعهٔ ایران، نیروی ضد آن بیرون آمد: نسل ضداستبداد قیام ۱۳۵۷.
مسیر مشترک نسلها و تلاقی آنها
نخست لازم است نسلی را که به انقلاب ۵۷ پای نهاد و در این سلسله مقاله به زندگی سیاسی ـ اجتماعی آن میپردازیم، معرفی کنیم.
تا مقطع انقلاب ۵۷ چندین نسل در مبارزه با حکومت سلطنتی بودند؛ نسلهایی از قبل از دههٔ ۲۰ تا دههٔ ۵۰. بیشتر اینان یا در زندانهای رضاشاه بودند یا در زندانهای محمدرضا شاه. عدهٔ زیادیشان هم توسط رضاشاه و پسرش کشته شده یا تبعید شده بودند.
در شروع و ادامهٔ انقلاب ۵۷، جوانانی ــ بهطور خاص طیفی از دانشجویان ــ در آن انقلاب حضور داشتند که بهطور عمده از اعضاء یا هواداران همان گروههای مبارز ضددیکتاتوری محمدرضا شاه بودند.
سخن و حکایت ما اما از نسلی است که هنوز با این گروههای مبارز یا زندانیان سیاسی آشنایی نداشت یا اکثریت آن نسل، شناختی از اینان نداشت. نسلی که بهطور عمده از مدارس، دبیرستانها و دانشگاههای ایران به انقلاب ۱۳۵۷ پیوست. نسلی که در مسیر و تجربهٔ مبارزه با استبداد و خودکامگی، باید حرکت میکرد تا «خود راه بگویدش که چون باید رفت».
این مسیرها پیش پای نسلهای پرسشگر و مشتاق آزادی، در هر دورهیی ــ با تفاوت ویژگیهای حاکمیت سیاسی و جامعهٔ زمانهشان ــ وجود داشته و دارد و خواهد داشت. کمااینکه نسلهای دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ هم در روبهرو شدن با تضادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ زمانهشان که ناشی از استبداد سیاسی و مذهبی بوده است، مسیر مبارزه را پیش گرفتند و هنوز هم در انقلاب ۱۴۰۱ ادامه دارد.
سرآغاز ورود یک نسل به مبارزهٔ سیاسی
همهٔ آنانی که همدورهٔ سربرآوردن نسلی بودند که به آن نسل انقلاب ۵۷ میگوییم، باید بهخاطر داشته باشند که این نسل هنوز هیچ گرایش مذهبی یا غیرمذهبی بهمعنی الگوی عقیدتی برای مقابله با حاکمیت سیاسی و طبقهٔ حاکم نداشت.
سرآغاز سیاسی شدن این نسل مواجه شدن با زمزمههای آزادیخواهی و ضداستبدادی و گسترش آنها در کتابها، فیلمها و آثار فرهنگی و هنری بعد از سفر کارتر به ایران و محدود شدن عملیات ساواک بود. مضمون این آثار فرهنگی و ادبی و هنری ــ که یکباره گسترش یافت ــ آشنایی با تاریخ دهههای ۲۰ تا ۵۰، آشنایی با جنایات ساواک، آشنایی با فاصلهٔ بسیار زیاد طبقاتی، آشنایی با وجود زندانی سیاسی و آشنایی با فساد سیاسی و اداری و نظامی بود.
ادامه دارد...