بحث داغ... چو انداختن! معرکه گرفتن!
تاس انداختن و برگ حیرت رو کردن!
کمپین راهانداختن که شاید بتوان تضاد اصلی مردم با حکومت را به پشتو پسلهها برد و با گفتمان «وکالت» و هیاهوی آن، مگر بتوان سر قیام را کج نمود و موضوع گفتمان سرنگونی را عوض کرد!
اینجوری با این «چو»، «معرکه»، «تاس» و «کمپین»، بحث را داغ کردن!
اینها را کی داغ میکند؟
نگاهی به مأموریت نسل شعبان بیمخها
تمام تجربیات سیاسی از عصر مشروطیت تا همین الآن در بهمن ۱۴۰۱ میگویند کار، کار اتاق فرمان دیکتاتور با جلوداری نسل شعبان بیمخهایش است؛ شعبان بیمخهای رنگاوارنگ یکی از نوع کراواتی، تحلیلگر، خبرنگار، مجری سانتیمانتال و یکی هم با تمام ظاهر و باطن چماقدار، لمپن و قمهکش در کسوت سایبری و فالوور.
بروید برگبرگ تاریخ معاصر ایران را زیرورو کنید تا ببینید که اتاق فرمان دیکتاتورها با جلوداری شعبان بیمخهای زمانهشان چطوری کار پیش بردهاند. عیناً و طابقالنعل بالنعل هرجا در منطق، در حقوق، در مدنیت و در بالاگرفتن قیام و انقلاب و بهدنبال آن در تعادلقوای اجتماعی کم آوردند و نزدیک است که از دور خارج شوند، تنها سلاحشان پیشقراولی شعبان بیمخ سیاسی و چماقدار است.
از خودتان بپرسید جمهوری اسلامی چه کار باید میکرد که توجهات ایرانیان را از خارج کشور به داخل و تمرکز بر قیام، معکوس کند؟ چه کار باید میکرد تا توجهات ایرانیان از داخل به خارج بشود تا شاید بشود قیام را به سایه برد؟ اتاق فکر نظام ولایی چه کار باید بکند تا شاید بتواند تظاهرات دهها هزار نفرهٔ ایرانیان را قطعهقطعه کند؟ اصلاً مگر خود نظام ولایی و لشکر سایبریاش میتواند چنین غلطهایی را با ایرانیان ــ چه داخل، چه خارج ــ بکنند؟ مردم که چه در داخل و چه در خارج، در این چهار ماه همگی متمرکز بر رأس فاسد نظام بودهاند. پس اتاق فکر نظام چه کار باید میکرد که توجهات و تمرکز بر قیام را به سوی دیگر بکشاند؟
روند شکلگیری یک هشتگ
اینجوری:
مجری تلویزیون و مجری جشنوارهٔ دههٔ فجر جمهوری اسلامی هشتگ «من وکالت میدهم» را علم میکند، آن یکی هم که پوپولیسم فالووری مجازی مستش کرده است و فکر میکند «شزم» است، این هشتگ را هوا میکند و هشتگ با پشتیانی و هجوم سایبری نظام مقدس الاهی، میشود جلودار بهانحراف بردن مسیر قیام از تمرکز ایرانیان بر رأس نظام به مسیر بحث داغ «من وکالت میدهم» در انواع تلویزیونها و سایتها!
هدف پروژهٔ «وکالت»
خوب، قیام چه شد؟ خبرهای اعتراضات هماکنون اقشار و شعارهای شبانه در ایران و فعالیتهای تبلیغی در کف خیابانها چه شد؟ اخبار زندانیان سیاسی چه شد؟ اخبار اعدام مبارزان و قیامآفرینان چه شد؟ مراسم جانباختگان قیام چه شد؟
به این میگویند گوسالهٔ سامری ارتجاع آخوندی با زرق و برق دادنش توسط مشتی «بیشعور سیاسی» و باد زدنش توسط مشتی تلویزیون و رسانهٔ پوپولیست چو بیانداز و معرکه بگیر با جلوداری سلطنتطلبان!
به این یادداشت یک کاربر در توئیتر و سایت بالاترین توجه کنید:
«تنها دستآورد این بساط وکالت دادن، فقط منتقل کردن توجهات از داخل کشور به خارج از کشور بود. در این چند روز بساط وکالت دادن، جمعههای صد هزار نفری زاهدان، کشتار خاموش بازداشت شدگان در زندانها، کشتار کولبران، تورم ۴۳درصدی، سقوط پول ملی، کمبود برق و گاز در اوج زمستان، فعالیت بچههای دلاوری که به مراکز رژیم حمله میکنن، منحرف به بحثی بیمایه و بیپایه و اساس شد که به غیر از تشدید اختلافات و دودستگی و دادن فرصت به رژیم نیمهجان برای بازسازی دستگاه سرکوبش هیچ دستآورد دیگهیی نداشت.
رضا پهلویی و طرفدارانش برای رژیم نیمه مرده ولایت، بهترین فرصت تنفس را ایجاد کردن و بار دیگه برای چندمین بار هزینه و قیمت سرنگونی این رژیم را افزایش دادن. قیمتی که توسط مردم ایران در خیابانها و زندانها پرداخت میشه. واقعاً معتقدم که امروزه این شخص بدون دانش و خرد سیاسیه».
عاقبت سبوی دم دست اتاق فرمان دیکتاتورها
اما اینبار نه عصر مشروطیت است که چماقداران اتاق فرمان دیکتاتور، پشتوانه قزاقان روس داشته باشند و مردمان بیخبر. اینبار نه زمانهٔ مصدق فقید است که شعبان بیمخها سر در دربار تکیهداده به استعمار داشتند و مصدق، نماد آزادی و استقلال تنها و مردمان، بیپناه. اینبار البته استفادهٔ حداکثری خمینی و وارثانش از جریان لمپن ـ چماقدار ـ پاسدار برای به محاق بردن نبرد سراسری آزادی و دیکتاتوری جریان دارد؛ اما امروزه، ماهیت، هدف و پروندهٔ همگان رو است و در منظر مردم ایران گشوده. امروزه کف خیابانها و پشتبام و پنجرهٔ خانهها در شهرهای ایران بهمدت بیش از ۱۳۰روز اثبات کردهاند که عصر و زمانهٔ جلوانداختن شعبان بیمخها توسط اتاق فکر دیکتاتورها گذشته است و حاکمیت آخوندی با جلوداران خدمتگزارش، طرف هوشیاری ملی هستند؛ طرف افشاگری، روشنگری و حضور نسلهای پیاپیِ نفی هر گونه دیکتاتوری و شعبان بیمخهای زمانه.
مشروعیت از کجاست؟
همین چهار ماه در گوش تمام ایرانیان شرافتمند ضد هرگونه دیکتاتوری و وابستگی، ناقوس سرمیدهد که وظیفه ملی در همین لحظه، دوری جستن از این هیاهوی ارتجاعی ــ سلطنتی، افشاگری و روشنگری دربارهٔ آن و تمرکز بر استمرار قیام و تداوم آن است و بس. هر گونه آلترناتیو، رهبری و نمایندگی برای گذار از نظام ولایت فقیه از کف خیابانها و در بطن و متن قیام سراسری برخواهد خاست. این است پادزهر تمام ترفندها و تاکتیکهایی که این روزها اتحاد ارتجاع ـ سلطنت، آن را «بحث داغ» جلوه میدهند.