۱۴۰۱ دی ۳۰, جمعه

بازشناسیِ ۳۰ دی ۱۳۵۷ از پنجره‌ٔ ۱۴۰۱


           سی دی سالروز آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی از زندان شاه

جایگاه ۳۰دی در تحولات چهار دهه‌ٔ ایران

با گرامیداشت چهار ماه قیام سراسری برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران‌زمین، در یک بازشناسی و قدرشناسی تاریخی، خجسته‌روز ۳۰دی را گرامی می‌داریم.

روز ۳۰دی ۱۳۵۷ چه جایگاهی و اهمیتی در تحولات سیاسیِ پس از آن داشته است؟

اگر آنچه در روز ۳۰دی رخ داد، سه ماه زودتر ــ مثلاً پس از ۱۷شهریور ــ رخ می‌داد، چه تأثیری بر سرنوشت آن قیام بی‌نظیر می‌گذاشت؟ آیا خمینی همان نقشی را می‌داشت که بعداً به آن دست یافت؟

اگر زندانیان سیاسی هم‌چون روحانیتی که در سراسر ایران در سایه‌ٔ توجه شاه آزادانه فعالیت می‌کرد، در صحنه‌ٔ سیاسی ایران حضور داشتند، آیا کنفرانس گوادلوپی در کار می‌بود؟

اگر ۳۰دی ۱۳۵۷ نبود، تعادل‌قوای سیاسی در ایران از ۲۳بهمن به بعد چگونه می‌شد؟ آیا روشنگری در شناخت مهیب‌ترین نیروی ارتجاعیِ تاریخ ایران و به‌دنبال آن آزاد شدن انرژی و فکر نیمی از نسل برآمده از آن قیام بزرگ، صورت می‌گرفت؟ چگونه؟

آیا در قطب‌بندی سیاسی در ایران ۱۴۰۱، می‌توان نقش و اثر ۳۰دی ۱۳۵۷ را مشاهده نمود؟ اگر آن واقعه نبود، الآن قطب‌بندی سیاسی با توجه به چهار قیام بزرگ در بیش از یک دهه‌ٔ گذشته، چه توازنی داشت؟

این پرسش‌ها جایگاه و اهمیت ۳۰دی ۱۳۵۷ را که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندانهای شاه آزاد شدند، در سه محور زیر خلاصه می‌کنند:

۱ ـ کاری که شاه و ساواک او با روشنفکران و دانشجویان مبارز و با گروه‌های سیاسی در هیأت زندانیان سیاسی کردند، باعث دوری و جدایی آنان از جامعه و مردم و به‌دنبال آن، پیشی گرفتن شبکه‌ٔ ارتجاع آخوندی و ظهور خمینی شد.

۲ ـ دست‌آوردهای سیاسی ــ تاریخی ۴۴سال گذشته در برابر ارتجاع ولایت فقیهی، نقشه‌ٔ مسیری از اثبات جایگاه و آثار ۳۰دی است.

۳ ـ یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های نقد و بالفعل ۳۰دی ۱۳۵۷، رشد و تعمیم تشکیلات به‌معنی ظرف تحقق مبارزه و تضمین پایداری و استمرار آن تا قیام ۱۴۰۱ است.

اتحاد عملی شاه و نمایندگان مشروعه‌خواه علیه وارثان اهداف جنبش مشروطه

در نیمه دوم سال۱۳۵۷ که قیامهای پراکنده علیه حاکمیت شاه متمرکز شدند و سپس شتاب گرفتند، چشم‌انداز سقوط ناگزیر دیکتاتوری شاه آشکار شد. چگونگیِ سرنوشت آینده‌ٔ ایران هم در آغاز نیمه‌ٔ دوم آن سال می‌توانست چشم‌اندازهای مختلف داشته باشد، اگر مبارزان و مجاهدان پیشتاز نبرد با دیکتاتوری شاه در صحنه‌ٔ نقد سیاسی در کنار مردم بودند. در عین‌حال آن نیروی بالفعل سیاسی ـ مذهبی که در سایه‌ٔ شاه، امنیت و میدان‌داری فعالیت داشت، شبکه‌های آخوندی بودند. شاه تا آن‌موقع، توازن سیاسی را برای حفظ حکومتش این‌گونه رقم زده بود: نیروهای مترقی، آزادیخواه و پیشتاز مبارزه با دیکتاتوری شاه تا ۲۲روز مانده به پیروزی آن قیام در زندانها نگه داشته شدند و تبلیغات و انتشارات نداشتند؛ در حالی که اشخاص و نیروهای ارتجاع مذهبی با دست باز منبر، تریبون، انتشارات، ارتباطات، امنیت و پول داشتند.

شاه وارثان حقیقیِ جنبش تاریخیِ مشروطیت را با زندانی و شکنجه کردن، سرکوب و محدود کرد و نمایندگان مشروعه‌خواهی را بنا بر سنت اتحاد تاریخی‌شان با شاهان و سلاطین، آزاد گذاشت و میدان برایشان گسترد.

شاه و ساواکش این‌گونه با سرکوب جریانهای ترقی‌خواه و در بند نگه‌داشتن طیف‌های گوناگون زندانیان سیاسی، زمینه‌ٔ پیدایش خمینی و سوار شدنش بر آن موج آزادیخواهی مردم ایران را مهیا نمودند. ۳۰دی که نماد آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی و جشن رهایی آنان است، در چنین شرایطی ــ آن هم نه توسط شاه بلکه با فریادهای پیاپی «آزادی زندانی سیاسی» توسط میلیون مردم حاضر در خیابان‌ها ــ رخ داد.

ثمرات۳۰ دی از ۵۷ تا هم‌اکنون

۳۰ دی با خود، قوی‌ترین پتانسیل تاریخی ـ سیاسی ـ ترقی‌خواهی را به‌مثابه کانون جاذبه‌ٔ نسل نوخواه ایران به عرصه‌ٔ هماوردی با نیروهای زوال‌یافته‌ٔ شاهی و سپس حاکمیت شیخی آورد. از ۳۰دی با آزادی مجربترین رهبران و پیشتازان مبارزه با دیکتاتوری بود که تعادل‌قوای سیاسی ــ اجتماعیِ پس از سقوط شاه تماماً به نفع ارتجاع آخوندی ــ ولایی رقم نخورد. برای طولانی نشدن مطلب، فقط کافی‌ست یادآوری شود که از ۳۰دی ۵۷ تا ۳۰دی ۵۸، تعادل‌قوای سیاسی ایران بین تمامیت حاکمیت خمینی و سازمان مجاهدین خلق ایران رقم خورد. حالا باید حساب نمود که در این یک‌سال مجاهدین و نیروهای ترقی‌خواه طیف آنها چه فعالیت‌های روشنگرانه و مبارزات آزادیخواهانه‌یی داشته‌اند که توانستند وزنه‌ٔ سیاسی ـ اجتماعیِ معادل حاکمیت ــ و در برخی استانهای ایران حتی بالاتر ــ کسب نمایند.

رقم خوردن این تعادل‌قوا و ادامه‌ٔ مبارزات مجاهدین و طیف ترقی‌خواه با حاکمیت ارتجاع مذهبی آخوندی، یکی از آثار آن پتانسیل قویِ آزاد شده در ۳۰دی بود. حالا تصور کنید این پتانسیل اگر از فردای ۱۷شهریور ۵۷ در میدان سیاسی و کنار مردم بود، آیا جایی برای یکه‌تازیِ شبکه‌ٔ آخوندی و موج‌سواری خمینی باقی می‌ماند؟ هرگز!

آثار ۳۰دی به‌معنی آزادی زندانیان سیاسی را می‌توان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال۵۸،، در جنگ خمینی با عراق، در جدال‌های تئوریک لیبرال ـ ارتجاع در سال۵۹ و در روشنگریهای عظیم عقیدتی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی علیه حاکمیت ارتجاع قرون‌وسطایی آخوندی و سرایت این آثار تا هم‌اکنون بازخوانی نمود.

۳۰ دی و تضمین استمرار تشکیلاتی تاریخی

از ۳۰دی ۵۷ بنیاد ساختار یک تشکیلات حرفه‌یی ریخته شد و هفته به هفته و ماه به ماه در سراسر ایران گسترش یافت. تمام موفقیتهایی که در محور دوم به آنها اشاره شد، مدیون این تشکیلات بود. مثلاً کلاس‌های «تبیین جهان» مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف ــ که نسل جوان نوخواه برآمده از قیام ۵۷ مباحث آن را مشتاقانه پی می‌گرفت و موج‌موج به صف مجاهدین می‌افزود ــ با ظرف تشکیلاتی مجاهدین و تدابیر آن میسر می‌شد. میلیشیا یا مبارزان نیمه‌حرفی به یمن ساختار تشکیلاتی بود که به منظم‌ترین و باپرنسیپ‌ترین نیروی انقلابی و پیشرو و به تعبیر خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه به «آگاه‌ترین نسل تاریخ معاصر ایران» تبدیل شد.

۳۰ دی ۵۷ آغاز کار تشکیلاتی ـ اجتماعی مجاهدین بود. این تشکیلات سپس با رهبری مسعود رجوی به پایدارترین نیروی مترقی و آزادیخواه با طولانی‌ترین مبارزه‌ٔ حرفه‌یی، روشنگرانه، داخلی و بین‌المللی و ضدارتجاعی در تاریخ معاصر ایران بالغ شد. این تشکیلات و پایبندی به قوانین آن ــ البته با پرداخت سنگین‌ترین بهای داخلی و بین‌المللی ــ بود و هست که مجاهدین خلق را از ۳۰دی ۵۷ تا ۳۰دی ۱۴۰۱، پایدارترین نیروی سازمان‌یافته در پیچیده‌ترین دورانهای مبارزاتی با دو دیکتاتوری شاهی و شیخی نمود.

جایگاه و اهمیت ۳۰دی ۱۳۵۷ را در موجزترین کلام، می‌توان در شرح سه محور فوق، از پنجره‌ٔ سال۱۴۰۱ با گذار از چهار ماه قیام سراسری علیه دیکتاتوری ولایت فقیهی، بازخوانی نمود. قیامی که تجربیات برآمده از ۳۰دی، سازمان‌یافتگی و تشکیلات، ضرورت‌های بالفعل آن برای تضمین تحقق سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.