۱۳۹۹ دی ۲۱, یکشنبه

باتلاق‌های فروبرنده؛ نگرانی از دوران «بی‌ثباتی و شورش»

 

                                   قیام آبان۹۸

نظام ولایت فقیه به‌دلیل عملکردهایی که از فساد ذاتی این نظام نشات می‌گیرد در هر عرصه‌ای که قدم می‌گذارد، بالاترین درجات فساد و غارت و اختلاس را به خود اختصاص می‌دهد. اختلاسهای هزاران میلیاردی، حقوقهای نجومی، گم شدن دکل نفتی، مؤسسات مالی ورشکسته با نامهای مذهبی، قاچاق آب و خاک و دارو، رشوه‌های کلان دولتی، پرونده‌های کرسنتی، فساد سیستماتیک، ... و حالا هم باتلاقی از بدهیهای دولتی هزاران میلیارد تومانی.

‌باتلاقی از بدهیهای میلیاردی

دولت آخوند روحانی نه تنها انبوهی بدهیهای هزاران میلیاردی به بار آورده است بلکه انبوه بیشتری از آن را برای سال‌های آینده تهیه و تدارک دیده است. در بودجه سال آینده برای دولت فعلی و بعدی، استقراض کلانی خلق شده است. یک قلم، پرداخت اصل و فرع سالانه این بدهی‌ها در سال ۱۴۰۱ به چیزی حدود ۱۰۰‌هزار میلیارد تومان می‌رسد. پرداخت این حجم از بدهی از همان راهی است که برای هر دولتی در آینده ترسیم شده است: فروش باز هم بیشتر اموال مردم به اسم اموال دولتی، بالا بردن قیمت ارز برای فروش آن در بازار و پرداخت قسمتی از بدهی‌ها، فروش سهام بنگاه‌های ورشکسته با قیمتهایی بیش از ارزش واقعی در بورس به مردم و در نهایت مجبور کردن همین مردم برای پذیرش تبعات و پیامدهای این پیش‌خورکردن منابع آینده، که خود را در نرخ‌های هولناک و کمرشکن تورم و گرانی اجناس و مواد غذایی نشان می‌دهد.

حکومتی که برای ادامه بقا در این سالها با فروش اوراق بدهی و برای جبران کسریهای مهیب، دیگر ابایی از تکرار این چرخه معیوب ندارد. به یادآوریم که «انتشار اوراق بدهی با ارقام پایین ۸هزار میلیارد تومانی آغاز شد اما این روش برای یک مقطع کوتاه به مذاق خوش‌آمد و بنابراین برای سال ۹۹برآورد می‌شود ۲۳۰هزار میلیارد تومان تا پایان سال اوراق منتشر شود و سال بعد نیز نزدیک به ۱۳۰هزار میلیارد تومان انتشار اوراق بدهی داشته باشیم» (شرق. ۲۰دی۹۹).

دولت در تله بدهی ۱۳رقمی

حسین راغفر، کارشناس اقتصادی حکومتی درباره بدهیهای دولتی می‌گوید: «دولت کار را در خصوص انتشار اوراق بدهی تا آنجا پیش برد که برای پرداخت اصل و فرع اوراق سررسید شده هم دوباره اوراق بدهی منتشر کرد و باتلاقی درست کرد از بدهی‌هایی که روزبه‌روز انباشته‌تر و متورم‌تر می‌شود» (اعتماد. ۲۰دی۹۹).

فاجعه بارتر این‌که برای پرداخت هزینه‌های ناشی از این کلان بدهی‌ها، دولت باید به یک منبع درآمدی مراجعه کند که از جیب مردم درآورده می‌شود و یک سرقت آشکار است که نام مالیات به خود گرفته است.

رشد معکوس رفاه ایرانیان در یک دهه!

حال بنگریم که چگونه این پروژه‌هایی که آینده فروشی را با بدهیهای نجومی به نسل فردا پیش‌کش کردند، چه به روز مردمان کنونی و حال و روز امروزین‌شان آورده‌اند:

«آمارهای جدید مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد در ۱۰سال گذشته درآمد متوسط ایرانی‌ها ۳۴درصد کاهش یافته است و این اتفاق با توجه به رشد منفی اقتصادی و رشد مثبت تورم؛ به کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم انجامیده که آنها را فقیرتر کرده است» (مردم‌سالاری. ۲۰دی۹۹).

سفره‌های خالی شده مردم در یک دهه گذشته نشان از رشد تورم طاقت سوز، بیکاریهای مزمن و خرابی بیشتر وضعیت اقتصادی دارد. گرچه این اقتصاد در ۴۰ساله گذشته هم دچار همین مشکلات بوده است چرا که برنامه بلندمدتی برای توسعه زیرساختها و توانمندسازی تولید ناخالص ملی وجود نداشته است. اما همه این ناکارآمدی‌ها، فساد و تباهیها با فروش میلیون‌ها بشکه‌های نفت پوشیده می‌شد. ولی حالا دیگر آن میراث به یغما رفته نیز از گنج های قیمتی تهی گشته است. زخم‌های چرکین اندام یک حکومت ارتجاعی و غارت کننده منابع کشور بیرون زده است. همه رونق های پوشالی به دلارهای سبز نفت سیاه وابسته بود. از تولید داخلی و فعالیت بنگاههای تجاری گرفته تا صادرات و واردات و رشد صنعتی همه و همه با آتشی روشن می‌شدند که دیگر خاکستر شده است. آن‌هنگام که رژیم به‌دلیل تحریم‌های بین‌المللی، نفت و گازش خریداری نیافت، بادکنک رنگی رشدهای اقتصادی کاذب ترکید. یک کارشناس اقتصادی در این باره می‌گوید: «یک موقعی سیستم امکان دیگری در برابرش بود. نفت و منابع داشت، می‌گفتیم دوباره همان روند ادامه خواهد یافت اما امکان این‌که روندی که در ۴۰سال ادامه داده است را ادامه دهد، دیگر وجود ندارد. زیرا سیستم امکان دیگری در برابرش نیست» (شرق. ۱۸دی۹۹)

ترس از آینده‌ای که بنیان‌کن است

محسن رنانی از کارشناسان اصلاح‌طلب که نگران و وحشت‌زده از آینده‌ای است که همه دجالگریها و وطن‌فروشیها را جارو خواهد کرد، به قلم به‌دستان و نخبگان سیاسی «مأموریت» می‌دهد که امیددرمانی و «صبر استراتژیک» را تبلیغ کنند تا شاید خطر از سرشان رفع شود: «نباید وارد درهم‌ریزی شویم تا این گذار طبیعی رخ دهد. صبر از اینجا به بعد، دیگر صبر استراتژیک است. الآن باید جامعه را با صبر استراتژیک آشنا کنیم. باید امیدبخشی به جامعه در هر محفلی داشته باشیم. محیط را شاد و گرم نگهداریم زیرا ناامیدی پایان کار است» (فرارو. ۱۸دی۹۹).

و در پایان، این کارشناس سوته دل هشدار می‌دهد: «تمام رهبران سیاسی، وقتی موفق به ایجاد انقلاب شدند که جامعه را از سیستم موجود ناامید کردند. از این دوره مراقبت کنیم که وارد بحران، بی‌ثباتی و شورش نشویم (!).