به گواهى تاریخ، افول و مهار قدرت ارتجاع مذهبى در مغرب زمین، دوران شکوفایى و پیشرفتهاى علمى و اجتماعى را با خود به ارمغان داشت.
تا آن زمان سلطه دستگاه قدرتمند روحانیت که در خدمت اشراف و توجیه گر ستم و اجحاف حاکمان زورگوى آن طبقه بود، تنها راه سعادت مردم را در پیروى کورکورانه آنها از احکام کلیساى کاتولیک مى دانست و جایى براى تفکر بر أساس عقل و منطق باقى نمى گذاشت. در أواسط قرن ١٨ میلادى این قدرت بلامنازع از طرف متفکران آن دوران به چالش کشیده شد. در این دوران که به عصر روشنگرى معروف است، اندیشمندان و متفکران زمان معتقد بودند که با اتکا به تعقل و رسیدن به ادراک مى توان پاسخ بسیارى از پرسش ها را در حیطه زندگى بشرى دریافت. تنها از این رهگذر بود که افق جدیدى درمقابل انسان درعرصه علم و معرفت گشوده شد، امرى که به جهش هاى چشمگیرى در این زمینه رهنمون شد و بساط دوران سیاه قرون وسطى را در اروپا درهم پیچید.
متاثر از این روند اجتماعى و حدود ۱۱۶ سال پس از انقلاب کبیر فرانسه، اگر چه در جریان جنبش مشروطه در ایران ابهت سلطه ارتجاع مذهبی با مجازات آخوند مرتجع شیخ فضل الله نوری شکسته شد، اما این هیولای ضدتاریخی، منجمله در سایه ناآگاه نگه داشتن توده های مردم در نتیجه دهه ها حکومت استبداد سلطنتی که ملایان نقش توجیه گری آنرا برعهده داشتند، مجددا در انقلاب ۵۷ سر برآورد.
شاید بتوان هماوردی مجاهدین خلق ایران به بعنوان یک نیروی مسلمان و مترقی با ارتجاع مذهبی را آغاز عصر روشنگری و زوال روحانیت مرتجع در ایران نامید. با هر نگاهی به تاریخ سلطه ارتجاع مذهبی – از هر نوعش - که بنگریم به یک وجه مشترک دست می یابیم و آن یعنی هراس و وحشت آنها از آگاهی مردم تحت سلطه. از دادگاههای انکیزیسیون در قرون وسطی گرفته تا اعدام هزاران جوان و نوجوان به خاطر خواندن و یا پخش یک کتاب و اعلامیه از مسعود رجوی در شکنجه گاههای خمینی و خامنه ای، همه و همه بیانگر یک واقعیت است که زوال ارتجاع و تحجر مذهبی در گرو آگاهیِ منجر به وجدانِ مسئولیت پذیر می باشد.
این دستگاه ارتجاعی به تناسب زمان و قدرت خود به شیوه های مختلفی برای جلوگیری مردم از دسترسی به اطلاعات و در نتیجه آگاهی آنها مبادرت می ورزد. برای مثال آخوندهای مرتجع در ایران تا همین ۴۰ سال پیش داشتن رادیو در خانه را حرام می دانستند!
امروز بیش از سه دهه از حاکمیت فاشیزم دینی در ایران می گذرد و این قوم دغل کار، از آنجائیکه دیگر احدی به فتوای حرام بودن و امر و نهی آنها نسبت به نحوه استفاده از ابزارهای ارتباطی پشیزی ارزش قائل نمی گردد، در تنگنای بسیار سختی قرار گرفته است.
برای گریز از این تنگنا سردمداران رژیم ولایت فقیه مذبوحانه به دو راهکار متوسل گشته اند. مقدم بر همه و مثل گذشته تشدید سرکوب و سانسور به منظور عدم دسترسی مردم و بویژه جوانان به اطلاعات آزاد و به موازات آن پمپاژ اطلاعات غلط در دنیای مجازی با هدف شیطان سازی از نیروی سازمانیافته برانداز که در رأس آنها سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد.
در جریان قیام دی ماه گذشته که در آن اطلاع رسانی سریع از طریق شبکه های اجتماعی و بویژه تلگرام نقش بسیار موثری در گسترش آن داشت، همه سران رژیم بدون استثناء خواستار اختلال در کار شبکه های اجتماعی و بستن تلگرام به عنوان یک راهکار جدی برای جلوگیری از گسترش قیام شدند؛ اما از آنجائیکه رژیم خود بهتر از هر کس می داند که این تلاش مذبوحانه نه تنها مشکلی از بحران های آن حل نخواهد کرد، بلکه بالعکس بر خشم و نفرت عموی نیز می افزاید، از اینرو با شدت تمام به دور جدیدی از پمپاژ اطلاعات دروغ بر علیه سازمان پیشتاز مجاهدین خلق و کارزار شیطان سازی بر علیه آن متشبث گردیده تا با ایجاد فضای غبار آلود سیاسی ظرفیت عظیم مبارزاتی جوانان را به بیراهه هدایت کند. در این رابطه دستگاه های امنیتی فاشیزم مذهبی به شیوه های تبلیغ و پروپاگاندای شریک تاریخی خود یعنی فاشیزم هیتلری متوسل گشته و با تمام قوا در صدد اجرای آن در داخل و خارج کشور هستند.
آدولف هیتلر در کتاب خود بنام "نبرد من" در صفحه ۱۹۷، تبلیغ اثرگذار را اینگونه توصیف می کند: "تبلیغات نباید چند جانبه و جنبه روشنگرانه ی منطبق با معیارهای روشنفکرانه داشته باشد، بلکه باید عوام پسندانه بوده و کیفیت آن در سطح درک افرادی با کمترین ضریب هوش و گیرایی ذهنی تنظیم گردد. آنچه در اثرگذاری تبلیغات از اهمیت ویژه ای برخوردار است محدود کردن آن به چند موضوع مشخص و تکرار و بازتکرار و باز هم تکرار آن موضوع است."
نگاهی به شیوه تبلیغات دروغین رژیم بر علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و بخصوص رهبری آن در واقع کپی و نسخه برداری بدون تغییراز رهنمودهای “جناب هیتلر” و البته با “غنی سازی” دجالیت مذهبی می باشد. برای مثال تکرار میلیون باره “رفتن مجاهدین به عراق” و داستانسرایی های سراپا دروغین و جعلی در این رابطه و در عین حال مسدود کردن همه راهها و روزنه های اطلاع رسانی و مطالعاتی برای جوانان کنجکاوی که در معرض پمپاژ ناخواسته این تبلیغات قرار می گیرند و اتفاقا به دلیل لمس روزمره جنایات رژیم مشتاق شنیدن نظر طرف مقابل و مطالعه واقعیت ها می باشند. رژیم ولایت فقیه کمترین تردیدی در آن نمی بیند که اگر نسل جوان و تشنه آزادی و عدالت اجتماعی امکان دسترسی آزاد و بررسی آبژکتیو اطلاعات مربوط به پروسه سیاسی مجاهدین خلق و بطور اخص از بهار ۱۳۵۸ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را داشته باشد، در باره سازمان مجاهدین و اهداف آن به نگاه و برداشتی عمیقا احترام آمیز و متفاوت از آنچه در پمپاژ تبلیغات دروغین رژیم می شناسد، دست می یابد و راه رهایی خود را نیز در پیوستن به صفوف سازمانیافته آنها خواهد جست.
این است درد و انگیزه اصلی رژیم از بستن تلگرام در ایران که کارگزاران رژیم را نیز ناگزیر از اعتراف به آن واداشته است؛ آنها بوضوح فعالیت های مجاهدین در شبکه تلگرام را برای رژیم روبزوال خود یک فاجعه می دانند؛ نگاه کنید:
“در حال حاضر فضای مجازی کشور توسط بیگانگان اشغال شده همچنانکه در زمان جنگ تحمیلی دشمن در قسمتی از خاک کشور مستقر شده بود و قوانین جمهوری اسلامی در مناطق اشغالی اجرا نمیشد، اکنون نیز قوانین کشور در فضای مجازی اشغال شده اجرا نمیشوند. ...ما الآن در تلگرام کانالهایی داریم مثل کانال (مجاهدین) که علیه نظام جمهوری اسلامی در حال فعالیت است.... تمام کتابهایی که از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران انتشار آنها غیرقانونی اعلام شده و در طول این سی و هفت هشت سال علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور کتابهای زیادی نوشته شده در تلگرام وجود دارد و دانلودشان مجانی است. خب این واقعاً فاجعه است” (خبرگزاری فارس ۱۲ دی ۱۳۹۵، عبدالصمد خرمآبادی، دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه) یعنی همان نهاد سرکوب فضای مجازی.
اما براستی دستگاه سانسور و انکیزیسیون رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه از شنیدن کدام صدا و خواندن کدام کتاب توسط جوانان چنین به هراس افتاده است؟
شفاف ترین پاسخ به این پرسش را می توان در هشدار علنی اخیر ماموران وزارت بدنام اطلاعات آخوندی به معلم مبارز آقای هاشم خواستار دریافت.
"... که هر چه می خواهی بنویس و هر چه می خواهی بگو، اما چرا در نوشته ها و صحبت هایت از مجاهدین اسم می بری؟ و گفتند: ما از تو می خواهیم امضاء بدهی و تعهد بدهی که دیگر از مجاهدین اسم نمیبری." (از یادداشت های آقای خواستار، منتشر شده در فضای مجازی)
پیشتر از آن نیز ولی فقیه پوشالی نظام به صراحت اعلام کرده بود که هراس نظام از سرنگونی تنها از جانب جریان برانداز سازمانیافته است." ... توجه بشود که آن جوان و نوجوانی که تحت تاثیر هیجانی یک شبکه در فضای مجازی قرار میگیرد و یک حرکتی میکند، این با آن کسی که با آن دستگاههای سازمان یافته مرتبط است فرق دارد، اینها را یک جور به حساب نیاورید." (خامنه ای ۱۹ دی ۱۳۹۶)
بساط تاریک اندیشی در قرون وسطی، آنگونه که در ابتدا بدان اشاره شد، با ظهور عصر روشنگری برای همیشه در هم پیچیده شد؛ اما برای وارثان قوانین قرون وسطایی در نظام ولایت فقیه آن هم در عصر شکوفایی اطلاعات چه با تلگرام و چه بدون آن چه راه گریزی متصور است؟ من با پاسخ جوادی آملی موافقم که گفت: "اگر مردم قیام کنند ما را به دریا می ریزند." بیچاره دریا
تا آن زمان سلطه دستگاه قدرتمند روحانیت که در خدمت اشراف و توجیه گر ستم و اجحاف حاکمان زورگوى آن طبقه بود، تنها راه سعادت مردم را در پیروى کورکورانه آنها از احکام کلیساى کاتولیک مى دانست و جایى براى تفکر بر أساس عقل و منطق باقى نمى گذاشت. در أواسط قرن ١٨ میلادى این قدرت بلامنازع از طرف متفکران آن دوران به چالش کشیده شد. در این دوران که به عصر روشنگرى معروف است، اندیشمندان و متفکران زمان معتقد بودند که با اتکا به تعقل و رسیدن به ادراک مى توان پاسخ بسیارى از پرسش ها را در حیطه زندگى بشرى دریافت. تنها از این رهگذر بود که افق جدیدى درمقابل انسان درعرصه علم و معرفت گشوده شد، امرى که به جهش هاى چشمگیرى در این زمینه رهنمون شد و بساط دوران سیاه قرون وسطى را در اروپا درهم پیچید.
متاثر از این روند اجتماعى و حدود ۱۱۶ سال پس از انقلاب کبیر فرانسه، اگر چه در جریان جنبش مشروطه در ایران ابهت سلطه ارتجاع مذهبی با مجازات آخوند مرتجع شیخ فضل الله نوری شکسته شد، اما این هیولای ضدتاریخی، منجمله در سایه ناآگاه نگه داشتن توده های مردم در نتیجه دهه ها حکومت استبداد سلطنتی که ملایان نقش توجیه گری آنرا برعهده داشتند، مجددا در انقلاب ۵۷ سر برآورد.
شاید بتوان هماوردی مجاهدین خلق ایران به بعنوان یک نیروی مسلمان و مترقی با ارتجاع مذهبی را آغاز عصر روشنگری و زوال روحانیت مرتجع در ایران نامید. با هر نگاهی به تاریخ سلطه ارتجاع مذهبی – از هر نوعش - که بنگریم به یک وجه مشترک دست می یابیم و آن یعنی هراس و وحشت آنها از آگاهی مردم تحت سلطه. از دادگاههای انکیزیسیون در قرون وسطی گرفته تا اعدام هزاران جوان و نوجوان به خاطر خواندن و یا پخش یک کتاب و اعلامیه از مسعود رجوی در شکنجه گاههای خمینی و خامنه ای، همه و همه بیانگر یک واقعیت است که زوال ارتجاع و تحجر مذهبی در گرو آگاهیِ منجر به وجدانِ مسئولیت پذیر می باشد.
این دستگاه ارتجاعی به تناسب زمان و قدرت خود به شیوه های مختلفی برای جلوگیری مردم از دسترسی به اطلاعات و در نتیجه آگاهی آنها مبادرت می ورزد. برای مثال آخوندهای مرتجع در ایران تا همین ۴۰ سال پیش داشتن رادیو در خانه را حرام می دانستند!
امروز بیش از سه دهه از حاکمیت فاشیزم دینی در ایران می گذرد و این قوم دغل کار، از آنجائیکه دیگر احدی به فتوای حرام بودن و امر و نهی آنها نسبت به نحوه استفاده از ابزارهای ارتباطی پشیزی ارزش قائل نمی گردد، در تنگنای بسیار سختی قرار گرفته است.
برای گریز از این تنگنا سردمداران رژیم ولایت فقیه مذبوحانه به دو راهکار متوسل گشته اند. مقدم بر همه و مثل گذشته تشدید سرکوب و سانسور به منظور عدم دسترسی مردم و بویژه جوانان به اطلاعات آزاد و به موازات آن پمپاژ اطلاعات غلط در دنیای مجازی با هدف شیطان سازی از نیروی سازمانیافته برانداز که در رأس آنها سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد.
در جریان قیام دی ماه گذشته که در آن اطلاع رسانی سریع از طریق شبکه های اجتماعی و بویژه تلگرام نقش بسیار موثری در گسترش آن داشت، همه سران رژیم بدون استثناء خواستار اختلال در کار شبکه های اجتماعی و بستن تلگرام به عنوان یک راهکار جدی برای جلوگیری از گسترش قیام شدند؛ اما از آنجائیکه رژیم خود بهتر از هر کس می داند که این تلاش مذبوحانه نه تنها مشکلی از بحران های آن حل نخواهد کرد، بلکه بالعکس بر خشم و نفرت عموی نیز می افزاید، از اینرو با شدت تمام به دور جدیدی از پمپاژ اطلاعات دروغ بر علیه سازمان پیشتاز مجاهدین خلق و کارزار شیطان سازی بر علیه آن متشبث گردیده تا با ایجاد فضای غبار آلود سیاسی ظرفیت عظیم مبارزاتی جوانان را به بیراهه هدایت کند. در این رابطه دستگاه های امنیتی فاشیزم مذهبی به شیوه های تبلیغ و پروپاگاندای شریک تاریخی خود یعنی فاشیزم هیتلری متوسل گشته و با تمام قوا در صدد اجرای آن در داخل و خارج کشور هستند.
آدولف هیتلر در کتاب خود بنام "نبرد من" در صفحه ۱۹۷، تبلیغ اثرگذار را اینگونه توصیف می کند: "تبلیغات نباید چند جانبه و جنبه روشنگرانه ی منطبق با معیارهای روشنفکرانه داشته باشد، بلکه باید عوام پسندانه بوده و کیفیت آن در سطح درک افرادی با کمترین ضریب هوش و گیرایی ذهنی تنظیم گردد. آنچه در اثرگذاری تبلیغات از اهمیت ویژه ای برخوردار است محدود کردن آن به چند موضوع مشخص و تکرار و بازتکرار و باز هم تکرار آن موضوع است."
نگاهی به شیوه تبلیغات دروغین رژیم بر علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و بخصوص رهبری آن در واقع کپی و نسخه برداری بدون تغییراز رهنمودهای “جناب هیتلر” و البته با “غنی سازی” دجالیت مذهبی می باشد. برای مثال تکرار میلیون باره “رفتن مجاهدین به عراق” و داستانسرایی های سراپا دروغین و جعلی در این رابطه و در عین حال مسدود کردن همه راهها و روزنه های اطلاع رسانی و مطالعاتی برای جوانان کنجکاوی که در معرض پمپاژ ناخواسته این تبلیغات قرار می گیرند و اتفاقا به دلیل لمس روزمره جنایات رژیم مشتاق شنیدن نظر طرف مقابل و مطالعه واقعیت ها می باشند. رژیم ولایت فقیه کمترین تردیدی در آن نمی بیند که اگر نسل جوان و تشنه آزادی و عدالت اجتماعی امکان دسترسی آزاد و بررسی آبژکتیو اطلاعات مربوط به پروسه سیاسی مجاهدین خلق و بطور اخص از بهار ۱۳۵۸ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را داشته باشد، در باره سازمان مجاهدین و اهداف آن به نگاه و برداشتی عمیقا احترام آمیز و متفاوت از آنچه در پمپاژ تبلیغات دروغین رژیم می شناسد، دست می یابد و راه رهایی خود را نیز در پیوستن به صفوف سازمانیافته آنها خواهد جست.
این است درد و انگیزه اصلی رژیم از بستن تلگرام در ایران که کارگزاران رژیم را نیز ناگزیر از اعتراف به آن واداشته است؛ آنها بوضوح فعالیت های مجاهدین در شبکه تلگرام را برای رژیم روبزوال خود یک فاجعه می دانند؛ نگاه کنید:
“در حال حاضر فضای مجازی کشور توسط بیگانگان اشغال شده همچنانکه در زمان جنگ تحمیلی دشمن در قسمتی از خاک کشور مستقر شده بود و قوانین جمهوری اسلامی در مناطق اشغالی اجرا نمیشد، اکنون نیز قوانین کشور در فضای مجازی اشغال شده اجرا نمیشوند. ...ما الآن در تلگرام کانالهایی داریم مثل کانال (مجاهدین) که علیه نظام جمهوری اسلامی در حال فعالیت است.... تمام کتابهایی که از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران انتشار آنها غیرقانونی اعلام شده و در طول این سی و هفت هشت سال علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور کتابهای زیادی نوشته شده در تلگرام وجود دارد و دانلودشان مجانی است. خب این واقعاً فاجعه است” (خبرگزاری فارس ۱۲ دی ۱۳۹۵، عبدالصمد خرمآبادی، دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه) یعنی همان نهاد سرکوب فضای مجازی.
اما براستی دستگاه سانسور و انکیزیسیون رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه از شنیدن کدام صدا و خواندن کدام کتاب توسط جوانان چنین به هراس افتاده است؟
شفاف ترین پاسخ به این پرسش را می توان در هشدار علنی اخیر ماموران وزارت بدنام اطلاعات آخوندی به معلم مبارز آقای هاشم خواستار دریافت.
"... که هر چه می خواهی بنویس و هر چه می خواهی بگو، اما چرا در نوشته ها و صحبت هایت از مجاهدین اسم می بری؟ و گفتند: ما از تو می خواهیم امضاء بدهی و تعهد بدهی که دیگر از مجاهدین اسم نمیبری." (از یادداشت های آقای خواستار، منتشر شده در فضای مجازی)
پیشتر از آن نیز ولی فقیه پوشالی نظام به صراحت اعلام کرده بود که هراس نظام از سرنگونی تنها از جانب جریان برانداز سازمانیافته است." ... توجه بشود که آن جوان و نوجوانی که تحت تاثیر هیجانی یک شبکه در فضای مجازی قرار میگیرد و یک حرکتی میکند، این با آن کسی که با آن دستگاههای سازمان یافته مرتبط است فرق دارد، اینها را یک جور به حساب نیاورید." (خامنه ای ۱۹ دی ۱۳۹۶)
بساط تاریک اندیشی در قرون وسطی، آنگونه که در ابتدا بدان اشاره شد، با ظهور عصر روشنگری برای همیشه در هم پیچیده شد؛ اما برای وارثان قوانین قرون وسطایی در نظام ولایت فقیه آن هم در عصر شکوفایی اطلاعات چه با تلگرام و چه بدون آن چه راه گریزی متصور است؟ من با پاسخ جوادی آملی موافقم که گفت: "اگر مردم قیام کنند ما را به دریا می ریزند." بیچاره دریا