روزنامه الشرق الاوسط(لندن) ۲۹/۲/۹۷ : « به قلم محمد الرمیحی
نویسنده و پژوهشگر و استاد علوم اجتماعی در دانشگاه کویت
مجله اکونومیست طی شماره قبلی خود حول بررسی بحران موجود در نتیجه خروج ایالات متحده آمریکا از توافق اتمی 5 + 1 خاطر نشان کرد که این بحران چه بسا به یک جنگ راه ببرد. با توجه به تاریخ و سبک و روش این دست نوشته، چنین فرضی چه بسا جدی باشد و چه بسا در هفته ها و یا ماههای آتی دادهها و اخبار درگیری یا حل و فصل موضوع، بر بازی طرفهای (درگیر) استوار باشد. شایان یادآوریست که حسین موسویان از نفرات نزدیک به رژیم ایران در مقالهای کوتاه در سایت مجله فارین افرز (خروج آمریکا از برجام را) یک فاجعه استراتژیک توصیف کرده بود.
در مقابل ما، حداقل دو نظریه برای تفسیر اوضاع بعد از خروج آمریکا از توافق اتمی و نقش مجموعه بازیگران اصلی و ثانوی در آن وجود دارد که طرفهای این معادله را به سمت خود میکشد:
نظریه اول میگوید که هر انقلابی در عصر جدید بالاخره در زمانی، تبدیل به حکومت میشود. بر اساس این تئوری طرفهای گوناگون در غرب برای آزمودن مسیر استمالت با رژیم ایران حرکت کردند و در راس این استمالت اقدام دولت پرزیدنت باراک اوباما قرار داشت که شرکای خود را در غرب و شرق قانع نمود که به توافق ژوئیه 2015 دست پیدا کنند. زیرا این توافق چه بسا غرور رژیم ایران را ارضا کرده و به نیروهای معتدل اجازه میداد که در یک زمان معقول بعد از اطمینان نسبت به اهداف مثبت غرب برای تبدیل به یک دولت مسئول، در راس صحنه سیاسی قرار گرفته و رفتار این رژیم را به کنترل در بیاورند. بنابراین، تئوری فوق این نظریه را ارائه میدهد که تحریم و فشار، همه مردم ایران را به تایید رژیم سوق داده و به نفع تندروها تمام میشود.
حقیقت امر اینست که دولت اوباما پرده از روی این مسیر بر نداشت. و غرب که از مدتها قبل توسط فرانسه نمایندگی میشد در آن دوره طی طریق با تئوری فوق را در ملاقات کمال خرازی و دومینیک دوویلپن وزیران خارجه وقت دو کشور ایران و فرانسه در سال 2003 تجربه کرد. آنها در یک سوم پایانی دوره احمد خاتمی به چیزی مشابه یک توافق دست یافتند که البته اولین توافق نبود. طرفین در آنزمان توافق کردند که جلوی اپوزیسیون ایران در خاک فرانسه گرفته شود و روابط اقتصادی بین دو کشور گسترش یابد. بسیاری از سیاستمداران غربی بر روی احتمال میانه روی رژیم ایران در دوره حکومت حداقل سه تن از هفت رئیس جمهور ایران سرمایه گذاری کرده بودند. اما این تلاشها عیب و اشکالی بزرگ داشت و به یک دلیل محتوایی یعنی ماهیت ایدئولوژیکی رژیم ایران به شکست انجامید و این ماهیتی است که بطور عام نرمش نمی پذیرد و به این اقناع ریشهای رهنمون میشود که اقدامات این رژیم سمت و سو گرفته از سوی خداوند است و هرگونه نرمش در نهایت منجر به فروپاشی آن میشود.
اما نظریه دوم بر این باور است که بعد از این تاریخ طولانی از حکومت ایدئولوژیک در ایران که دارای ماهیت فئودالی میباشد، مردم ایران رفتاری که در جنگ هشت ساله بین سالها 1981 تا 1988 داشتند را تکرار نخواهند کرد یعنی در دوران سختی حول این رژیم گرد نخواهند آمد و دستش را نخواهند گرفت. بگذریم در همان زمان نیز که احساسات ملی با ایدئولوژی آمیخته شده بود در پشت گرد آمدن مردم به دور رژیم، اقدامات سرکوبگرانه و شعارهایی قرار داشت که مخالفین رژیم را خیانتکارانی میخواند که باید آنها را کوبید و این امری بود که در کشتارهای بزرگ بعد از جنگ که در ادبیات گوناگون بنام قتل عام مستند شده بارز گردید.
این تئوری میگوید که بخش بزرگی از مردم ایران این رژیم را نمیخواهند و دلیل نیز قیام آنها بعد از انتخاب دور دوم محمود احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور در سال 2009 میباشد. در آنزمان شعار تظاهرکنندگان که به عربی ترجمه شد این بود: اوباما اوباما تو با مایی یا اونا و از چند ماه قبل در شهر اصفهان تظاهراتهایی انجام میشود که در آن میگویند: دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست اما در شهر کازرون شعارهای تظاهرکنندگان این بود: وای به روزی که مسلح شویم
این احساسات مخالف و فزاینده مردمی طبیعی است که 4 دهه بعد از سیاستهای منجر به جنگ و فقر و هزینه کردن دارائیها در خارج برای ایادی وابسته به رژیم و رشد یک نسل تماما متفاوت، که پدرانشان حکومت قبل از حکومت مذهبی را بعنوان یک آرزو برای آنها یادآوری میکنند گسترش یابد..
در پایان، راه باز، همانا بازگشت به مذاکراتی استکه دارای یک پایه سه گانه و اعلام شده میباشد. این پایه ها عبارتند از: هیچ سقف زمانی برای غنی سازی گسترده اتمی وجود ندارد. ارتقاء موشکهای بالستیک نباید وجود داشته باشد. دخالت در امور کشورهای همسایه نداریم. این شروع، تئوری سید علی خامنه ای که میگفت در کشورهای همسایه میجنگیم تا در تهران نجنگیم را به شکست میکشاند..
از سوی دیگر جنبش مقاومتایران که ریشه در مردم داردبرای وضعیت کنونی عاملی است که در انتظار تحولی قابل انتظار در اثر انزوای اقتصادی رژیم میتوان بر روی آن حساب کرد و علیرغم کمبود ذاتی دمکراسی ایران که یک مجلس غیر منتخب (شورای نگهبان) اقدام به تایید یا متوقف کردن همه قوانین گذرانده شده در مجلس مینماید و کاندید شدن برای آن نیز محدود است، انتخابات پارلمانی 2020 و انتخابات ریاست جمهوری 2021 نقاطی برای شناخت تمایل مردم ایران بعنوان نشانهای از تاثیر تحریمها خواهد بود و از اینجا تا 24 ماه آینده در مقابل رژیم ایران جز قبول مذاکره مجدد یا رویارویی با جهان قرار ندارد و واقعیتی که میماند اینست که این بحران پیش میرود و میتواند هر روز منجر به تغییراتی اساسی بشود