با خنجی خلیده بر گودنای دو کتف تکواژها،
خشمگنانهترین چکامه من
نگاه خون گرفتهیی است،
که مرگ را
به هیچ نمیخرد.
حاشا! حاشا! اگر از عبور هیمنه خونی شمشیر
از دهلیز رگانم هراسیده باشم.
حاشا! حاشا!...
آنجا که مرگ
خود پلی است به جاودانگی.
انتشار وصیتنامه سهیل عربی در سی ونهمین روز اعتصابغذای او، بیگمان برای هر وجدان حساس تکاندهنده و تأثیرگذار است. او در این دست نوشته که آن را با لبانی خشک و جسمی تکیده و رنجور نوشته است به چند موضوع مهم اشاره میکند:
یکم ـ سهیل عربی، مصطفی کریم بیگی و تمام جانباختگان جنبش آزادی و عدالتخواهی را مبارزان آزادی نام مینهد.
دوم ـ میگوید هیچکس و هیچچیز مقدستر از یک مبارز نیست؛ مبارز کسی است که از جانش میگذرد تا ستمکاران فاسد را سرنگون کند.
سوم ـ در روز عاشورا دجالگری و شارلاتان بازی آخوندها و اشک تمساح ریختن برای امام حسین را برملا میکند و نشان میدهد که عاشورای واقعی در زندانهای همین رژیم و در هر جایی است که علیه سلطه یزیدی آنها مبارزه در جریان است؛ همچنان که غارتشدگان کاسپین در شعارهایشان تکرار کردند: «یا حسین یا حسین شب تاسوعا است یا حسین یا حسین کربلا اینجاست».
چهارم ـ سهیل عربی بازجوها و شکنجهگرانی چون مقیسه، لاریجانی، جعفر دولتآبادی و طبعاً در رأس همه آنها علی خامنهای را بیرحمتر از شمر میداند؛ کسانی که مردم ایران را به مرگ قطرهچکانی محکوم کرده و آنها را بیرحمانه شکنجه میکنند.
پنجم ـ این زندانی مقاوم، در مقام عمل ـ و نه حرف و شعار ـ در روز عاشورا، همان سنت سرخ حسینی را برجسته میکند؛ سنتی که در آن امام حسین مرگ سرخ و شرافتمند را بر زندگی ننگین مرجح میدانست. در این نوشته سهیل عربی دقت کنید:
«با لبان خشکیدهام بر سر شما فریاد میزنم تنها یکبار زندگی میکنیم. هیچ پست و مقام و ثروتی با ارزشتر از آزاده زیستن نیست».
آیا این جمله، انعکاس و تدوام جملات سرور شهیدان رودرروی جلادان یزید در روز عاشورا نیست؟
الموت اولی من رکوب العار
ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد کونوا احرارا فی دنیاکم
آری، بهرغم هیاهوی کرکننده و دجالیت دیکته شده حکومتی، زندانیان سیاسی و مردم به جان آمده ایران با اتکا به سنت سرخ حسینی، حکومت دینی و دین حکومتی را به چالش میکشند. مقاومت، مقاومت و باز هم مقاومت این تنها اکسیر و راز غلبه بر حکومت بدتر از شمر و یزید حاکم بر ایران است.