۱۳۹۶ آبان ۵, جمعه

داود باقروند؛ خدمتگزار اطلاعات آخوندی

داود باقروند یک مأمور وزارت اطلاعات آخوندی است که پس از یک دهه اثبات اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت‌فقیه و عبور از آزمایش‌های مختلف سرسپردگی به این وزارت در داخل، برای وصل به شبکه خارج کشوری وزارت بدنام به اروپا اعزام شد و عمده مأموریت‌های او تاکنون در همراهی با دو مأمور دیگر وزارت اطلاعات به نام‌های عیسی آزاده و قربانعلی حسین نژاد صورت گرفته است.




 داوود باقروند در اسفندماه سال ۱۳۸۳ برای کسب آموزش‌های لازم اطلاعاتی به ایران تحت حاکمیت آخوندها فراخوانده شد. او خود گوشه‌ای ازاقدامات خیانت بارش درفروش اطلاعات اپوزیسیون اصلی مردم ایران به دشمن ضد بشری را پس‌ازاینکه طشت رسوایی‌اش توسط افشاگری مستند مقاومت ایران از بام بر زمین افتاده بود، این‌گونه اعتراف کرده است:

پیشاهنگ‌ها مستقر نمودند [منظورش قرنطینه امنیتی وزارت اطلاعات است]… از همه ما خواستند ضمن نوشتن اینکه ما چه کسی هستیم و خودمان را معرفی کنیم، آنچه در مورد سازمان در دو سال گذشته می‌دانیم بنویسیم. اطلاعات بسیار کاملی از سازمان داشتند. محورهای بازجویی را می‌دادند که باید می‌نوشتیم. تهدید کردند که ما اطلاعات زیادی داریم اگر دروغ بنویسید برایتان عواقب خواهد داشت من نیز همه اطلاعات عمومی را که همه داشتند نوشته ودادم اطلاعاتی که در همه جلسات عمومی مطرح بود ضمناً تحت مسئولینم نیز بودند و نمی‌شد چیز دیگری نوشت یا کم نوشت… چند روز از صبح تا شب می‌نوشتیم و درنهایت در آخرین چهارشنبه اسفند سال ۱۳۸۳ در محل باشگاه معلمان پائین تر از صداوسیما … تحویل خانواده‌ها شدیم. هر دو هفته باید خود را معرفی می‌کردیم. بعد شد هرماه و بعد هر دو ماه…». (اینترلینک – ۲۳ شهریور ۹۴)
در مهرماه ۱۳۹۱ پس از شکست خفت‌بار نظام آخوندی در باقی نگه‌داشتن نام سازمان در لیست‌های ارتجاعی – استعماری، ولی‌فقیه ارتجاع که در آستانه عقب‌نشینی و زهر خوری اتمی قرار داشت برای تضمین بقای خودش، راه‌ حلی جز انهدام مقاومت و قتل‌عام آن نمی‌یافت تا به‌این‌ترتیب، تهدید سرنگونی را در پیچ تند زهر خوری از سرخود دور کند. به‌عنوان بخشی ضروری از چینش چنین قتل‌عامی، نیاز به هموار کردن زمینه‌های روانی موضوع، توسط مزدورانش و بسترسازی گسترده سیاسی و تبلیغاتی داشت؛ بنابراین یک بسیج سیاسی – تبلیغاتی و جنگ روانی برای زمینه‌سازی قتل‌عام اشرف، از زمستان سال ۹۱ پس از فروریختن برچسب تروریستی در پهنه‌های مختلف، توسط کانال‌های مترادفی که برای چنین نیازهایی بازکرده بود، آغاز شد. امری که از ابتدای سال ۹۲ تا روز ۱۰ شهریور مستمراً اوج گرفت و بعد ازآن هم با شدت و حدت بی‌سابقه‌ای جریان پیدا کرد تا رد رژیم و دست‌های خون‌آلود آن و جلادانش در ایجاد گردوخاک‌های مصنوعی ایجادشده، پوشیده شود.
در همین رابطه قرار شد داود باقروند که بیش از ۸ سال آزمون‌های مختلف جنایت و همکاری با دژخیمان آخوندی را از سر گذرانیده است هم به خارجه اعزام شود تا به شبکه گشتاپوی آخوندی در خارج کشور تزریق شود؛ اما برای این کار نیاز به سناریویی بود تا با سفیدسازی، نفوذ به جوامع ایرانی امکان‌پذیر شود. او سناریوی ساخته‌شده برای خودش را چنین تعریف می‌کند:
«درست هم‌زمان با خارج شدن [مجاهدین] از لیست تروریستی در اواخر سال ۱۳۹۱ هنگام بازگشت از یک مسافرت تجاری ضمن دستگیری مجدد، پاسپورت مرا ضبط کردند و برای پس دادن آن مرا از این اداره به آن اداره می‌کشاندند و اعلام کردند که ممنوع‌الخروج شده‌ای که درنهایت در مراجعه به دفتر ریاست جمهوری طی یک بازجویی مفصل و نوشتن اینکه کجا بوده‌ام این بار خواستند که تمامی مسافرت‌هایی که طی حضورم در ایران کرده‌ام را با ذکر علت بنویسم که من نیز همین کار را کردم. بازجو تک‌تک سؤالات را در برگه بازجویی می‌نوشت و من باید جواب می‌دادم. بازجویی در دفتر ریاست جمهوری در اداره مرکزی گذرنامه صورت می‌گرفت. بازجو گفت نظرت در مورد خروج منافقین از لیست تروریستی چیست؟ گفتم قبلاً یک‌طور مورد سوءاستفاده قرار می‌گرفتند از این به بعد یک‌طور دیگر…» (همان‌جا)
مشکل اما اینجاست که مزدور فلک‌زده متوجه نیست که وزارت جعل و دروغ، پیش از او سناریوهای مشابهی برای فراری جلوه دادن مأمورانش به شیوه جمیزباندی سرهم‌بندی کرده است که تماماً لو رفته‌اند. سناریوهایی بسیار سخیف و کم‌وبیش یکسان تا چنان وانمود شود که مزدور مربوطه توانسته است با پیچیدگی از دست اطلاعات رژیم فرار کند و به خارجه بیاید که مثلاً توأمان هم با رژیم و هم با مجاهدین مبارزه کند؛ بنابراین خارج از لطف نیست اگر نگاهی کوتاه به سناریوهای ساختگی مأموران اعزامی پیش از داود باقروند بیندازیم:
نمونه اول، سناریوی فرار از زبان مأمور اطلاعات آخوندی، محمدحسین سبحانی-سایت ایران امروز ـ ۲۹ خرداد ۸۱«مجموع نیروهای اطلاعاتی رژیم در عملیات استرداد یک گروه ۱۲ نفری بسیار معترض (!) بیش از ۲۰۰ نفر بود که البته به‌صورت علنی عمل نمی‌کردند… سپس ما را به هتل مرمر منتقل کردند و کار بازجویان رژیم جمهوری اسلامی شروع شد، شکنجه و اعدام هرلحظه در جلو چشمان من بود… [اما] هنگام انتقال از آن زندان مخفی [یعنی هتل مرمر] به زندان دیگر، اقدام به فرار نمودم که منجر به تیراندازی و تعقیب و گریز شد و… درنهایت توانستم بعد از یک ماه که در ایران مخفی بودم در اسفندماه ۱۳۸۰ از ایران خارج شوم»!
نمونه دوم، سناریوی فرار از زبان مأمور اطلاعات آخوندی، امیر موثقی- رادیو عصر جدید – ۹ تیر ۸۳«…زمانی که داشتند ما را تحویل می‌دادند… احساس می‌کردیم که ما را تو همان شهر مرزی خسروی اعدام خواهند کرد! ولی خوشبختانه با این مواجه شدیم که نیروهای ایران اعضای سابق سازمان مجاهدین را جدا کردند و به یک محل دیگری منتقل کردند. ازآنجا افراد را جداجدا به محل‌های مختلف به‌اصطلاح بردند که من خودم انفراداً به‌اصطلاح منتقل شدم. با ما نه خیلی تند و نه خیلی به‌اصطلاح غیرمعمول برخورد کردند. خیلی عادی برخورد کردند… بعدازاین داستان ما را بردند در سلول‌های انفرادی به‌اصطلاح یک مقدار باهامون سؤال و جواب کردند که شما چکار کردید، کجا بودید، چند سال تو سازمان بودید و از این قبیل سؤالات. بعد از مدتی به دلیل پیگیری‌های خانوادگی به من یک مرخصی کوتاهی دادند که من برای دیدار خانواده‌ام به‌اصطلاح به منزل برم و با اعضای خانواده‌ام دیدار کنم که در همین رابطه من به‌اصطلاح توانستم از دست حکومت ایران فرار کنم و خودم را به خارج کشور برسانم!»!
نمونه سوم، سناریوی فرار از زبان مأمور اطلاعات آخوندی، بهزاد علیشاهی – صدای امریکا – ۲۶ مهر ۸۴«… به ایران رفتم و در آنجا هم چون از طرف حزب‌اللهی‌ها و بسیجی‌ها به اتهام خیانت به ایران مورد بدرفتاری قرار می‌گرفتم، ابتدا به ترکیه و سپس به فرانسه گریختم».
نمونه چهارم، سناریوی فرار مأمور اطلاعات آخوندی، علی قشقاوی ـ گزارش دیده‌بان حقوق بشر – صفحه ۳۰«… در ایران پس از بازجوئی، وی [قشقاوی] به ۹ سال زندان محکوم شد. پس از گذراندن ۱۶ ماه در زندان، وی شامل یک مرخصی ۴۸ ساعته برای دیدار خانوادگی شد. او از این موقعیت برای فرار استفاده کرد و در اوت ۲۰۰۳ از ایران خارج شد»
نمونه به ته‌دیگ خوردن کفگیر وزارت اطلاعات در سناریوی فرار [!] مأمور اطلاعات آخوندی، داوود باقروند: بدین ترتیب وزارت کذاب اطلاعات نیازمند سرهم‌بندی سناریوی جدیدی برای مزدور داوود باقروند بود نتیجه تلاش‌های دژخیمان و بازجویان اطلاعات بعد از ماه‌ها تلاش، بالاخره سناریوی مضحک زیر شد:
«[از طرف دفتر ریاست جمهوری رژیم] ابلاغ شد چند ماه فرصت داری که کشور را ترک کنی؛ که مجبور شدم در خرداد ۱۳۹۲ ایران را ترک کنم…» (داود باقروند – اینترلینک – ۲۳ شهریور ۹۴)
البته این سناریوهای ابلهانه وزارتساخته، کمکی به سفیدسازی این عنصر جنایتکار و پوشاندن نقش و مأموریتش نکرد زیرا مقاومت ایران با اطلاعات دقیق و جزئی، بلافاصله پس از رسیدنش به خارجه، او را افشا نمود و عموم هم‌وطنان را در جریان وضعیت این مأمور اطلاعات آخوندی قرارداد.همچنان که پیش‌بینی می‌شد این فرار هم مثل سایر فرارهای ”معجزه‌آسا“! به‌زودی و پس از پشتک و واروهای ابلهانه اولیه که برای ایز گم کنی زده می‌شد به آشکار شدن مأموریت اصلی منجر گردید، کما اینکه مزدور جنایتکار داود باقروند هم آشکار کرد که هدف از اعزامش به اروپا، قرقره کردن ترهات زیر علیه آگاه‌ترین و رشیدترین فرزندان ایران در فضای خارج حاکمیت آخوندی بوده است:
«بنده به‌جرئت می‌توانم بگویم از اینکه تشکل‌هایی مانند فرقه رجوی به حکومت نرسیدند یکی از شانس‌های بزرگ مردم ایران بوده است… مردم ما هنوز درگیر خرافه و باورهایی است که بشدت قابل سوءاستفاده هستند این حتی در قشر تحصیل‌کرده نیز وجود دارد. ازیک‌طرف جوانانی که به هیچ‌چیز اعتقادی ندارد وعده‌ای نیز به همان افکار عقب‌افتاده پناه برده‌اند… [سازمان] بسیاری هم که منتقد جدی بودند و موقعیت تشکیلاتی و سیاسی آن‌ها اجازه نابود کردنشان از طریق دیگر را نمی‌داد و یا توان مقابله با منطق قوی آن‌ها که همان منطق علی زرکش ها و مهدی افتخاری‌ها بود را نداشت با نیرنگ مافیایی جهت نابودی سیاسی و البته فیزیکی به‌صورت پوشالی و مأموریت دروغین تحت نام عنصر درونی به داخل ایران اعزام می‌کرد و قطع ارتباط می‌نمود تا بدین گونه از شر آن‌ها خلاص شود… بالاترین هنر ما این است که با در اختیار قرار دادن تجاربمان در یک تشکل ابتدا سیاسی و بعد مافیایی و فرقه‌ای کاری کنیم که رجوی‌های دیگری در ایران مبارزات مردم ایران را به نابودی نکشانند.» (مزدور داود باقروند -سایت پوششی وزارت اطلاعات موسوم به اینترلینک -۳۰ آذر ۹۵)
مقاومت ایران با یادآوری مصوبه آوریل ۱۹۹۷ شورای وزیران اتحادیه اروپا که ورود و حضور عوامل اطلاعات رژیم ایران را در کشورهای اروپایی ممنوع می‌کند، خواستار دستگیری و محاکمه و اخراج مزدوران اطلاعات آخوندها در کشورهای عضو اتحادیه اروپاست. مأموران گشتاپوی آخوندها نه‌تنها علیه اپوزیسیون رژیم آخوندی بلکه بانفوذ در بین ایرانیان به جاسوسی و شناسایی ایرانیان به‌ویژه مخالفین مشغول است و مانع از اتحاد و همبستگی و شکل‌گیری تشکل‌ها و تجمعات ایرانیان علیه رژیم می‌شود؛ و فاشیسم دینی در شرایط نیاز آن‌ها را مورداستفاده تروریستی قرار می‌دهد.
• مطالب مرتبط 
–داود باقروند؛ مامور وزارت اطلاعات رژیم ایران در اروپا
– طرح اطلاعات آخوندی برای سفیدسازی حسینی آخوند مزدور لبنانی به منظور نفوذ دادن او درکشورها و محافل عربی
– سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران هدف اصلی فعالیت های جاسوسی رژیم در آلمان
– آخوند خودفروخته لبنانی پرده‌ها را کنار می زند و مزدوری برای اطلاعات و نیروی قدس را علنی می‍کند