۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه

- فعالیتهای گسترده علیه سیاست جنگ‌طلبی رژیم


نمایی از ویرانه های شهرهای ایران، محصول سیاستهای جنگ طلبانه آخوندها

قسمت هفتم - کرونولوژی مواضع مجاهدین در برابر جنگ ضدمیهنی:
31شهریور 1359. آغاز جنگ ایران و عراق با اشغال قسمتهایی از خاک کشورمان توسط عراق.‌
پاییز 1359. سازمان مجاهدین در صفوف مستقل علیه قوای عراقی وارد جنگ شد.
زمستان 1360. شورای ملی مقاومت در جریان اولین اجلاسیه خود، پایان دادن فوری به جنگ ایران و عراق را به‌عنوان ماده 2 وظایف مبرم دولت موقت در نظر گرفت و تصویب کرد.
خرداد 1361. عراق قسمت اعظم خاک ایران را تخلیه کرد و به صراحت آمادگی خود را برای بازگشت به‌ پشت مرزهای بین‌المللی و پذیرش صلح عادلانه اعلام نمود.
شورای ملی مقاومت، از این پس جنگ را ناعادلانه و غیرمشروع و برضد منافع عالیه، مردم ایران تشخیص داد.

مسعود رجوی: «در اواخر تابستان سال 61 از طریق سازمان مجاهدین خلق ایران، دست به یک نظرسنجی محدود در داخل کشور زدیم. نتایج مربوطه در پاییز همان سال، حاکی از آن بود که اکثریت مردم ایران مخالف ادامه جنگ هستند». 

نتایج نظرسنجی محدود مجاهدین درباره جنگ در سال 61 در داخل کشور
83 درصد مردم ایران= مخالف جنگ.
7 درصد مردم= طرفدار ادامه جنگ.
10 درصد مردم= بی‌تفاوت.
صحت و دقت این نظرسنجی را یکی از سرکردگان پاسداران، تقریباً سی سال بعد، یعنی در سال 1392، تأیید کرد! 
حسن رحیم پور ازغدی از فرماندهان جنگ و عضو شورای انقلاب فرهنگی رژیم:
«در کل ملت شریف ایران، چند صد، 200، 300هزار خانوار جنگیدند. این را بدانید! بقیه نگاه کردند!» 

یک سند محکم دیگر که درستی و دقت ”نظرسنجی مجاهدین“ را نشان می‌دهد، یک کتاب حکومتی است به نام ”ایران در آیینه آمار“ شماره 8 - از انتشارات مرکز آمار ایران وابسته به سازمان برنامه و بودجه رژیم، چاپ آبان 1369.
در صفحه 8 این کتاب، تعداد کل خانوارهای شهری و روستایی ایران در سال 1365 خورشیدی برابر است با 9673931 (یعنی نه میلیون و ششصد و هفتاد و سه هزار و نهصد و سی و یک خانوار) 

اگر این تعداد خانوار را برای سال 1361 که نظرسنجی در آن سال انجام شده (با ارفاق به رژیم) معادل نه میلیون و سیصد هزار خانوار بگیریم، متوجه می‌شویم که نظرسنجی مجاهدین در مورد مخالفت اکثریت قاطع مردم با جنگ، خیلی محتاطانه بوده و عدد دویست سیصد هزار خانواری که پاسدار ازغدی در مورد موافقان جنگ در آن سالها می‌گوید، درستی نظرسنجی مجاهدین را به خوبی اثبات می‌کند.

توجه به نمونه زیر این وضعیت را بیشتر روشن می‌کند.
سروان خلبان مصطفی وجدانی طباطبایی خلبان جنگندهf5: «شرایط صحنه جنگ وقتی تغییر کرد فرمانده گردان من ایستاد و گفت: من این جنگ را ادامه نمی‌دهم، نامشروع است؛ چون ما می‌توانیم به‌راحتی به یک صلح جامع دست پیدا کنیم؛ نباید این جنگ را ادامه بدهیم و استعفا داد. در آن زمان این یک ضربه خیلی کاری به ما بود که در گردان او بودیم. برایمان خیلی سخت بود... . کمتر از دو هفته بعد شنیدیم در تهران کشته شده!» 

بازبینی مواضع مجاهدین در مورد جنگ:
پاییز 1361: شورای ملی مقاومت بررسی راههای عملی علیه جنگ و در راستای سیاست صلح را در دستور کار خود قرار داد. و کمیسیون صلح شورای ملی مقاومت از همان پاییز سال 1361 کار تدوین «یک طرح صلح» را آغاز کرد.‌
19 دی 1361: آقای رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت، با طارق عزیز نایب‌ نخست‌وزیر عراق در محل اقامت خود در فرانسه ملاقات کرد.

22اسفند 1361: شورای ملی مقاومت طرح صلح خود را تصویب کرد. متعاقباً دولت عراق، آن طرح را به‌عنوان مبنای قابل قبولی برای شروع مذاکرات صلح مورد پذیرش قرار داد. در حقیقت آن طرح صلح و آن ملاقات، ”طلسم جنگ“ را شکست.
این، بزرگترین و متهورانه‌ترین عملیات مقاومت برای نابودی آن جنگ ضدمیهنی بود. اگر چه خمینی و جبهه متحدش تلاش کردند با مارک ستون پنجم، مجاهدین را از دور خارج کنند، اما خط درست مجاهدین، کار خودش را کرده بود. اکثریت مردم ایران و تمامی کشورهای مسلمان و حتی ملل غربی به سرعت پشت طرح صلح شورا آمدند.

طرح صلح شورا، علاوه بر مردم ایران، همبستگی نیرومند مردم 57 کشور جهان را هم به این ترتیب به‌دست آورد:
3500 نماینده‌ پارلمان که قریب 500میلیون مردم جهان را نمایندگی می‌کنند.
دهها رئیس پارلمان و صدها رهبر فراکسیونهای پارلمانی.
دهها اتحادیه بزرگ کارگری که دهها میلیون کارگر را نمایندگی می‌کند.
11 رئیس و رهبران بین‌الملل احزاب دموکرات‌مسیحی، لیبرال و سوسیالیست.
60 وزیر و معاون وزیر.
100رئیس و رهبر حزب.
210نماینده پارلمان اروپا و 48عضو شورای اروپا.

طرح صلح شورا آن‌قدر مشروع و مورد استقبال مردم ایران و جهان بود که حتی چهره‌هایی مثل تونی بلر نخست‌وزیر اسبق انگلستان، دیوید بلانکت، گوردون براون و جرج رابرتسون، وزیر دفاع سابق و دبیرکل سابق ناتو و بسیاری دیگر از شخصیتهای برجسته غربی را هم پشت سر خودش آورد!» 

مهر1363: هفته مبارزه با جنگ
واحدهای مقاومت و رزمندگان آزادی در بیش از 40شهر و 35پادگان و مرکز نظامی کشور، علیه جنگ ضدمیهنی دست به فعالیت تبلیغی و نظامی زدند.
اردیبهشت 1364:‌ یک ماه فعالیت علیه جنگ و اختناق‌ـــ برای صلح و آزادی! این فعالیتها از جمله 95پادگان و مرکز نظامی رژیم را زیر پوشش گرفت.
17اردیبهشت 1364: به‌دعوت شورای ملی مقاومت، تظاهرات علیه جنگ و برای صلح و آزادی در 13کشور اروپا، هند و آمریکا برگزار شد.

در فعالیتهایی که از سال62 تا 64 علیه جنگ‌طلبی ضدمیهنی خمینی و به نفع شعار مردمی صلح انجام شد، بسیاری از پرسنل میهن‌پرست ارتش فعالانه شرکت داشتند.
این فعالیتها هر چه بیشتر فضای اجتماعی را علیه جنگ برمی‌انگیخت و مردم زیر اختناق جرأت می‌کردند صدای اعتراض خود را بلند کنند.
فرار سربازان از جبهه‌های جنگ افزایش یافت و ریزش نیروهای رژیم سیر تصاعدی پیمود.
رژیم خمینی از یک‌سو توان بسیج خود را از دست می‌داد و از سوی دیگر حمله‌های نا‌فرجام با دهها هزار کشته و تلفات، انزجار اجتماعی را نسبت به جنگ نامشروع خمینی گسترش می‌داد. و به نحو شگفت‌انگیزی در صفوف حتی پاسداران خمینی هم شکاف ایجاد می‌کرد.

مجری تلویزیون رژیم: «در مراحل طراحی عملیاتی که چندی بعد به‌نام والفجر 8 انجام می‌شود دو تن از فرماندهان اصلی نبرد با دشمن یعنی حسین خرازی فرمانده لشگر 14 امام حسین و احمد کاظمی فرمانده لشگر 8 نجف اشرف درباره درستی تدابیر اتخاذ شده عملیات ابهام دارند و حاضر نیستند نیروهایشان را در عملیات شرکت دهند».

25خرداد 1364: به‌درخواست مسئول شورای ملی مقاومت، دولت عراق به مدت دو هفته بمباران شهرهای ایران را قطع کرد.

مسعود رجوی: «می‌خواهم از تمام افکار عمومی جهان این خواهش را تکرار بکنم. در حقیقت ما از تمام بشریت کمک می‌خواهیم برای متوقف کردن جنگی که هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد. یک لحظه تصور کنید بچه‌های شیرخواره‌ای را که زیر بمباران و گلوله‌باران از بین می‌روند. من در تلگراف خودم به رئیس‌جمهور عراق، بر اساس پرنسیب‌های خودمان یادآوری کردم که ما از سرگیری مجدد بمباران و گلوله‌باران را –هر طرفی بکند، هر دو طرف جنگ- باز هم محکوم می‌کنیم.


 کشته شدن مردم عادی بر اثر سیاسیتهای ویرانگرانه رژیم

17خرداد 1365. مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت، کشور فرانسه را به مقصد عراق ترک گفت و در فرودگاه بغداد، مورد استقبال رسمی قرار گرفت.

مسعود رجوی: «اما اگر بپرسید برای چه می‌روی؟ در یک کلام می‌گویم: که برفروزم آتشها در کوهستانها... .
... . جنگ است! یک میلیون نفر کشته و مجروح و معلول شده‌اند! می‌فهمید یا نه؟ خانواده‌ای نیست که عزادار نباشد، می‌فهمید یا نه؟ در هیچ مقطع تاریخ ایران، فحشا این‌قدر گسترش نیافته می‌فهمید یا نه؟ یک جو غیرت دارید یا نه؟ 
... اجازه بدهید قبل از تودیع در آخرین صحبتهایم به شما بگویم، جلوی همه باید این سؤال را بگذارید که: چه هستی؟ و چه می‌کنی؟ ادعا موقوف! خمینی یک هیولای واقعی است. آن‌جاست، برو بجنگ! والا خیلی بی‌غیرتی!» 

30خرداد 1366. مسعود رجوی تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را اعلام کرد. در واقع ارتش آزادی‌بخش، تضمین تحقق طرح صلح شورا و مجاهدین بود.
همان سالها هیأت صلح جهانی در هندوستان، توسط پروفسور راج بالدو جایزه صلح سالانه خود را به پاس تلاشهای صلح جویانه آقای رجوی، به ایشان تقدیم کرد.
به این ترتیب، و با شکست طلسم جنگ توسط مجاهدین، از سال 61 تا سال 65، طرح صلح شورا، نتایج داخلی مهمی به بار آورد و باعث شد مردم عملاً و با سرعت بیشتری به خمینی و جنگش پشت کنند. و همین، مبنایی شد تا راه برای گام بعدی یعنی درهم کوبیدن عملی ماشین جنگ خمینی هموار گردد.

سالها بعد که آبهای جنگ از آسیاب افتاد، اعترافهای رنگارنگ سرپاسدارهای نظام در مورد ورشکستگی خمینی در پیشبرد سیاست ددمنشانه جنگی‌اش، تصویر واقعیتری از آن سالها ترسیم کرد. به‌عنوان نمونه به چند مورد زیر توجه کنید:
پاسدار حسن رحیم‌پور ازغدی: «زمان جنگ هم همین‌طور بود. این ملت شریف ایران اکثرشان جبهه نمی‌آمدند. خیلی شریف هستند، ولی فداکاری نمی‌کردند. یک بخشی از ملت شریف ایران در صحنه بودند، این را بدانید. از دور نگاه می‌کردند؛ تشویق می‌کردند؛ ”موفق باشید؛ تقبل الله“ (وقتی) شهید می‌آوردند، تشییع جنازه می‌آمدند. تازه آن‌هم، همه نمی‌آمدند؛ یک عده‌یی می‌آمدند! در کل ملت شریف ایران چند صد؛ 200، 300هزار خانوار جنگیدند؛ این را بدانید؛ بقیه نگاه کردند. در فامیلهای خودتان بروید ببینید و بپرسید از پدر و مادرانتان، ببینید مثلاً از سی چهل خانواده، چند عددشان اهل جبهه بودند. یک اقلیتی بودند».

پاسدار سعید قاسمی: «خرد خرد زمینها را از دست می‌دهی؛ اسیر می‌دهی؛ غنیمت دارند می‌گیرند. افتضاحی است در جبهه. همه چیز را از دست می‌دهیم در این مقطع، امام شرایط را می‌خواند و (اعلام می‌کند) همه چیز برای جبهه.، باید در استخدام جنگ دربیاید. (آیا) شد؟ نشد!» 

سوال مجری تلویزیون رژیم از پاسدار علی فضلی جانشین فرمانده بسیج ضد‌مردمی در سال 93: «این درست است که مردم در اواخر جنگ، بی‌انگیزه شده بودند و جبهه‌ها خالی بود؟ دیگر جبهه نمی‌آمدند؟ 
پاسدار علی فضلی: «در مقاطع مختلف، شرایط مختلفی را داشتیم. مثلاً در نزدیکی انتخابات، طبیعی بود که تب و تاب انتخابات، می‌توانست اثر خودش را روی اعزامها بگذارد و این اثر را هم داشت».

بالاتر از همه، خمینی خود نیز در بحبوحه پذیرش آتش‌بس، ناچار از اذعان به واقعیت طرد سیاست جنگی‌اش نزد مردم شد و در همان نامه معروفش نوشت: «مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است».

این اعترافها - اگر‌چه اغلب پس از سه دهه است- ولی بی‌تعارف، اعتراف به درستی استراتژی ضد جنگ مجاهدین است که یگانه مخالف فعال آن جنگ ضدمیهنی بودند.
شاید سؤال شود که ایستادگی عملی یعنی چه؟ و چه ضرورتی داشت؟ 
بهتر است جواب را از رهبر مقاومت ایران، مسعود رجوی بشنویم.

مسعود رجوی: «آخر کدام نیرو یا شخص حاضر در صحنه سیاسی ایران را می‌توان یافت که ”تجاوز عراق“ را بارها و بارها محکوم نکرده باشد؟ 
این هم که کسی فقط به تکرار عبارات صلح طلبانه قناعت کند، کافی نیست... بنابراین، هر آن‌کس که به‌راستی از جنگ و سرکوب و کشتار متنفر است، هر آن‌کس که وطنش را و مردم میهنش را دوست دارد و مدعی خدمت به آنهاست و هر آن‌کس که در قبال ایران و ایرانیان و در قبال صلح و آزادی و در قبال هزاران هزار اطفال یتیم و زنان بیوه و خانواده‌های داغدار و آواره احساس مسئولیت می‌کند، ابتدا باید از کرسی جنت مکانی به زیر بیاید. باید که خطر کند. باید که چاره عملی و واقعی بیندیشد. آن رهبری و آن نیروی سیاسی که در مقابل تضادها و مسائل مشخص، از ارائه راه‌حلهای مشخص عاجز است، به طرز دردناکی محکوم به خفت و شکست است.
تاریخ هیچ‌گاه نسبت به آنهایی که در برابر بلایا و مصیبتهای سیاسی و اجتماعی، دست روی دست می‌گذارند یا دست در جیب می‌کنند و فیلسوفانه نظاره می‌فرمایند و یا فقط از آنها که در کشش و کوششند، بل می‌گیرند، مهربان نیست. تاریخ جدیست و این پا و آن پا نمی‌کند. تنها به آه و افسوس از جنایات خمینی یا سرتکان دادن در برابر رقم شگفتی‌آفرین کشته‌ها و مجروحان جنگ قانع نیست! 
تاریخ یک ملت با حقه‌بازی و عوامفریبی نوشته نمی‌شود. تاریخ، نه دو پهلو سؤال می‌کند و نه جوابهای چند پهلو می‌پذیرد. در برابر تضادهای مشخص، راه‌حلهای مشخص می‌طلبد... . باید برای برخورد با مسائل جنگ و اختناق، راه‌حلها و روشها و تاکتیکها و استراتژی مشخص داشت».
اگه جنگ ضد‌مردمی است، باید جلوی آن ایستاد! به هرقیمت! مجاهدین، این کار را کردند و از هیچ تهمت و افترایی هم نترسیدند! 
از سال 62 تا سال 67 مردم را با ماهیت ضد‌مردمی جنگ آشنا کردند، تا جایی که طلسم جنگ‌طلبی خمینی شکست و کناره گرفتن مردم از خمینی و جنگش، به یک پدیده اجتماعی تبدیل شد. درنتیجه:
مردم از رفتن به جبهه‌های جنگ خودداری کردند. سربازها هم شروع به فرار از جبهه‌ها نمودند
و توان بسیج جنگی رژیم به‌تدریج کم و کمتر شد.
از سوی دیگر، گروه‌های مختلفی از سربازان و درجه‌دارانی که با اجبار به‌جبهه‌های جنگ ضدمیهنی اعزام شده بودند، از مسیرهای مختلف از ارتش تحت‌امر خمینی فرار کرده و به صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش پیوستند.»

                          جعفر آقا میری از پرسنل لشکر طلایی77 خراسان رژیم در سال65-66:
        «من در سال 65 و 66 که در لشکر 77 ارتش موسوم به لشکر طلایی در منطقه فکه بودم به‌خوبی شاهد بودم که سربازان، درجه‌داران و افسران، حاضر به ادامه خدمت در ارتش رژیم و جنگ نبودند و همیشه فشار روی آنها بود. من به‌وضوح شاهد بودم که هر هفته یا هر ماه خودزنیهایی که ناشی از فشار؛ برای آوردن آنها به‌زور برای جنگ بود، صورت می‌گرفت. حتی تنبیهات مستمر بر روی سربازانی بود که حاضر نبودند خدمت کنند و آنها را اذیت می‌کردند؛ جنگی که ضدمیهنی بود و هیچ سودی هم به نفع ملت ما نداشت. نکته دیگر که آن سالها خیلی جالب بود صدای رادیو مجاهد بود که ما همیشه شبها یا بعدازظهرها گوش می‌کردیم و این موضوع باعث شده بود در دل این سربازان یک امیدی تازه شود که یک نیرویی آن طرف هست که برای میهنش می‌جنگند. هربار در سنگر با همدیگر صحبت می‌کردند که چگونه به آن نیرو بپیوندند؛ یکی از آنها خود من بودم که بعد از شناسایی راه، به طرف دیگر مرز آمدم و به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستم».

سروان خلبان مصطفی وجدانی طباطبایی (خلبان جنگنده f5) : «وقتی طرح صلح با رهبر مقاومت امضا شد همه چیز برای ما تعیین‌تکلیف شده بود. جنگ دیگر مشروعیتش را از دست داده بود. چنین موضعگیری رسمی، برای خودمان در آن سالیان خیلی عجیب بود. در شرایطی که در جامعه کسی جرأت نمی‌کرد علیه جنگ حرفی بزند. چرا که خمینی گفته بود اگر تا 20سال هم طول بکشد جنگ را ادامه می‌دهد. گروه‌های دیگر را هم می‌دیدیم که همه با خمینی همنوا بودند. همه بلاشک بدون هیچ تردیدی معتقد بودیم که هیچ‌کس نتوانست این زهر آتش‌بس را به گلوی خمینی بریزد الا ارتش آزادیبخش ملی. بهرحال خیلی شور و فتور می‌کردیم. راندمان ارتش آزادیبخش را می‌دانستیم و می‌دیدیم به چه صورت وارد می‌شوند؛ ضربتی وارد می‌شوند و عقب می‌کشند و چه سیستمی دارند و پرسنلشان دیسپلین خاص خودشان را دارند».

محمدرضا حقیقت از پرسنل لشکر 64 ارومیه: «در اخبار شنیدم که ارتش آزادیبخش تشکیل شده است، تصمیم نهایی‌ام ر ا گرفتم و احساس کردم یک لحظه در ارتش خمینی ماندن بر خلاف آن عقیده‌ای است که دارم. در لشکر 64 ارومیه، تیپ 4 مرند که من بودم و همچنین تیپ‌های مختلفی که کنار دستی ما بودند و با آنها مراوده داشتم می‌دیدم که آنها علناً نارضایتی خودشان را اعلام می‌کردند. جدا از هوادارانی که باهم بودیم و صحبت می‌کردیم و طرحهای مختلفی داشتم، با خود نظامیان در جبهه‌ها هم علناً صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم در این جنگ برای کی باید کشته بشویم؟ برای خمینی که می‌داند برای چه این طبل را می‌کوبد؟ واقعاً این نارضایتی در کل نظام سراپای ساختار ارتش از سرباز گرفته تا درجه‌دار و افسرها وجود داشت و علناً مخالفت می‌کردند؛ خیلی رک! با همدیگر می‌گفتنند برای کی می‌خواهیم کشته شویم برای خمینی؟!» 

همین‌جا تکرار این نکته خیلی ضروریست که ایستادن تمام قد مجاهدین جلوی جنگ، بهای گزافی از آنها گرفت.
همزمان با گسترش جنبش صلح در داخل و خارج ایران، رژیم خمینی با بکارگیری اهرم تروریسم و نیز معاملات تجاری و زد و بندهای سیاسی، دست به پاتک گسترده‌یی علیه مجاهدین زد:
گروگانگیری اتباع خارجی در لبنان، یک ابزار مهم اعمال این سیاست بود. رژیم در یک معامله بسیار کثیف، گروگانهای غربی را در مقابل دریافت امتیازهای مختلف در جنگ با عراق و اعمال فشار علیه مقاومت ایران، نفر به نفر آزاد می‌کرد! یعنی سیاست باجگیری‌اش را از طریق گروگانگیری اعمال می‌کرد.

مورد دیگر، ماجرای ایران کنترا یا ایران‌گیت بود. پروژه‌یی که در اساس، معامله مخفی میان دولت وقت آمریکا و رژیم آخوندی برای آزاد کردن گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. شرط رژیم تهران، دریافت سلاحهای آمریکایی در جنگ و متهم کردن مجاهدین به تروریسم بود که هر دو شرط از سوی آمریکا اجابت شد».

نمونه مهم بعدی، کمی بعد از افشا شدن فضاحت ایران‌گیت به‌وقوع پیوست و آن، نسخه فرانسوی ایران‌گیت بود که در پاریس به بازار آمد.
زدوبند میان پاریس و تهران بر سر آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان، در برابر اخراج مسعود رجوی از فرانسه! 
به موازات همه اینها، باید اعدام بی‌وقفه مجاهدین را یادآوری کرد که خونبهای اصلی صلح‌خواهی مجاهدین بود.
به هر حال، با ورود مجاهدین به عراق، بسیاری از جوانان ایرانی، نور امید به ختم جنگ را در مواضع مجاهدین دیدند و به آنها پیوستند.
ارتش آزادیبخش ملی با موجی از حملات برق‌آسا به ماشین جنگی خمینی، به سرعت، به نقطه جاذبه مردم، علیه جنگ ضدمیهنی تبدیل شد.
این ارتش تا قبل از به زانو درآمدن خمینی و پذیرش آتش‌بس در تیر 1367، بیش از 100 رشته عملیات علیه نیروهای سرکوبگر و جنگ‌افروز رژیم انجام داد که ضربه بسیار سنگینی به ماشین جنگ و سرکوب رژیم محسوب می‌شد.
این ارتش در فروردین 1367، در عملیات آفتاب در منطقه عمومی فکه، مرکز یک گردان از لشگر 77 خراسان رژیم را به تصرف خود در آورد. این عملیات به‌مثابه اولین زنگ خطر برای رژیم بود که برای اولین بار، یک مرکز گردانش توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران تصرف می‌شد.

اما کمتر از سه ماه بعد، ارتش آزادیبخش ملی با تصرف مرکز لشگر 16زرهی قزوین، موفق شد شهر مرزی مهران را آزاد نماید و بیش از 1500تن از نیروهای جنگ‌افروز رژیم خمینی را به اسارت در آورد. اضافه بر لشگر 16زرهی قزوین، لشگر ضدامیر المؤمنین سپاه پاسداران و یک تیپ مستقل سپاه هم در این عملیات کمرشکن شدند و شماری از فرماندهان آنها به‌اسارت رزمندگان ارتش آزادیبخش درآمدند و شعار ”امروز مهران، فردا تهران“ طنین‌انداز شد. آن عملیات یک نقطه عطف کیفی در سرنوشت جنگ ضدمیهنی شد. نقطه عطفی که باعث شد.
 
خمینی دستهایش را به علامت تسلیم و خاتمه جنگ بالا برد و به قول خودش، جام زهر آتش‌بس را سرکشید! ولی گفت علت آن را بعداً می‌گوید! 
رفسنجانی: «امام دنبال صلحند؛ ما دنبال صلحیم؛ تصمیم گرفتیم؛ حالا دلیلش چیه، بعضی‌هایش را شما می‌دانید و بعضیهایش را هم نمی‌دانید و هنوز هم نمی‌توانیم همه چیز را بگوییم. یک عنصر نظامی، این حقیقت را باید بپذیرد که همیشه گفتن همه چیز برای جامعه مصحلت نیست. در زمان خودش گفته خواهد شد. الآن مصحلت نیست به مردم توضیح بدهیم».

و به این ترتیب، مجاهدین با یک سیاست انقلابی، ملی و مردمی، ابتدا طلسم جنگ‌طلبی خمینی را درهم شکستند، سپس، در تنور جنگ خمینی را گل گرفتند. و مردم و میهنشان را از شر خونین‌ترین، ضدمردمی‌ترین و طولانی‌ترین جنگ تاریخ معاصر منطقه، نجات دادند.