پس از چند روز کش و قوس و تأیید و تکذیبهای پیاپی، سرانجام استعفا یا برکناری سه وزیر ارشاد و آموزش و پرورش و ورزش کابینه حسن روحانی قطعی شد و توسط محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت روحانی (1) نیز اعلام شد.
البته نوبخت همه تردستی خود در کلاشی و پشت هماندازی را بهکار گرفت که بهرغم بیش از 40دقیقه چانه زدن، هیچ حرف مشخص و روشنی درباره علل این استعفاها بیان نکند. بهنوشته روزنامه حکومتی وطن امروز (29مهر) «این برای نخستینبار است که یک دولت «خبر رسمی» تغییر 3 وزیر کابینه را اعلام نمیکند و خبر رسمی تغییر در این وزارتخانهها را با خبر انتصاب سرپرستها اعلام میکند». با این همه از خلال به نعل و به میخ زدنهای نوبخت و همچنین از علائم و مواردی که از گوشه کنار رژیم درز کرده، وجوهی از واقعیت را میتوان مشاهده کرد و با کنار هم گذاشتن آنها به تصویری نزدیک به واقعیت دست یافت. مجموع این دادهها حاکی از آن است که این ترمیم کابینه به روحانی تحمیل شده است؛ چرا که او طی 3سال و نیم گذشته، بهرغم فشارهای باند مقابل، ترکیب کابینه خود را ثابت نگهداشته بود، زیرا میدانست هر گونه عقبنشینی در برابر فشارهای باند مقابل، انگیزه رقیب را برای وارد آوردن فشارهای بیشتر، افزایش میدهد و عقبنشینیهای بیشتری را در پی دارد. کمااینکه اکنون که در انتهای دوره خود مجبور به عقبنشینی شده شاهد ابراز نارضایتی رفسنجانی و بخشی از باند روحانی در قبال این ترمیم هستیم (2).
سایت تابناک متعلق به پاسدار رضایی این اقدام روحانی را «پاسخ به مطالبات» خامنهای در «حوزههای اجتماعی و فرهنگی» توصیف کرده است.
اما واقعیت این است که تمام این فشارها از ناحیه باند رقیب نبوده، بلکه نارضایتیهای عمیق اجتماعی و فضای انفجاری جامعه نیز عامل مؤثری است که روحانی را بر آن داشت تا این سه وزیر را «بز بلاگردان» دولت خود کند (3). عارف سردسته جریان موسوم به اصلاحطلب در مجلس ارتجاع این تغییرات را ناشی از مطالبات مردمی دانسته و به این ترتیب به نارضایتی عمومی از روحانی اذعان نموده است (4).
رسانههای باند رفسنجانی روحانی بهوضوح به این واقعیت اذعان میکنند، از جمله روزنامه حکومتی ابتکار 29مهر نوشت: «نباید فراموش کرد که این تغییر در راستای جلب رضایت 3قشر پرتعداد جامعه انجام شده است».
در باند ولیفقیه نیز کیهان خامنهای این استعفاها را حرکت نمایشی برای پوشاندن شکست روحانی در زمینه معیشت و اقتصاد و اجرایی نشدن برجام توصیف کرده و روزنامه جوان ارگان بسیج (29مهر) نیز مینویسد «برکناری وزیر آموزش و پرورش… در ایام نزدیک به انتخابات معنایی جز تلاش برای به دست آوردن مقطعی دل 16میلیون ایرانی ـ خانوادههای دانشآموزان و معلمان ـ و خریدن رأی ندارد».
برخی عناصر باند خامنهای مانند رضا سراج یک گام جلوتر رفته و این اقدام را مانوری انتخاباتی برای سپردن این وزارتخانهها به باند موسوم به اصلاحطلب توصیف کردهاند تا در انتخابات96 حمایت آنها را به دست بیاورد. (5)
به هر حال، دادههای موجود، بیانگر دو واقعیت است:
نخست، ضعف روحانی در مرحله پسابرجام؛ فارغ از اینکه این عقبنشینی و دادن امتیاز به باند مقابل است، یا باند متحد، یا به مردم و اقشار ناراضی!
دوم، فارغ از اینکه این استعفاها جنبه اعتراضی دارد یا با خواست روحانی انجام شده باشد، عامل تعیین کننده، فضای اعتراضی و خشم انفجاری اقشار به جان آمده است و میتوان دید که این خشم و اعتراض اکنون چگونه از قاعده به بدنه نظام و اکنون به رأس رژیم رسیده و به ریزش وزیران راه برده است.
ضعف و در گلماندگی روحانی یا وزیران معزول، حتی در تحلیلهای عناصر باند خود او هم جای نمایانی دارد. صادق زیبا کلام، برکناری علی جنتی را خواسته روحانی دانسته، چرا که جنتی در برابر فشارها و تهاجم دلواپسان، ضعف نشان داده و در برابر فشارهای آنان برای لغو کنسرت در قم و مشهد تسلیم شده است؛ بهخصوص که چندی پیش روحانی تصریح کرده بود: «هیچ وزیری نباید در برابر هیچ فشاری کوتاه بیاید» (6).
به این ترتیب ضعف و بیمایگی علی جنتی در ماجرای کنسرتها، ژست روحانی را که میخواست از نمد کنسرتها، کلاهی برای نمایش انتخاباتی خود بدوزد، خراب کرد و جزای جنتی عزل او بود.
به این ترتیب به نظر میرسد برکناری 3وزیر، بهرغم فصل مشترکشان، هر یک دلیل و علت خاص خود را دارند. در مورد وزارتخانههای ورزش و آموزش و پرورش، به نظر میرسد انباشت نارضایتی جامعه فرهنگیان و جامعه ورزشی نقش اصلی را داشته است. زیباکلام با اشاره به ماهیت نمایشی برکناری این دو وزیر و تضادهای لاینحل وزارتخانههای متبوعشان مینویسد: «در وزرات آموزش و پرورش حدود ۹۰درصد بودجه به پرداخت حقوق فرهنگیان تعلق دارد، تحت این شرایط که وزیر کنترلی بر بودجه ندارد، هر شخص دیگری هم وزیر باشد، نمیتواند تغییر یا فعالیت خاصی انجام دهد». اظهارات چندی پیش گودرزی وزیر مستعفی ورزش نیز مؤید همین واقعیت است. (7)
به هر حال روشن است که بنبست و درگلماندگی دولت روحانی و نگرانی شخص او از بابت نتایج نمایش انتخاباتی آتی، بهویژه پس از بر باد رفتن امیدهای ناشی از اجرای برجام دلیل این برکناریها در 6، 7ماه باقیمانده از دوره اول ریاستجمهوری اوست، اما نکته این جاست که این اقدام و آشکار کردن ناگزیر شکاف، وضعیت روحانی را در رویارویی با باند رقیب ضعیفتر و آسیبپذیرتر میکند؛ گواه این مدعا، یادداشت روز کیهان خامنهای (28مهر) با عنوان «کار از تعمیر گذشته» میباشد. این مقاله، استعفای وزیران و ترمیم کابینه روحانی را «آفتابه خرج لحیم» توصیف کرده و خاطرنشان میکند که این کل دولت روحانی است که شکست خورده و باید کنار برود. اما واقعیت این است که اگر روحانی کنار برود آیا کسی هست که بتواند گاری در هم شکسته نظام را از این باتلاق بیرون بکشد؟ پاسخ، مطلقاً منفی است!