د هاب نيوز -انگليسي ۵/۵/۹۵ : « به قلم ليلي ستورت- زنداني سياسي سابق مي گويد، غرب بايد از مقاومت ايران حمايت كند.
وب سايت آمريكايي آپورچونيتي ليوز، روز دوشنبه نوشت، در سال ۲۰۰۹، علي رغم سركوب شديد از طرف رژيم، ميليونها ايراني در اعتراضات سراسري شركت كرده، و به دنيا نشان دادند، كه مقاومت آزاديخواهانه هنوز در ايران وجود دارد.
دو سال قبل از بهار عرب، رژيم فاسد، توجه جهانيان را جلب كرد. " اما ريشه هاي مقاومت طي ساليان به آرامي در كشور پخش شده و تا امروز به رشد خود ادامه داده است" مقاله گفت. سال ۲۰۰۹ براي فرزاد مدد زاده هم زمان مهمي بود. " من از سازمان مجاهدين خلق ايران در داخل ايران حمايت كردم، و من و دوستم قبل از اعتراضات در سال ۲۰۰۹ دستگير شديم.
مددزاده يك رهبر نيست، او صرفا يك حامي مجاهدين خلق است، جنبش اصلي مقاومت ايران و عضو اعتلاف دموكراتيك اپوزيسيون، شوراي ملي مقاومت ايران. مقاله گفت. "من پنج سال در ايران زنداني بودم"٫ مددزاده به آپورچونيتي ليوز به زبان انگليسي گفت، " من در زندان بدنام اوين، و گوهردشت (كرج) واقع در شمال غرب تهران زنداني بودم. در زندان شكنجه شدم. هواداري و حمايت من از سازمان مجاهدين خلق تنها دليلي است كه من در زندان بخاطرش شكنجه مي شدم."
يك مترجم به مددزاده كمك كرد تا زندان خود راتوصيف كند. " بعد از دستگيري به بند ۲۰۹ كه توسط وزارت اطلاعات و امنيت اداره مي شود منتقل شدم. من در مجموع ۶ ماه در سلول انفرادي بودم. ...بنا به گفتهء مددزاده، شيوهء بازجويي به سرعت به شكنجه تبديل شد." هفته ها بطول انجاميد، از ٨ صبح شروع مي شد و تا ۹ يا ۱۰ شب ادامه داشت. من در اتاق بازجويي شكنجه مي شدم، براي مثال، از من سوال مي پرسيدند و سپس مثل توپ فوتبال مي زدند. و سپس بازجوي ديگري مي آمد و همه بازجويي را تكرار مي كرد. همهء بازجويي ها تكراري بودند."
زماني كه مددزاده در زندان بود، خبر كشته شدن برادر و خواهرش را توسط متحدان رژيم در عراق را دريافت كرد. مترجم او گفت، " او و دوستش مراسم ياد بود مختصري براي كشته شدگان گرفتند و اين باعث شد كه او دوباره به بند ۲۰۹ برگردانده و شكنجه شود."
علي رغم رفتارهاي وحشيانه، مددزاده جان سالم به در برد. ديگران، مانند دوستش كه با او دستگير شده بود، خيلي خوش شانس نبود. او گفت،" رژيم درزندان دوست من وساير زندانيان سياسي را اعدام كرد." ...علي صارمي، جعفر كاظمي، و محمد علي حاج آقايي.
" زماني كه [حسن] روحاني [در سال ۲۰۱۳] رئيس جمهور شد، من هنوز در زندان بودم." مدد زاده گفت. " بسياري از سياستمداران در خارج از ايران فكر مي كردند كه شرايط كمي تغيير مي كند، اما بر عكس شد، و همه چيز بدتر شد."
او اشاره كرد به افزايش زندانيان سياسي، اعدامها كه هر دو با اطلاعات سازمان ملل و سازمانهاي حقوق بشري همخواني دارند. "زماني كه من در زندان بودم، ما شاهد دستگيريهاي بيشتري از دانشجويان و روزنامه نگاران شديم"٫ مددزاده گفت. " معلمين نيز دستگير شده بودند؛ بسياري كه براي برگزاري تظاهرات تلاش مي كردند. آنها سركوب و بلافاصله دستگير شده بودند و سپس به جايي كه ما محبوس بوديم منتقل شدند." " ما احساس كرديم به محض ورود روحاني به دفتر، تعداد اعدامها به طور ناگهاني بيشتر شد"٫ مددزاده خاطرنشان كرد. "تقريبا سه سال ازرئيس جمهور شدن او ميگذرد، و در اينمدت حدود۲۶۰۰ مورد اعدام در ايران صورت گرفته است.
مددزاده، همچنين روحاني را به شكست در تعهدات اقتصادي متهم كرد. او گفت، " روحاني تعهد داده بود كه طي صد روز بعد از كسب دفتر رياست جمهوري، اقتصاد كشور را برگرداند، ولي بهتر نشد، و همه چيز بدتر شد." مددزاده مي گويد، وقتي شرايط بهتر نشد، روحاني خودش را مقصر نمي ديد. " او گفت همه چيز به توافق هسته اي و ضررات تحريمها بستگي دارد، و اينكه اين توافق به نفع ما و ميزهاي غذاي ما خواهد بود، " مددزاده توضيح داد. " اما چيزي من در داخل ايران طي دو سال اخير شاهد آن بودم، اين است كه قيمت همه چيز افزايش يافته است، بنا به آمار رسمي دولت." تنها نفع برداشته شدن تحريم ها براي بشار اسد، رئيس جمهور سوريه و حزب الله است. آنها دريافت كننده هستند."
حالا يك سال از توافق هسته اي ايران مي گذرد، اما مددزاده ميگويد، كه يك سال گذشته نشان مي دهد كه توافق هسته اي ايران را ميانه رو نكرده و ثبات اقتصادي كه روحاني قولش را داده بود محقق نشده است. او گفت مردم ايران نيز اين را مي دانند.
مددزاده گفت، " گشتن بدنبال يك ميانه رو در داخل رژيم يك سراب است، براي اينكه اين رژيم بر روي پايه هاي تروريسم و نقض حقوق بشر بنا شده است." به همين دليل است كه مددزاده به محض اتمام دورهء محكوميتش به اروپا فرار كرد.
او گفت، " من هرگز رهبر نبودم و اين ادعا را ندارم. من يك عضو كوچك مقاومت هستم و تلاش مي كنم سهم خودم را انجام انجام بدهم. من شاهد اعدام بسياري از دوستانم بودم و نمي توانم سكوت كنم." اما براي اينكه داستانش را منتشر كند، مددزاده گفت، كه بايد به مقاومت وصل مي شد. آسان نبود. از همان لحظهء آزادي نيروهاي رژيم او را بي وقفه تحت نظر داشتند. " تنها راهي كه براي من مانده بود، رفتن به خارج كشور و بردن صداي آنها در بين جوامع بين المللي بود، " او گفت. " بخصوص صداي جوانان ايران كه دوست دارند سياستمداران غرب را مطلع كنند كه خواهان تغيير هستند."/ در پيامش به غربي ها، مددزاده مي خواهد آمريكايي ها بدانند، كه "مردم ايران بدنبال توافق نيستند، حتي توافق هسته اي.. مردم ايران خواهان تغيير رژيم هستند.. . مشكلاتشان درك شود، دردشان احساس شود و در كنارشان بايستند. مردم ايران در سال ۲۰۰۹ نشان دادند كه خواهان تغيير رژيم هستند. مردم ايران خواهان اشغال نظامي ايران و يا اينكه آمريكا، رژيم را برايشان عوض كند نيستند، ما ميخواهيم از حمايت رژيم دست برداريد و روابطتان را با آن قطع كنيد."
مددزاده همراه با ساير زندانيان سياسي سابق، اعضاء مجاهدين خلق با رهبران جوامع بين المللي از سراسر جهان در كنفرانس ايران آزاد كه ۹ ژوئيه در پاريس برگزار شد ملاقات كردند. مددزاده شخصا اميدوار است كه اين گردهمايي، مقاومت مردم ايران را برجسته تر كند، بويژه براي رهبران غرب، و مقامات آمريكايي. يكي از شركت كنندگان، سخنگوي سابق كنگره، نيوت گينگريچ (جمهوريخواه از جورجيا) بود، كه به جمعيت گفت، " پيغامي كه به آمريكا ميبرم، اين است كه هزاران هزار ايرانياني وجود دارند كه آماده، حاضر، متعهد هستند و ايمان دارند كه ما واقعا مي توانيم دموكراسي را به ايران ببريم." گينگريچ در كنار سفير سابق آمريكا در سازمان ملل، جان بولتون ايستاده بود كه پيغام خود را تكرار مي كرد. جان بولتون گفت " اينجا فقط يك پاسخ وجود دارد، آن هم حمايت از اپوزيسيون مشروع كه خواهان سرنگوني ديكتاتوري در ايران هست." " بايد سياست آشكار آمريكا و تمام دوستانمان باشد كه در اولين فرصت اين كار را انجام دهيم." ساير آمريكايي ها، شامل رهبران بلند پايهء بازنشستهء نظامي حمايت خود را اعلام كردند.
" اميدوارم غرب در اين چند روز صداي واقعي ايران را شنيده" مددزاده گفت. اين صداي واقعي مردم است. اگر دولتهاي غربي بخواهند در سمت درست تاريخ قرار بگيرند بايد صداي واقعي مردم ايران و جنبش مقاومت آنها را بشنوند.. افرادي كه از همه چيز، حتي امرار معاش خود براي مردم و كشورشان چشم پوشي كردند." ».
ضميمه 3
اباذر نوریزاد: حضور در قلب آلترناتیو کهکشانی
اتحاديه انجمنهاي ايرانيان8/5/95 : « مطلب زیرمتعلق به آقای اباذر نوریزاد، فرزند محمد نوری زاد، منتقد حکومتی در تهران، می باشدکه در۱۹تیر ۱۳۹۵ برای اولین بار در بزرگترین گردهمایی مقاومت ایران درپاریس، شرکت کردند.
اباذر نوریزاد: چند سال اخیر بیشتر به فعالیت های مجاهدین توجه میکردم. به خصوص گردهمایی های سالانه را حتما میدیدم. این که نهم جولای در جشن کهکشان حضور داشتم، البته آرزوی سالهای اخیرم بود.
آرزویی که عمری دست نیافتنی میامد اما بود. آرزویی که حسی بود از وعده نوری ته این تونل وحشت. حسی هر چند ضعیف. سخن و قصه در این میان فراوان است. داستان هایی شگفت انگیز. باشد البته همه برای روزی که دست نامحرم از امورات کوتاه شده باشد. آن جا کهکشانی گرد خورشید آزادی میگداخت و غرش شیر همیشه بیدار شنیده میشد. هر فردی جمعی بود و جمع از فرد جدا نبود. می دانم خیلی ها چون من که سال ها ساکت بوده ام، قدر چنین گوهری را می دانند و ساکتند. همان ها که بی نشانند اما هستند و خواهند بود و هر روز بر تعدادشان شتابان افزوده میشود. منتظرین رسیدن امر شب حمله. یگانه شعور هزار اشرف. آزادی. حالا این حرف ها الان برای خیلی ها تلخ تر از زهر است اما بی شک از همین نسل کهکشانی راه رهایی خلق قهرمان ایران گشوده می شود و روزی زود میآید که بزرگسالان فردا بر آنچه مجاهدین برایشان کرده اند بنای شعری نو خواهند نهاد. جایی که دست ساواکی ها و بسیجی های کراواتی تروریست و فاشیست و ریشو از مال و ناموس پاک میهن کوتاه است تا ابد. چرا که دیگر نگاهبان کوچه ها شیر است و آزادی دشت هاش خورشیدی. حکمیست این ها نوشته با خون هنوز جاری هزار دشت شقایق، معماران و سازندگان کشتی پنجاه ساله و تازه تکمیل شده آزادی خلق، ملاتش صدق و فدای حداکثر و بی منت. کشتی جهان شمول و بی مرز هزار اشرف. هر اشرف نشانی آرشی و آرتمیسی، و نوک پیکان کمانهاشان از جنس فیروزه پاسدار سوزی ست که خطا نمیرود. که نوید سحریست پر آب و آبادی و آزادی، در پس اراده خیزش. حالا تو میگویی اینها شعر است. اما سرنوشت هیچ دیکتاتوری در تاریخ دو تا نبوده. این جا از آن جاهاست که استثنا ندارد. البته و خصوصا فاشیسم زهر خورده آخوندی نیز هرگز گریزی از این سرنوشت شوم ندارد. به ویژه در حضور شکوه افزاینده پادزهرش.آنچه من دیدم حقیقتا آشی که مجاهدین برای رژیم و سر و تهش پخته اند روغنی رویش دارد هفت وجب. یعنی از قد همه ولایی های عمامه دار و کراواتی و سبزاللهی بلندتر. گوارای خلق به پا خاسته اهورامزدا. با شمشیر صلح شیر و خورشید. جشن صد و پنجاه هزار نفری آزادی. نوید دهنده جشن هشتاد میلیونی مردم بزرگ ایران. بچه ها! اینجا آزاده ترین ها و آزادیخواه ترین های شما جمعند. همه به درجه ای و ظرفیتی دست از جان و مال و خانه و خود شسته اند. مقدس اینجا آزادی است و بس. اینجا هزار اشرف میلیونی جهانی، از شهدا و بهترین ها و خلق های در زنجیر، با تنی خونین ایستاده زندگی میکنند تا گواه دهند که سرنوشت و آینده از آن آزادیست که نوش جان هر سلول خلق به پا خاسته خواهد بود. روابط عمیق مقاومت ایران با پیشرفته ترین لایه های بشری زمین، در کنار قدرت سازماندهی شگفت انگیزشان، خود به تنهایی نوید بزرگیست. که خیزش برای سرنگونی ولایت ضد بشری در قلب زیباترین میهن حق مسلم ماست و اولویت اول و آخر ماست. ایرانزمین، زیباترین زمین. هم دست استعمار رو به موت کوتاه. که خون مصدق و هر آزاده ای که خود را از جنس او میداند اینجا حکم میگوید. نه حکم مدل محاکم آخوندی. که حکمی غربال شده و پیروز مطلق در طوفان های کشتارها و دادگاه ها و بمباران های مماشات پنجاه ساله. در عالم واقع سیاست، سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران، از نقاط تصمیم سازی و تصمیم گیری حساس هر لحظه معادلات مربوط به میهن است همین حالا. از گردهمایی ۲۰۱۶ به این سو به ویژه. به کوری چشم ضحاک زمان. مرجعی مورد اتکا در طوفان ظلمات خمینی. طوفان رو به پایان خمینی.حالا او در پس نبردی پنجاه ساله تازه بر سینه خمینی نشسته، تیغش زیر شاهرگ گردن ولایت است. هزار اشرف هم در تلاش و منتظر تا امر ز فرماندهی کل قوا برسد. تا انتخابات آزاد و سپرده شدن بی وطن ترین ها به دست عدالت. اینجا از این خبرهاست بچه ها. در پاریس. در میان کار درست ترین های خودتان. همان لحظه که پای شورا و مجاهدین به خاک میهن باز شود، آغاز شگفت انگیز تمدن نوین ایرانزمین خواهد بود. با مکانیزم و اساسنامه ای بی نقص. شعر امید و آب. سینمای نوین ایرانزمین. شهرداری و کشورداری تراز نوین و درجه یک. شکوفایی شتابنده در همه زمینه ها با سرعتی خارق العاده. موسیقی اهورایی خوشتیپ ترین و زیباترین های زمین. بچه های پایین. بچه های بالا. بدون بالا و پایین. دست در دست هم. پارتی دبش تابستانی ابدی در دشت بی ته آبادی و آب و آزادی. جایی که آزادیست هنری که بیشترین را به جیب میزند. که درهای نور به روی همه یکسان باز است. در اوج اختیار و آزادی. که حکومت خود خود تو بر تو آغاز میشود. آزادی خجسته آزادی. با چنگ و ناخن و دندان خلق برای خلق. حالا هر کس خود را تافته جدا بافته می داند در خودش پی جواب بگردد. بسیاری از هزار فامیل رنگ و وارنگ ولایت مدار داخل و خارج نشین که سخت در پی جواب میگردند این روزها. که زمان تمام شده به نظر میرسد.کیفیت و ارزش نرم افزاری که مجاهدین ساخته و پرداخته اند را می توان از بهایی که برایش داده اند فهمید. آدرس دشمن پیشانی سفید را و مقصد بزرگ رهایی را و همه چیز را چونان آینه ای به تو میگوید شعر بزرگ رزم مجاهدین. حقیقت را باید آنجور که هست گفت. برای ثبت در تاریخ. ما زن و مرد جنگیم-بجنگ تا بجنگيم».
و
وب سايت آمريكايي آپورچونيتي ليوز، روز دوشنبه نوشت، در سال ۲۰۰۹، علي رغم سركوب شديد از طرف رژيم، ميليونها ايراني در اعتراضات سراسري شركت كرده، و به دنيا نشان دادند، كه مقاومت آزاديخواهانه هنوز در ايران وجود دارد.
دو سال قبل از بهار عرب، رژيم فاسد، توجه جهانيان را جلب كرد. " اما ريشه هاي مقاومت طي ساليان به آرامي در كشور پخش شده و تا امروز به رشد خود ادامه داده است" مقاله گفت. سال ۲۰۰۹ براي فرزاد مدد زاده هم زمان مهمي بود. " من از سازمان مجاهدين خلق ايران در داخل ايران حمايت كردم، و من و دوستم قبل از اعتراضات در سال ۲۰۰۹ دستگير شديم.
مددزاده يك رهبر نيست، او صرفا يك حامي مجاهدين خلق است، جنبش اصلي مقاومت ايران و عضو اعتلاف دموكراتيك اپوزيسيون، شوراي ملي مقاومت ايران. مقاله گفت. "من پنج سال در ايران زنداني بودم"٫ مددزاده به آپورچونيتي ليوز به زبان انگليسي گفت، " من در زندان بدنام اوين، و گوهردشت (كرج) واقع در شمال غرب تهران زنداني بودم. در زندان شكنجه شدم. هواداري و حمايت من از سازمان مجاهدين خلق تنها دليلي است كه من در زندان بخاطرش شكنجه مي شدم."
يك مترجم به مددزاده كمك كرد تا زندان خود راتوصيف كند. " بعد از دستگيري به بند ۲۰۹ كه توسط وزارت اطلاعات و امنيت اداره مي شود منتقل شدم. من در مجموع ۶ ماه در سلول انفرادي بودم. ...بنا به گفتهء مددزاده، شيوهء بازجويي به سرعت به شكنجه تبديل شد." هفته ها بطول انجاميد، از ٨ صبح شروع مي شد و تا ۹ يا ۱۰ شب ادامه داشت. من در اتاق بازجويي شكنجه مي شدم، براي مثال، از من سوال مي پرسيدند و سپس مثل توپ فوتبال مي زدند. و سپس بازجوي ديگري مي آمد و همه بازجويي را تكرار مي كرد. همهء بازجويي ها تكراري بودند."
زماني كه مددزاده در زندان بود، خبر كشته شدن برادر و خواهرش را توسط متحدان رژيم در عراق را دريافت كرد. مترجم او گفت، " او و دوستش مراسم ياد بود مختصري براي كشته شدگان گرفتند و اين باعث شد كه او دوباره به بند ۲۰۹ برگردانده و شكنجه شود."
علي رغم رفتارهاي وحشيانه، مددزاده جان سالم به در برد. ديگران، مانند دوستش كه با او دستگير شده بود، خيلي خوش شانس نبود. او گفت،" رژيم درزندان دوست من وساير زندانيان سياسي را اعدام كرد." ...علي صارمي، جعفر كاظمي، و محمد علي حاج آقايي.
" زماني كه [حسن] روحاني [در سال ۲۰۱۳] رئيس جمهور شد، من هنوز در زندان بودم." مدد زاده گفت. " بسياري از سياستمداران در خارج از ايران فكر مي كردند كه شرايط كمي تغيير مي كند، اما بر عكس شد، و همه چيز بدتر شد."
او اشاره كرد به افزايش زندانيان سياسي، اعدامها كه هر دو با اطلاعات سازمان ملل و سازمانهاي حقوق بشري همخواني دارند. "زماني كه من در زندان بودم، ما شاهد دستگيريهاي بيشتري از دانشجويان و روزنامه نگاران شديم"٫ مددزاده گفت. " معلمين نيز دستگير شده بودند؛ بسياري كه براي برگزاري تظاهرات تلاش مي كردند. آنها سركوب و بلافاصله دستگير شده بودند و سپس به جايي كه ما محبوس بوديم منتقل شدند." " ما احساس كرديم به محض ورود روحاني به دفتر، تعداد اعدامها به طور ناگهاني بيشتر شد"٫ مددزاده خاطرنشان كرد. "تقريبا سه سال ازرئيس جمهور شدن او ميگذرد، و در اينمدت حدود۲۶۰۰ مورد اعدام در ايران صورت گرفته است.
مددزاده، همچنين روحاني را به شكست در تعهدات اقتصادي متهم كرد. او گفت، " روحاني تعهد داده بود كه طي صد روز بعد از كسب دفتر رياست جمهوري، اقتصاد كشور را برگرداند، ولي بهتر نشد، و همه چيز بدتر شد." مددزاده مي گويد، وقتي شرايط بهتر نشد، روحاني خودش را مقصر نمي ديد. " او گفت همه چيز به توافق هسته اي و ضررات تحريمها بستگي دارد، و اينكه اين توافق به نفع ما و ميزهاي غذاي ما خواهد بود، " مددزاده توضيح داد. " اما چيزي من در داخل ايران طي دو سال اخير شاهد آن بودم، اين است كه قيمت همه چيز افزايش يافته است، بنا به آمار رسمي دولت." تنها نفع برداشته شدن تحريم ها براي بشار اسد، رئيس جمهور سوريه و حزب الله است. آنها دريافت كننده هستند."
حالا يك سال از توافق هسته اي ايران مي گذرد، اما مددزاده ميگويد، كه يك سال گذشته نشان مي دهد كه توافق هسته اي ايران را ميانه رو نكرده و ثبات اقتصادي كه روحاني قولش را داده بود محقق نشده است. او گفت مردم ايران نيز اين را مي دانند.
مددزاده گفت، " گشتن بدنبال يك ميانه رو در داخل رژيم يك سراب است، براي اينكه اين رژيم بر روي پايه هاي تروريسم و نقض حقوق بشر بنا شده است." به همين دليل است كه مددزاده به محض اتمام دورهء محكوميتش به اروپا فرار كرد.
او گفت، " من هرگز رهبر نبودم و اين ادعا را ندارم. من يك عضو كوچك مقاومت هستم و تلاش مي كنم سهم خودم را انجام انجام بدهم. من شاهد اعدام بسياري از دوستانم بودم و نمي توانم سكوت كنم." اما براي اينكه داستانش را منتشر كند، مددزاده گفت، كه بايد به مقاومت وصل مي شد. آسان نبود. از همان لحظهء آزادي نيروهاي رژيم او را بي وقفه تحت نظر داشتند. " تنها راهي كه براي من مانده بود، رفتن به خارج كشور و بردن صداي آنها در بين جوامع بين المللي بود، " او گفت. " بخصوص صداي جوانان ايران كه دوست دارند سياستمداران غرب را مطلع كنند كه خواهان تغيير هستند."/ در پيامش به غربي ها، مددزاده مي خواهد آمريكايي ها بدانند، كه "مردم ايران بدنبال توافق نيستند، حتي توافق هسته اي.. مردم ايران خواهان تغيير رژيم هستند.. . مشكلاتشان درك شود، دردشان احساس شود و در كنارشان بايستند. مردم ايران در سال ۲۰۰۹ نشان دادند كه خواهان تغيير رژيم هستند. مردم ايران خواهان اشغال نظامي ايران و يا اينكه آمريكا، رژيم را برايشان عوض كند نيستند، ما ميخواهيم از حمايت رژيم دست برداريد و روابطتان را با آن قطع كنيد."
مددزاده همراه با ساير زندانيان سياسي سابق، اعضاء مجاهدين خلق با رهبران جوامع بين المللي از سراسر جهان در كنفرانس ايران آزاد كه ۹ ژوئيه در پاريس برگزار شد ملاقات كردند. مددزاده شخصا اميدوار است كه اين گردهمايي، مقاومت مردم ايران را برجسته تر كند، بويژه براي رهبران غرب، و مقامات آمريكايي. يكي از شركت كنندگان، سخنگوي سابق كنگره، نيوت گينگريچ (جمهوريخواه از جورجيا) بود، كه به جمعيت گفت، " پيغامي كه به آمريكا ميبرم، اين است كه هزاران هزار ايرانياني وجود دارند كه آماده، حاضر، متعهد هستند و ايمان دارند كه ما واقعا مي توانيم دموكراسي را به ايران ببريم." گينگريچ در كنار سفير سابق آمريكا در سازمان ملل، جان بولتون ايستاده بود كه پيغام خود را تكرار مي كرد. جان بولتون گفت " اينجا فقط يك پاسخ وجود دارد، آن هم حمايت از اپوزيسيون مشروع كه خواهان سرنگوني ديكتاتوري در ايران هست." " بايد سياست آشكار آمريكا و تمام دوستانمان باشد كه در اولين فرصت اين كار را انجام دهيم." ساير آمريكايي ها، شامل رهبران بلند پايهء بازنشستهء نظامي حمايت خود را اعلام كردند.
" اميدوارم غرب در اين چند روز صداي واقعي ايران را شنيده" مددزاده گفت. اين صداي واقعي مردم است. اگر دولتهاي غربي بخواهند در سمت درست تاريخ قرار بگيرند بايد صداي واقعي مردم ايران و جنبش مقاومت آنها را بشنوند.. افرادي كه از همه چيز، حتي امرار معاش خود براي مردم و كشورشان چشم پوشي كردند." ».
ضميمه 3
اباذر نوریزاد: حضور در قلب آلترناتیو کهکشانی
اتحاديه انجمنهاي ايرانيان8/5/95 : « مطلب زیرمتعلق به آقای اباذر نوریزاد، فرزند محمد نوری زاد، منتقد حکومتی در تهران، می باشدکه در۱۹تیر ۱۳۹۵ برای اولین بار در بزرگترین گردهمایی مقاومت ایران درپاریس، شرکت کردند.
اباذر نوریزاد: چند سال اخیر بیشتر به فعالیت های مجاهدین توجه میکردم. به خصوص گردهمایی های سالانه را حتما میدیدم. این که نهم جولای در جشن کهکشان حضور داشتم، البته آرزوی سالهای اخیرم بود.
آرزویی که عمری دست نیافتنی میامد اما بود. آرزویی که حسی بود از وعده نوری ته این تونل وحشت. حسی هر چند ضعیف. سخن و قصه در این میان فراوان است. داستان هایی شگفت انگیز. باشد البته همه برای روزی که دست نامحرم از امورات کوتاه شده باشد. آن جا کهکشانی گرد خورشید آزادی میگداخت و غرش شیر همیشه بیدار شنیده میشد. هر فردی جمعی بود و جمع از فرد جدا نبود. می دانم خیلی ها چون من که سال ها ساکت بوده ام، قدر چنین گوهری را می دانند و ساکتند. همان ها که بی نشانند اما هستند و خواهند بود و هر روز بر تعدادشان شتابان افزوده میشود. منتظرین رسیدن امر شب حمله. یگانه شعور هزار اشرف. آزادی. حالا این حرف ها الان برای خیلی ها تلخ تر از زهر است اما بی شک از همین نسل کهکشانی راه رهایی خلق قهرمان ایران گشوده می شود و روزی زود میآید که بزرگسالان فردا بر آنچه مجاهدین برایشان کرده اند بنای شعری نو خواهند نهاد. جایی که دست ساواکی ها و بسیجی های کراواتی تروریست و فاشیست و ریشو از مال و ناموس پاک میهن کوتاه است تا ابد. چرا که دیگر نگاهبان کوچه ها شیر است و آزادی دشت هاش خورشیدی. حکمیست این ها نوشته با خون هنوز جاری هزار دشت شقایق، معماران و سازندگان کشتی پنجاه ساله و تازه تکمیل شده آزادی خلق، ملاتش صدق و فدای حداکثر و بی منت. کشتی جهان شمول و بی مرز هزار اشرف. هر اشرف نشانی آرشی و آرتمیسی، و نوک پیکان کمانهاشان از جنس فیروزه پاسدار سوزی ست که خطا نمیرود. که نوید سحریست پر آب و آبادی و آزادی، در پس اراده خیزش. حالا تو میگویی اینها شعر است. اما سرنوشت هیچ دیکتاتوری در تاریخ دو تا نبوده. این جا از آن جاهاست که استثنا ندارد. البته و خصوصا فاشیسم زهر خورده آخوندی نیز هرگز گریزی از این سرنوشت شوم ندارد. به ویژه در حضور شکوه افزاینده پادزهرش.آنچه من دیدم حقیقتا آشی که مجاهدین برای رژیم و سر و تهش پخته اند روغنی رویش دارد هفت وجب. یعنی از قد همه ولایی های عمامه دار و کراواتی و سبزاللهی بلندتر. گوارای خلق به پا خاسته اهورامزدا. با شمشیر صلح شیر و خورشید. جشن صد و پنجاه هزار نفری آزادی. نوید دهنده جشن هشتاد میلیونی مردم بزرگ ایران. بچه ها! اینجا آزاده ترین ها و آزادیخواه ترین های شما جمعند. همه به درجه ای و ظرفیتی دست از جان و مال و خانه و خود شسته اند. مقدس اینجا آزادی است و بس. اینجا هزار اشرف میلیونی جهانی، از شهدا و بهترین ها و خلق های در زنجیر، با تنی خونین ایستاده زندگی میکنند تا گواه دهند که سرنوشت و آینده از آن آزادیست که نوش جان هر سلول خلق به پا خاسته خواهد بود. روابط عمیق مقاومت ایران با پیشرفته ترین لایه های بشری زمین، در کنار قدرت سازماندهی شگفت انگیزشان، خود به تنهایی نوید بزرگیست. که خیزش برای سرنگونی ولایت ضد بشری در قلب زیباترین میهن حق مسلم ماست و اولویت اول و آخر ماست. ایرانزمین، زیباترین زمین. هم دست استعمار رو به موت کوتاه. که خون مصدق و هر آزاده ای که خود را از جنس او میداند اینجا حکم میگوید. نه حکم مدل محاکم آخوندی. که حکمی غربال شده و پیروز مطلق در طوفان های کشتارها و دادگاه ها و بمباران های مماشات پنجاه ساله. در عالم واقع سیاست، سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران، از نقاط تصمیم سازی و تصمیم گیری حساس هر لحظه معادلات مربوط به میهن است همین حالا. از گردهمایی ۲۰۱۶ به این سو به ویژه. به کوری چشم ضحاک زمان. مرجعی مورد اتکا در طوفان ظلمات خمینی. طوفان رو به پایان خمینی.حالا او در پس نبردی پنجاه ساله تازه بر سینه خمینی نشسته، تیغش زیر شاهرگ گردن ولایت است. هزار اشرف هم در تلاش و منتظر تا امر ز فرماندهی کل قوا برسد. تا انتخابات آزاد و سپرده شدن بی وطن ترین ها به دست عدالت. اینجا از این خبرهاست بچه ها. در پاریس. در میان کار درست ترین های خودتان. همان لحظه که پای شورا و مجاهدین به خاک میهن باز شود، آغاز شگفت انگیز تمدن نوین ایرانزمین خواهد بود. با مکانیزم و اساسنامه ای بی نقص. شعر امید و آب. سینمای نوین ایرانزمین. شهرداری و کشورداری تراز نوین و درجه یک. شکوفایی شتابنده در همه زمینه ها با سرعتی خارق العاده. موسیقی اهورایی خوشتیپ ترین و زیباترین های زمین. بچه های پایین. بچه های بالا. بدون بالا و پایین. دست در دست هم. پارتی دبش تابستانی ابدی در دشت بی ته آبادی و آب و آزادی. جایی که آزادیست هنری که بیشترین را به جیب میزند. که درهای نور به روی همه یکسان باز است. در اوج اختیار و آزادی. که حکومت خود خود تو بر تو آغاز میشود. آزادی خجسته آزادی. با چنگ و ناخن و دندان خلق برای خلق. حالا هر کس خود را تافته جدا بافته می داند در خودش پی جواب بگردد. بسیاری از هزار فامیل رنگ و وارنگ ولایت مدار داخل و خارج نشین که سخت در پی جواب میگردند این روزها. که زمان تمام شده به نظر میرسد.کیفیت و ارزش نرم افزاری که مجاهدین ساخته و پرداخته اند را می توان از بهایی که برایش داده اند فهمید. آدرس دشمن پیشانی سفید را و مقصد بزرگ رهایی را و همه چیز را چونان آینه ای به تو میگوید شعر بزرگ رزم مجاهدین. حقیقت را باید آنجور که هست گفت. برای ثبت در تاریخ. ما زن و مرد جنگیم-بجنگ تا بجنگيم».
و