یک سالن، یک چندین هزار عاشق، یک روز تاریخی
یک صدا، یک هدف، یک زن پیشتاز.
روزهایی ازسال است که یاران مقاومت به داشتن و یادآوری آن روزها برخود می بالند.
روزهایی مهم وسرنوشت ساز،
روزهایی تلخ و روزهایی شیرین،
روزهایی که ازآن بسلامت عبور کردن، کوچک قدمی بود بسوی هرچه تحکیم تر و تثبیت ترشدن صفوف،
روزهایی که بهای ماندنت را می بایستی که با تن و جان می پرداختی،
روزهایی که فریاد "هل من ناصرا ینصرونی" در فضای تاریک و وحشت طنین انداز شده بود،
روزهایی که پرنده خونین بال مقاومت با گذر از دریایی از آتش و خون پر زد و پر زد، گذشت و گذشت تا بر بام حادثه روز ۱۷ جولای ۲۰۰۳ نشست.
روز۱۷ جولای سر آغازی دیگر، برای روزهای سپری شده، بود.
در این روزبود که درخت تنومند مقاومت که تا به آن روز با جان و دل عاشقان آزادی آبیاری شده، بار داد و به ثمر نشست.
در روز۱۷ جولای تیری که از کمان عمله ارتجاع و سرمایه به سوی قلب مقاومت شلیک شده بود در بین راه با برخورد به دیوار عزم و اراده و سد سترگ مقاومت پیشگان کمانه کرد و با شکافتن پرده تاریکی و در پی آن تابش نور مقاومت، به سوی خود آنان برگشت.
اگر تا پیش از آن روز ارباب بی مروت دنیای رسانه از در مصلحت مانند کوران و کران روی از مقاومت بر می تافت و وجود و قدرت آن را نا دیده می گرفت و انکار می کرد، پس از آن روز بود که هم مقاومت را، آنطور که "شایسته و بایسته" بود، نظاره گر شد و هم قدرت و توان بی مانندش را به عنوان مهمترین عامل برای تعین سرنوشت آینده ی مردم ایران و تغییر در معادلات سیاسی منطقه را به عینه مشاهده کرد.
از آن روز بود که مقاومت خود را به عنوان سازمانی پیشرو، دموکرات و آنتی تز در برابر رژیم بنیادگرای آخوندی روزبه روز و هر چه بیشتر تثبیت کرد.
از همان اولین سالگرد جشن پیروزی مقاومت، در برابرهجوم وحشی وار پلیس فرانسه، به در خواست رژیم آخوندی و با همکاری ۱۲ کشورغربی، در اور و پس از آن تاورنی و بورژه و سالیانی پی در پی در ویلپنت و دیگر بار در بورژه، سال به سال ما شاهد حمایت های گسترده بین المللی و پیشرفت کیفی و کمی و شکوفایی بیشتر و بیشتراین مقاومت خونین بوده و هستیم.
مراسم امثال در بورژه را میتوان به جرات و از جهاتی مهمترین مراسم در این سال ها نام برد.
اهمیت این مراسم را باید از یکسو در تنوع شرکت کنندگان و شخصیت های حاضر در آن و از سوی دیگر موضعگیری های بی سابقه، صریح و شفاف و تیز و تند آنان چه در برابر سیاست های مداخله جویانه رژیم در منطقه و نقش مخرب آن در بی ثبات کردن جهان و چه در "ارتباط واحترام" آنان نسبت به مقاومت مردمی ایران و در راس آن خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت دید.
رژیم که پس از خوردن جام زهر اتمی به سیاست های مداخله گرایانه و اشغالگرانه خود سرعت بیشتری بخشیده است در صدد است تا که بتواند با سرمایه گذاری های هنگفت و نامحدود مالی و نیرویی در کشورهای عراق، لبنان، یمن و به خصوص در سوریه به زعم خود جبران مافات کند و از اینطریق مانع شکست و ریزش مهترین سکوی استراتژی سیاست خود در منطقه شود.
سیاست بی دنده و ترمز رژیم در این مسیر که در پی بی عملی کشورهای اروپایی، آمریکا و حتی دولت های منطقه به اوج خود رسیده بود در پی دخالتش در یمن و حمایت از نیروهای حوثی با واکنش کشورهای منطقه و در راس آنان کشور عربستان سعودی روبرو شد.
ائتلاف کشورهای منطقه به رهبری عربستان سعودی در پی عملیات توفان قاطع تلفات بسیاری را متوجه نیروهای حوثی کرد و اهداف رژیم را با شکست سختی همراه کرد.
در چنین شرایطی که رژیم هم در دام برنامه هسته ای خود چنبره زده وهم سیاست های مداخله جویانه اش در منطقه موجب اختلافات شدید سیاسی و بعضا دشمنی کشورهای منطقه با آن شده، حضور امیر ترکی فیصل در مراسم سالانه مقاومت مفهوم و بارسیاسی خاص خود را دارد.
چنین حضوری پر رنگ در کنار دیگر سیاستگذاران با نفوذ و حامیان قدیمی مقاومت از۵ قاره دنیا و بیان صریح تغییر رژیم در ایران در اساس نشانه ای به جز "تائید مواضع به حق واصولی مقاومت در تمامی این سالها در برابر کانون پرورش و پدرخوانده ی تروریستم در منطقه و تاکیدی مضاعف بر رهبری داهیانه و کم نظیرخانم مریم رجوی به عنوان زنی پیشتاز در برابر رژیم بنیادگرای اسلامی و زن ستیز" نمی تواند باشد.
به واقع عامل این شکوفایی و یا بقای این مقاومت را درکجا باید جستجو کرد؟
در پاسخ به این سؤال باید که قبل ازهرنکته ای و بدون هیچ اما و اگری به این نکته اشاره کرد که شهرت و اعتباری که مقاومت امروز از آن برخوردار است هرگز "ارزان" به دست نیامده زیرا عناصر "فدا، بهای حد اکثر و وفای به عهد" به عنوان عوامل اصلی و اساسی در سرفرازی آن با "حروف بزرگ" نوشته شده و کم بها دادن به هر یک از این عوامل به معنی شکست و نابودی و محو مقاومت به مانند دیگر جریانات سیاسی در چندین دهه گذشته از صحنه سیاست می بود، امری بس تلخ و ناگوار.
ازهمان روزی که میلیشیا حاضر به پرداخت بهای سنگین شعار "مرگ برخمینی" در خیابان ها شد تا آن روزی که سلحشور قهرمانان برای تداوم مبارزه در برابر خمینی دجال درقیام مردمی ۳۰ خرداد ۶۰ و کشتار جنایت کارانه علیه بشریت در سال ۶۷ جان خود را "فدیه آزادی" مردم کردند و عاشقانه به نام و یاد مسعود بوسه بر دار زدند و هنگامی که به هدف برقراری و پایداری ارتش آزادیبخش ملی "جان بر کف" لباس شرف و افتخار را در مصاف با سپاه ظلم و تباهی بر تن کردند و تا آنروز که اشرفیان با بدنی زخمی و غرق به خون از تیر و تبر جانیان و در جنگی نابرابر به فرمان مسعود "جانانه" ایستادند و تا روزی که در برابر هجوم وحشیانه به پاسداری از "خانه ی امید" مردم ایران عاشقانه همچو پروانه برگردش چرخیدند و همچو شمعی خود را سوزاندند،
آری از آن روز تا به امروز که مقاومت به حق در چنین قله ای رفیع قرارگرفته "همه فدا بود و بها بود و وفای به عهد".
امروز این اقتدار و اعتبار سیاسی مقاومت و در راس آن مجاهدین است که قادر به گرد آوردن چنین طیفی گوناگون از اهل سیاست را دارد .
به واقع چنین قدرتی است که دوست و دشمن را به حسادت برمی انگیزد.
دشمنان مقاومت که حسرت بدل، یکبار دیگر در این روز تمامی توطعه های خود برعلیه این مقاومت مردمی را نقش بر آب دیدند و دگربار بور شدند.
دوستان مقاومت نیز در آرزوی اپوزیسیون و تشکیلاتی منسجم با ساز و کاری چنین وسیع و یکدست و چنین ظرفی و پلاتفرمی برای همبستگی خلق های تحت ستم رژیم آخوندی.
آن قلم و آن زبانی که در هر فرصتی در پی کتمان حضور و وجود این مقاومت می باشد و یا وقت و بی وقت یقه مقاومت را می گیرد قبل از هر چیزی بایستی به این سؤال پاسخگو باشد، زمانی که مبارزه با دیو خون آشام جماران "بهای سنگین" می طلبید و همچنان می طلبد، در کجای تاریخ مقاومت قرار داشته و سهم و نقشش در این راه چه بوده است؟
آن کسی که در زمان و دوره ای که مبارزه عینی و عملی با رژیم وارد مدار جدی و سرنوشت سازی شده و از هر مدعی به اندازه قدرت و توانش بها می طلبد، خود را تنها در دنیای تئوری و مجازی سرگرم کردن و همچنان معترض مقاومت بودن که چرا ازطرف فردی و جریانی خاص حمایت می شود به واقع یا توان درک آنچه که در محیط پیرامونی اش در جریان است را ندارد یا اینکه مانند دون کیشوت در وهم و خیال خود به جنگ باد میرود .
ه براستی چه عاملی موجب شده که مقاومت از حمایت چنین افرادی برخوردار شده است ؟
چه چیزی و چه کسی تغییرکرده است؟
آنچه که در اینمورد مربوط به مقاومت میشود و همگان شاهد آن هستند اینست که مقاومت هیچگاه سر سوزنی از مواضع به حق خود در برابر رژیم نه تنها کوتاه نیامده بلکه همچنان برای سرنگونی آن تلاش مضاعف خود را می کند.
اما این افراد و جریاناتی، که در گذشته نه چندان دور خصم و مخالف مقاومت بوده اند، هستند که امروز و دقیقا به دلیل بسیار ساده و روشن "حقانیت اصول و مواضع و شناخت واقعی مقاومت از ماهیت رژیم" است که به هدف تغییر رژیم در ایران همراه با مقاومت شده اند.
می توان مقاومت را آلت دست بازیگران دنیای سیاست دانست و درباره آن تحلیل خود را داشت،
می توان مقاومت را، همزبان با رژیم، وابسته به همه جا و همه کس دانست و
می توان .....
طرح این اتهامات بی پایه و اساس دقیقا به دلیل بودن و حضور مقتدر مقاومت است در غیر این صورت تمامی این اتهامات نیز به خودی خود محلی از ارعاب نمی داشت.
همچنین اتهامات سخیف پرداخت پول برای آوردن افراد به گردهمایی دیگر بسیار نخ نما شده چرا که اگر پول و یا دیگر مسایل مادی صرف قادرمی بود که چنین همایش با شکوهی را عملی کند قطعا هستند افراد متمول ایرانی که شرایط پرداخت هزینه هایی بس سنگین تر را به سادگی داشته باشند.
اهمیت دیگراین همایش بین المللی را باید در واکنش جنون آمیز و سوز و گداز رژیم، از اظهار نظر مقامات بلند پایه وزارت امور خارجه و سپاه تا تلاش های مذبوحانه دیپلماتیک از طریق فراخواندن سفیر فرانسه در تهران به وزارت امور خارجه در اعتراض به اجازه برپایی این مراسم، و مزدوران قلم دست و به فرموده خارج کشوری آن دید.
نکته آخر اینکه،
پیام این کهکشان در یک کلام "در دسترس و در چشم انداز بودن" تغییر رژیم در ایران بیش ازهر زمان دیگری بود، که این امر قبل از هر چیزو تنها با "اتکا و ایمان به نیروی خود قطعا میسر و دست یافتنی است" و همچنین نمایشی بود از اقتدار سیاسی این مقاومت سرفراز و ایمان و اثبات دگربار شعار "می توان و باید".
با امید و ایمان و باوربه قدرت تغییر برای ایران آزاد فردا، ایمانی که همواره رمز پایداری و سربلندی این مقاومت بوده و باشد که چنین باد.
سلام بر آزادی، زنده باد مقاومت مردمی ایران
درود بر شیر زنان و کوهمردان محصور در زندان لیبرتی