پس از بازگشت روحانی از نیویورک، شاهد توفانی از واکنشهای خشمآلود و آتشین باند ولیفقیه در قبال مواضع و اظهارات روحانی در نیویورک و دست دادن «اتفاقی» ظریف با اوباما در راهروهای سازمان مللمتحد و متقابلاً پاسخ و پاتک باند رفسنجانی روحانی هستیم. میدان این تک و پاتکها، از مجلس تا روزنامهها و حتی تلویزیون رژیم گسترده است. در این رابطه به نظر میرسد باند ولیفقیه، دست دادن ظریف با اوباما را حلقه ضعیف زنجیره پروژه «تعامل» روحانی یافته و حملاتش را فعلاً روی آن متمرکز کرده است
تلویزیون رژیم (7مهر) با لحن طنز از دست دادن ظریف روحانی تحت عنوان «دیدار پرحاشیه در حاشیه اجلاس» خبر داده و ادعای وزارتخارجه رژیم را که این دیدار «کاملاً اتفاقی» بوده، به تمسخر گرفته است.
جلسه علنی مجلس رژیم در روز چهارشنبه (8مهر) بر سر این موضوع با عربدههای دلواپسان به تشنج کشیده شد؛ آنها فریاد میزدند: «ظریف با اجازه کی رفته تو بغل اوباما؟!».
در همین جلسه، آخوند رسایی، این قبیل رویدادهای «اتفاقی» را مورد تمسخر قرار داد و در حالی که فریاد میزد گفت: «دو سال قبل گفتند «بهطور اتفاقی» آقای روحانی با اوباما صحبت کرده، سال قبل گفتند «بهطور اتفاقی» آقای ظریف با کری نیم ساعت قدم زده… حتماً سال آینده «بهطور اتفاقی» میپرند بغل همدیگر و ماچ و بوسه میکنند… آقای ظریف چطور «بهطور اتفاقی» راهت را کج نکردی که با آن دست چدنی مواجه نشوی؟!».
بیرانوند عضو دیگر مجلس ارتجاع نیز گفت: «ظریف وزیر امور خارجه بهطور تصادفی خود را به آغوش اوباما رسانده است، آقای ظریف غلط زیادی کرده…».
اگر چه آخوند ابوترابی نایبرئیس مجلس که ریاست جلسه را در غیاب لاریجانی بهعهده داشت، مذبوحانه تلاش کرد با یادآوری تعریف و تمجیدهای خامنهای از ظریف و تیم مذاکرهکننده فضا را آرام کند، اما نهایتاً صدای او در میان فریادهای «مرگ بر آمریکا» گم شد و خودش نیز مجبور شد با آنها همآوا شود.
روزنامه وطن امروز (8مهر) از باند ولیفقیه با عناوینی نظیر «دیپلوماسی اتفاقی» و «دیپلوماسی هپروتی» به سیاست خارجی دولت روحانی و ظریف حمله کرد و نوشت: «او با رئیسجمهور آمریکا دست داد، تا دستها رو شود!».
آخوند اژهای سخنگوی قوه قضاییة رژیم نیز ظریف را به «آماده کردن بستر ورود آمریکا و جاسوسان آمریکا به کشور» متهم کرد.
از آن سو، روزنامههای باند رفسنجانی روحانی نیز با عباراتی از قبیل «دیدار اتفاقی اما تاریخی»، «مواجهه عزتمندانه»، «دومین تابو در سه دهه، در فاصله دو سال شکسته شد». برای این دست دادن، کف و سوت زدند.
اعتراضات دلواپسان، تنها به حملات لفظی محدود نمیشود؛ رسانههای حکومتی خبر میدهند که طلبهیی از قم همراه با همسر و سه فرزندش در اعتراض به توافق هستهیی پشت دیوارهای مجلس تحصن کرده و حدود 30نفر از اعضای مجلس از «کمیته صیانت از منافع ایران» نیز به آنها پیوستهاند.
به این ترتیب به نظر میرسد که دامنه اعتراضات برجام و اساس توافق هستهیی را هم در بر گرفته است. در حالی که خود خامنهای، بر برجام مهر تأیید زده و بررسی آن در کمیسیون برجام مجلس هم بیشتر جنبه ژست و نمایش داشت، اما دلواپسان نظام و باند ولیفقیه که نمیتوانند بنشینند و دست روی دست بگذارند تا روحانی وعده «آغاز فصل جدید» پس از برجام را به «کدخدا» بدهد و سرمایهگذاران آمریکایی را به «ایران با همه ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی… برای مشارکت در سرمایهگذاری صادرات گرا» دعوت کند تا زمینه «تغییر» و کشیدن قالی از زیر پای ولیفقیه فراهم شود؛ اما حریف که دست او را خوانده، دست دادن ظریف و اوباما را بل گرفته و جلو او پیچیده و قشقرق راه انداخته است.
در این میان ادعای اتفاقی بودن دست دادن ظریف و جان کری، توجیه مسخرهیی بیش نیست و مطمئناً از مدتها پیش برای آن برنامهریزی شده بود. ظریف و روحانی هم بهرغم آن که خوب میدانستند که این اقدام غوغایی را بهدنبال دارد، اما از آن صرفنظر نکردند، تا به هر قیمت خط خود را که، قلاب کردن رژیم به آمریکاست، پیش ببرند. البته روشن است که آمریکا هم به وعده خشک و خالی قانع نیست، روحانی باید چیزهایی را اثبات کند، باید چیزهایی را بدهد و از همین جاست که جنگ آغاز میشود. اولین چیزی که روحانی و باند او باید نشان دهند این است که جا نمیزنند و میدان را به حریف واگذار نمیکنند. اما در عینحال قادر نیستند از دیپلوماسی اتفاقی» به مدار بالاتری صعود کنند. زیرا دیپلوماسی «اتفاقی» جدای از جنبه طنز آن، گویای ضعف روحانی و موقعیت پایینتر باند او در تعادل قوای کنونی درون رژیم است، چرا که در حال حاضر جرأت ندارند که بایستند، سینه سپر کنند و از خط خود دفاع کنند.
باید دانست که غوغا تمامی ندارد؛ غوغای دست دادن هم که فروکش شود، غوغای دیگری جای آن را خواهد گرفت؛ چرا که بروز عوارض و آثار زهر هستهیی، ناگزیر و غیرقابل اجتناب است. رفسنجانی و روحانی میدانند که تنها راهشان این است که پس از زهر هستهیی، باید قدمهای دیگر را هم بردارند و جامهای بعدی را به کام ولیفقیه بریزند؛ از اینروست که رودرروی خامنهای که دائماً تکرار میکند آمریکا دشمن است و مذاکرات و توافق ما با آمریکا فقط بر سر اتمی است و ما بجز آن، هیچ گفتگویی با آمریکا نداریم… روحانی رک و روشن در سخنرانیش در مجمع عمومی گفت: «ما تنها در پی دستیابی به یک توافق هستهیی نبودیم. ما میخواهیم حرکتی تازه و سازنده را برای بازآفرینی نظم جهانی پیشنهاد کنیم». روشن است که عبارت نظم جهانی که دکترین آمریکا و عبارت مورد علاقه آمریکاست، «اتفاقی» به زبان روحانی جاری نشده است
اما دعوا در عمق، بر سر رابطه با آمریکا نیست، کمااینکه خود خامنهای گفت که مذاکره با آمریکا، در عمان، با اجازه و دستور خود او در زمان احمدینژاد شروع شده است. دعوا بر سر هژمونی است و اینکه هژمونی دست چه کسی و چه نیرویی باید باشد! تا وقتی که این موضوع مسأله و تضاد اصلی است، حل نشده و یک سویه نشده است؛ این جنگ و غوغا ادامه دارد و روز به روز هم شدیدتر میشود.