۱۴۰۳ آبان ۱۳, یکشنبه

یک سیاست جدید برای تغییر دموکراتیک در ایران

همان‌طور که فاشیسم هیتلری و متحدش ایتالیای تحت سلطهٔ موسولینی، نقطهٔ کانونی جنگ‌افروزی در جنگ جهانی دوم بودند، امروز نیز فاشیسم دینی حاکم بر ایران نقطهٔ کانونی جنگ‌افروزی در جهان معاصر است. این واقعیتی است که اغلب دولتها و دولتمردان جهان به آن اذعان می‌کنند، اما نسخه‌یی که در عمل برای مقابله با آن می‌پیچند، به تقویت بیش‌از‌پیش آن منجر می‌شود. این پارداوکس چه تبعاتی در جهان و خاورمیانه دارد؟

همزیستی مسالمت‌آمیز مماشات و فاشیسم

نسخهٔ بارها با شکست مواجه شدهٔ قدرتهای بزرگ برای مقابله با این فاشیسم کوتوله و در عین‌حال وحشی و به‌شدت آسیب‌پذیر، خوراک‌رسانی به آن از طریق سیاست مماشات بوده است. از شگفتی‌های روزگار ما این است که آنها به جای خط بستن در برابر فاشیسم، مقاومت مشروع و سازمان‌یافته را در معرض انواع محدودیتها و ممنوعیتها قرار داده‌اند. به تعبیر زیبای سعدی «سنگ را بسته و سگ را گشاده‌اند»!

آمریکا و اروپا با قرار دادن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت در لیست تروریستی و سپس بمباران قرارگاهها و زرهی‌های ارتش آزادیبخش ملی و خلع سلاح مجاهدان آزادی بزرگ‌ترین خدمت را به فاشیسم دینی کردند. آنها در این مرحله نیز متوقف نشدند با ترتیب دادن یک کودتا علیه سر این مقاومت در فرانسه و نیز اعمال محاصرهٔ طولانی بر ساکنان اشرف از هیچ اقدامی برای انهدام آلترناتیو دموکراتیک کوتاهی نکردند.

اگر بخشی از محدودیت‌های اعمال‌شده بر این مقاومت را بر فاشیسم دینی اعمال می‌کردند، امروز جهان و به‌طور اخص خاورمیانه ناامنی، تروریسم و جنگی پایان‌ناپذیر را تجربه نمی‌کرد. چشم‌پوشی بر دست‌اندازی این رژیم بر منطقهٔ خاورمیانه و بی‌اثرسازی تحریم‌ها باعث شده است که این رژیم خود را به آستانهٔ تولید سلاح هسته‌یی و موشکهای دوربرد برساند و علاوه بر آن بخشی از خاورمیانه و اروپا را در آتش جنگ فروببرد.

ضرورت اتخاذ یک سیاست جدید

اکنون به بیش از هر زمان ناکارآمدی سیاست مماشات با فاشیسم دینی مشخص شده است، سؤال مبرم این است که راه‌حل درست چه می‌تواند باشد؟ کنفرانس در برلین با حضور مریم رجوی و شخصیت‌های سیاسی آلمانی و بین‌المللی به این موضوع پرداخته است.

پروفسور آلخو ویدال کوادراس که خود قربانی ترور این رژیم بوده در بخشی از این کنفرانس گفته است:

«رژیم ایران دشمنی نیست که بتوان با آن تعامل کرد و تحت قواعد سیاست بین‌المللی با آن به توافق رسید. این یک حکومت بنیادگرا، فاسد و تروریست است که بر اساس عقاید افراطی بنا شده و این هر گونه تحول از درون آن‌را غیرممکن می‌سازد. تمایز بین میانه‌روها و تندروها در این رژیم یک توهم است. تمامی اجزای آن یکسان هستند. همه آنها تابع ولی‌فقیه هستند که قدرت مطلق دارد و روش عادی آنها برای حضور در صحنه بین‌المللی تلاش برای تحمیل اهدافشان از طریق خشونت، باج‌گیری یا فریب است».

سفیر لینکلن بلومفیلد معتقد است که زمان آن است که دولتهای غرب اعتراف کنند که سیاست‌هایشان طی سال‌های طولانی شکست‌خورده و تحت تأثیر اطلاعات نادرست و دروغهای آشکار قرار گرفته‌اند.

دکتر فرانتس یوزف یونگ وزیر دفاع آلمان (۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹) نیز اعتقادی مشابه دارد: «زمان آن فرا‌رسیده که اتحادیه اروپا و دولت فدرال آلمان سیاست خود را در قبال رژیم ایران تغییر بدهند».

پروفسور هرتا دویبلر گملین، وزیر پیشین دادگستری آلمان نیز هدف این کنفرانس را خروج از بن‌بست و یافتن راهی برای سیاست جدید و آزادی در ایران به‌عنوان تضمینی برای صلح در خاورمیانه می‌داند.

اپوزیسیون حقیقی و اپوزیسیون ساختگی

تجربه‌های تلخ تاریخی نشان می‌دهد که قدرتهای بزرگ برای حفظ منافع خود اجازه نداده‌اند که تغییر دموکراتیک در کشورهایی مانند ایران رخ دهد. آنها همواره با برجسته‌سازی اپوزیسیون یا شبه‌اپوزیسیونهای ساختگی در این روند دخالت می‌کنند. نمونهٔ آن به توافق رسیدن در کنفرانس گوادلوپ برای قالب کردن خمینی به انقلاب ۵۷ و در ماه نشاندن او با تبلیغات استعماری بود.

لئو داتسنبرگ رئیس کمیتهٴ آلمانی همبستگی برای ایران آزاد، ضمن هشدار دادن نسبت به احتمال تکرار این تراژدی گفت:

«ما امروز گردهم آمده‌ایم تا سیاست غرب در قبال رژیم آخوندها در ایران و تهدیدهایی را که از سوی این رژیم متوجه جهان است بررسی و راه‌حل‌های ممکن را ارائه کنیم. لازم است از دورهٔ ۱۳۵۷ درس بگیریم و به‌یاد بیاوریم که محدودیت‌های شدید علیه مخالفان توسط رژیم شاه زمینه‌ساز به‌قدرت‌رسیدن خمینی شد... این تجربه تلخ باید به ما یادآوری کند که باید تصویری روشن از واقعیت در ایران داشته باشیم، هم از لحاظ رفتار رژیم و هم از توانایی‌های اپوزیسیون واقعی. غرب نباید بار دیگر به اشتباه بر اپوزیسیونهای ساختگی تکیه کند».

او برآیند سیاست مماشات را بی‌ثباتی هر چه بیشتر منطقه و گسترش سرکوب مردم ایران می‌داند. وی معتقد است شورای ملی مقاومت دیرپاترین ائتلاف گروه‌های اپوزیسیون ایرانی است و برنامهٔ ۱۰ ماده‌یی خانم مریم رجوی نقشه راهی شفاف و قابل اعتماد برای آینده ایران ارائه می‌دهد.

عناصر تغییر استراتژی

جهان امروز پس از تجربهٔ بن‌بست‌های مکرر در سیاست نخ‌نمای مماشات، اینک نیاز به اتخاذ یک سیاست جدید، فوری و قاطع در قبال فاشیسم دینی حاکم بر ایران دارد؛ یک تغییر همه‌جانبه و استراتژیک. عناصر تغییر استراتژی و اتخاذ سیاست جدید از منظر پروفسور آلخو ویدال کوادراس عبارتند از:

یکم: انزوای بین‌المللی رژیم ایران، بستن تمام سفارتخانه‌های اتحادیه اروپا در تهران و اخراج تمامی کارکنان دیپلماتیک از خاک اتحادیه اروپا؛

دوم: لیست‌گذاری سپاه پاسداران به‌عنوان یک سازمان تروریستی توسط اتحادیه اروپا؛

سوم: تضعیف مالی رژیم ایران با گسترش و تشدید تحریم‌های اقتصادی و تجاری؛

چهارم: افزایش و تداوم فشار بر رژیم ایران به‌دلیل نقض غیرقابل قبول حقوق‌بشر علیه زنان و مردم ایران؛

پنجم: حمایت کامل سیاسی از شورای ملی مقاومت ایران به‌عنوان جایگزین واقعی دیکتاتوری حاکم و تنها گروه ایرانی که قادر به تحقق دموکراسی است.