۱۴۰۳ آبان ۱۹, شنبه

روستاهای خالی از مردم؛ شهرهای پر از فقر و خشم

                   روستاهای خالی از مردم؛ شهرهای پر از فقر و خشم

 شیخ بهایی از دانشمندان برجسته دوره صفویه، اصالتاً لبنانی بود. او در کودکی به ایران آمد و پس از مدتی به فارسی تسلط یافت. با گذشت زمان، به جایگاه علمی و ادبی قابل توجهی دست یافت. وی در سرودن اشعار فارسی به چنان مرتبه‌ای رسید که بسیاری از ابیاتش میان مردم ایران رواج یافت و هم‌چنان در ادبیات فارسی زنده مانده است. او سروده است:

«نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم»

این مصرع حس غربت، دلتنگی و دوری از وطن (زادگاه) را به زیبایی به تصویر می‌کشد و در میان روستاییان یا کسانی که از میهن خود مهاجرت کرده‌اند و در مکانهای جدید دچار مشکلات و احساس غریبی شده‌اند، بسیار رواج دارد.

شکاف شهر و روستا در عصر پهلوی

با اجرای طرح اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱، موج مهاجرت روستاییان به شهرها شدت یافت. تقسیم ناعادلانه زمین، عدم حمایت دولت از کشاورزان کوچک و تمرکز بر اقتصاد کمپرادوری (وابسته) با شرکتهای کشت و صنعت و صنایع مونتاژ و واردات، از جمله دلایل اصلی مهاجرت به شهرهای بزرگ بودند. «از قضا سرکنگبین صفرا فزود». برنامه‌های اقتصادی رژیم شاه به رشد نامتوازن میان مناطق شهری و روستایی دامن زد. مناطق شهری به‌سرعت رشد کرده و مصرف در آنها افزایش یافت، در حالی که مناطق روستایی با کمبود امکانات، بی‌سوادی و شرایط بهداشتی نامطلوب دست و پنجه نرم می‌کردند. آماری که رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۳ منتشر کرد، نشان می‌دهد که از هر ۱۰۰ روستا تنها یک روستا آب لوله‌کشی و از هر ۲۵ دهکده فقط یکی برق داشت. علم، وزیر دربار، در خاطرات خود این آمار را «نگران‌کننده» و «مسخره با توجه به توسعه ملی» توصیف کرده است. «بر اساس سرشماری عمومی در سال ۱۳۵۵، سالانه ۳۸۰ هزار نفر از روستاها مهاجرت می‌کردند که ۹۷ درصد آنها به شهرهای بزرگ می‌رفتند» (پژوهشکده تاریخ معاصر).

۳۱ هزار روستای خالی از سکنه

از آن زمان تاکنون ۵۰ سال گذشته است. سلطنت شبه مدرن و و ابسته پهلوی جای خود را به سلطنت ارتجاعی ولایت فقیه داد که، علی‌رغم دسترسی به میلیاردها دلار درآمد نفت و منابع زیرزمینی، با مردم خود در جنگ و ستیز است. نتیجه این رویکرد، فقر و مرگ روستاهای خالی از سکنه و فلاکت در شهرهایی است که چون نهنگ مردم را در کام خود می‌کشند. معاون پزشکیان در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور می‌گوید: «آمارها نشان می‌دهند که از سال ۵۵ تاکنون، جمعیت روستاها و شهرها روندی معکوس طی کرده‌اند. در گذشته، ۷۰ درصد جمعیت در روستاها و ۳۰ درصد در شهرها زندگی می‌کردند، اما اکنون این نسبت برعکس شده است. از ۶۹ هزار روستای کشور، تنها ۳۸ هزار روستا دارای سکنه هستند و ۳۱ هزار روستا خالی از جمعیت شده‌اند» (سایت دولت۱۴آبان۱۴۰۳).

وی، با وجود اجرای طرح‌های هادی و ایجاد زیرساختهایی چون آب، برق، گاز و تلفن، پرسش ساده‌لوحانه‌ای مطرح می‌کند: «چرا نتوانستیم جمعیت روستایی را در روستاها ثابت نگهداریم؟» و پاسخ می‌دهد: «کمبود فرصت‌های شغلی، کاهش کیفیت زندگی، تحولات اجتماعی، درآمد پایین و تغییرات اقلیمی، روستاهای ما را با چالشهای جدی مواجه کرده‌اند».

ده سال پیش، مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرد: «در دهه‌های اخیر، سهم جمعیت روستایی بر اثر افزایش مهاجرت به شهرها کاهش یافته است. میانگین فاصله درآمدی بین شهر و روستا در ۱۵ سال اخیر بیش از ۹۰ درصد شده و این مسأله باعث سکونت مهاجران روستایی در حاشیه شهرها، سکونت‌گاه‌های غیررسمی و شکل‌گیری مشکلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده است».

شاخص فلاکت در مناطق روستایی

شاخص فلاکت (جمع نرخ تورم و بیکاری) یکی از معیارهای ارزیابی بحرانهای اقتصادی در جامعه است. بررسی‌های آماری نشان می‌دهند که در سال اخیر، شاخص فلاکت در نیمی از استانهای کشور افزایش یافته است. «بیشترین سطح فلاکت مربوط به استان یزد است و پس از آن، روستاهای چهارمحال و بختیاری، کردستان و کرمانشاه قرار دارند. از پاییز ۱۴۰۱ تا پاییز ۱۴۰۲، شاخص فلاکت در روستاهای ۱۵ استان رشد کرده است» (اکو ایران۲۶بهمن۱۴۰۲).

تهران؛ نمونه‌یی از مدیریت مغولان حاکم

از روستا‌های خالی به سراغ شهرهای مملو از جمعیت برویم. تهران، به‌دلیل مهاجرت‌های بی‌رویه، به مکانی پر از دود، پر از فقر، پر از جرم، پر از آدمهای بی‌خانمان مهاجر، پر از اجاره نشینی، پر از فلاکت و تباهی و پراز فرو نشست و ازدحام و تردد بی‌حاصل میلیون‌ها انسان در جستجوی کار و زندگی شده است.

این شهر پس از حمله مغولان به ری، توسعه یافت و جمعیتش افزایش پیدا کرد. پایتخت سلسله قاجار با جمعیتی ۱۵ هزار نفری، در سال ۱۳۹۰ به بیش از ۱۲ میلیون نفر (در روز) رسید و یکی از ۲۵ شهر پرجمعیت دنیا به‌شمار می‌آید و دیگر گنجایش جمعیت بیشتر را ندارد.

یکی از مصادیق ناکارآمدی رژیم آخوندی، اعترافات قالیباف است که می‌گوید: «آیا پس از ۴۵ سال توانستیم مشکل مسکن را حل کنیم؟ قطعاً پاسخ منفی است. حتی سرمایه‌ها در زمین‌ها دفن شد و چند میلیون مسکن خالی باقی مانده‌اند، در حالی که میلیون‌ها خانواده خانه‌یی ندارند» (ایرنا۱۴آبان۱۴۰۳).

نابرابری طبقاتی و خشم انباشته شده در شهرهای ایران

این روزها در شهرهای سراسر ایران، مردم در اعتراض به نابرابری و بی‌عدالتی، اعتراضات خود را ابراز می‌کنند. بازنشستگان، معلمان، کارگران و پرستاران از جمله اقشار معترض هستند که از ظلم و ستم رنج می‌برند. توهم بزرگ فاشیسم دینی این است که تصور می‌کنند خشم انباشته مردم را می‌توان با سرکوب و ایجاد رعب و وحشت کنترل کرد.

مرکز آمار اعلام کرده است که ثروتمندان شهری ۳۳ برابر فقرای روستایی برای خود هزینه می‌کنند. این فاصله در سال ۱۳۹۲، ۱۸ برابر بود. این میزان از نابرابری در تاریخ معاصر ایران کم‌سابقه است. «در حقیقت خشم در جامعه ایران به‌دلیل نابرابریهای متراکم شده، مدام باز تولید می‌شود. چه کسی می‌داند ادامه زنجیره تولید خشم در جامعه در انتها به کجا خواهد رسید و امکان کنترل آن چگونه خواهد بود؟» (عصر ایران، ۶مهر۱۴۰۰)

خالی شدن روستاها از مردمی که امکان زندگی سالم در آنها نیافتند و پر شدن شهرها از هموطنانی که شاهد فقر، فلاکت، بی‌عدالتی و ستم هستند، پیامی جز خشم و طغیان در پی نخواهد داشت. انتهای این مسیر پر رنج و خونین، جز فروپاشی کاخ ستمگران نخواهد بود.