۱۴۰۳ آبان ۱۹, شنبه

نگاهی به ایران در شطرنج جدید سیاسی

                                      شطرنج سیاسی ایران

بررسی مطبوعات و رسانه‌های فارسی و غیر فارسی پس از انتخاب شدن دونالد ترامپ، این فرضیه یا پرسش را پررنگ می‌کند که جغرافیای سیاسی خاورمیانه به‌طور خاص در اکتبر سال ۲۰۲۵ چگونه خواهد بود؟ این فرضیه یا پرسش از این منظر حائز اهمیت است که جنگ جاری در این منطقه از جهان با منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا رابطهٔ مستقیم دارد.

از آن‌جا که یک‌طرف اصلی این جنگ، حاکمیت ملایان و نیروهای نیابتی آن هستند، بی‌شک این حاکمیت مشمول اثرگذاریِ اصلیِ این تحول خواهد بود؛ چرا که کانون بحران‌سازی در منطقه است.

 از هم‌اکنون برخی واکنش‌ها از جانب رسانه‌های حکومتی، مؤید تأثیر مستقیم انتخاب دونالد ترامپ بر سرنوشت حاکمیت آخوندی می‌باشد. روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۳ با مخاطب قرار دادن دولت پزشکیان، به بخشی از این اثرگذاری اعتراف کرده است:

«آمار و ارقام نشان می‌دهند که سال۱۳۹۷ زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، قیمت دلار بیش از چهاربرابر شد، تورم با تأخیری کوتاه به همین میزان رشد یافت، فروش نفت به کم‌تر از ۵۰۰ هزار بشکه رسید و تقریباً یک دهک جمعیت یعنی قریب ۹ میلیون نفر از ایرانیان زیر خط فقر رفتند. هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند از تکرار این راهبرد دفاع کند.»

این روزنامه تلاش می‌کند به پزشکیان تفهیم کند که در اوضاع قمر در عقربی که هم‌اکنون نظام با آن رودررو شده است، مبادا «وقایع دولت اول ترامپ تکرار شود»:

 «کشور روزهایی را می‌گذراند که در تاریخ معاصرش کم‌تر با آن مواجه بوده است.  کمتر می‌توان سبد رأیی از آقای پزشکیان را سراغ آورد که حاضر باشد وقایع سال۱۳۹۷ به بعد تکرار شود. نه اقتصاد ایران ظرفیت تکرار دارد و نه رأی‌دهندگان به دولت. از این رو بایسته است که دولت به‌طور شفاف طرح و دیپلماسی خود را در شرایط کنونی منطقه و انتخاب مجدد ترامپ با مردم و رأی‌دهندگان مطرح کند. هیچ ضرورتی ندارد وقایع دولت اول ترامپ تکرار شود مگر آنکه ما دست خود را برای تغییر ببندیم.»

«تغییر»! به‌راستی برای حاکمیت آخوندی با رأس ولی فقیه که کانون بن‌بست‌ساز نظام است، چه تغییری در سیاست خارجی و داخلی قابل تصور است؟ بهتر است از زبان خودی‌های نظام پاسخ داده شود که خودشان می‌دانند «در انبان چیست». روزنامه جهان صنعت در شماره ۱۴ آبان ۱۴۰۳ تصویری از بن‌بست همه‌جانبهٔ نظام را در بی‌پشتوانگیِ اجتماعی و نیز هراس از آثار فقدان پایگاه اجتماعی اعتراف نموده است:

«کشور نیازمند تصمیم‌سازی‌های عمیق و اساسی است. لازمه‌اش این است که حاکمیت بپذیرد در مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم گشایش ایجاد کند و از راهبردهای ایدئولوژیک فاصله بگیرد...تجربه بشری نشان می‌دهد در دنیا هیچ کشوری نبوده که بتواند زمانی که در روابط خارجی خود به‌شدت درگیر است، اصلاحات جامع اقتصادی انجام داده باشد. مؤلفه دوم هم شکاف‌های اجتماعی است و باز هم تجربه نشان می‌دهد هرگونه اصلاحات اقتصادی غیرآمرانه برای اینکه به نتیجه برسد، نیازمند یک پشتوانه اجتماعی قوی است.»

مشاهده می‌شود که نظام ولایت فقیه، هم رو به داخل به‌دلیل فقدان پایگاه اجتماعی یعنی مهیا بودن پتانسیل قیام و انقلاب و هم رو به خارج به‌دلیل سوختن تمام سرمایه‌هایش برای شکست ترامپ، در معرض «تصمیم‌سازی‌های عمیق و اساسی» واقع شده است.

طبعاً انتخاب دونالد ترامپ و کیفیت اثرگذاریِ آن بر تحولات منطقه، مشروط به برنامه و سیاست ترامپ و اولویت‌های وی در برخورد با سیاست و اقتصاد داخلی آمریکا، جنگ روسیه و اوکراین، جنگ اسرائیل و غزه و لبنان و سمت‌وسوی استراتژیک این دو جنگ است.

آن‌چه در آن تردید نیست، این واقعیت مسلم است که دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ با دور اول بسیار متفاوت است. از این‌رو خاورمیانه به‌طور خاص به‌دلیل نقش آن در منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا، شاهد تحولات مهم و احتمالاً سرنوشت‌ساز خواهد بود. این پیش‌بینی متکی بر واقعیت‌های هم‌اکنون این منطقه از جهان است که در یک‌سال گذشته سمت‌وسویی به‌غایت متفاوت از سال پیش از آن گرفته است.

عامل دیگر که در شطرنج جدید سیاسی، بسیار اهمیت یافته است، چالش اجتناب‌ناپذیر سیاست مماشات غرب با رژیم تروریست ولایی ــ آخوندی خواهد بود.

آن‌چه به سرنوشت ایران‌زمین از منظر بین‌المللی ربط مستقیم و اثرگذار دارد و اکنون بیش از گذشته برجسته شده است، کیفیت اثرگذاریِ این تحول بر حاکمیت آخوندی از یک‌طرف و از طرف دیگر به‌رسمیت شناختن حق مبارزهٔ مردم ایران با این حاکمیت و نفی تمامیت آن برای رقم زدن سرنوشت فردی و اجتماعی‌شان می‌باشد.