فرزاد عزیز و گرامی،
با خواندن نامهات به زندانبان از زندان رجایی شهر کرج آن هم زمانی که محکوم به اعدام بودی سخت تحت تأثیر قرار گرفتم. شوق زندگی، شهامتت، روح لطیف و احساسات پاکت به مردم و اراده ات برای رسیدن به آزادی تا به آخر تحسین برانگیز است.
تو سلول را از دو دیدگاه مختلف توصیف کردی. از دید خودت درون زندان و از دید زندانبان بیرون از آن و من آنرا از بالا میدیدم. بسیار دیدم معلمان آزاده ای مانند توکه در زندان بودند و مانند تو در مقابل آخوندهای پلید سر تعظیم فرود نیاوردند. میدانم که تو برای آنان هم نامه زیبایی نوشتهای.
فرزاد نازنین،
میدانم که تو قبل از من شاهو گوران را ملاقات کردهای که از شاعران و روشنفکران کرد است و من برای او احترام زیادی قائل هستم.
من خود را یک فیلسوف نمیدانم. من یک تئوریسین سیاسی هستم. عاشق درک کردن و فهمیدن مسائل سختم و از اینکه آنها را به زبان ساده برای دیگران توضیح دهم احساس رضایت خاطر میکنم . من همکار تو هستم . کار من تدریس است. من در دانشگاه نیویورک به این کار مشغول بودم و تو در روستاهای دور افتاده کردستان در شهرستان کامیاران در مدرسه مشغول تدریس بودی. پس ما هر دو معلمیم.
میدانم که تو عاشق تماشای دریایی و همه زیباییهای دنیا را میبینی ولی به عنوان معلم میدانی که ''هنر زندگی زیباست ولی در مدارس باید در درجه اول حقایق و واقعیتها را بدون تحریف به شاگردان آموخت ''تا درد آشنا بزرگ شوند'' آنوقت هنر زندگی خود بخود در وجودشان پرورش پیدا میکند'' اینگونه آنها یاد میگیرند با درد اجتماع مبارزه کنند و ''از حقوق خود و دیگران دفاع کنند'' چون میدانند که ''حقوق را نمیتوان حذف کرد''. '' آزادی با انسان متولد میشود'' به عبارت دیگر ''با بوجود آمدن انسان آزادی هم بوجود آمد'' و قبل از آن وجود نداشته. من و تو خصوصیات مشترک زیادی داریم: ما هر دو مفهوم رژیمهای توتالیتر را در عمق درک کردهایم. از تبعیض بیزاریم که هر کدام از ما آنرا در زمان خود، من به عنوان یک یهودی در زمان نازیها و تو به عنوان یک کرد در زمان آخوندها تجربه کرده ایم . هردوی ما در زمان فاشیستهای زمان خود دستگیر شده ایم. تو تا آخر سرفرازانه ایستادی و من بعد از آزادی از زندان با روش خودم که آموزش و نوشتن بود با آنها مبارزه کردم. درود بر تو دوست عزیز که تو هم تا آخر کاغذ و قلم را کنار نگذاشتی. پس ما هر دو نویسندهایم از مدافعان حقوق بشریم و از خدمت کردن به دیگران و تدریس احساس خوشحالی میکنیم .
فرزاد عزیز،
من میدانم که تو دوست داشتی که کردستان خودمختاری داشته باشد داشته باشد. من به تو قول میدهم که در فردای ایران آزاد این آرزوی تو تحقق پیدا کند که در شورای ملی مقاومت ایران طرح بسیار پیشرفته و جامع آن به منظور تأمین و تقویت هر چه بیشتر حاکمیت مردمی، تمامیت ارضی، یکپارچگی و وحدت ملی ایران و نظر به مبارزات عادلانه مردم کردستان در آبان ۱۳۶۲ به تصویب رسید.
دوست خوبم،
در قسمتی از نامهات به زندانبان نوشتی که میدانی به او یاد داده اند از اندیشه و اندیشیدن متنفر باشد. دقیقأ همین است. ''زمانی که دست از فکر کردن برداریم میتوانیم به راحتی همدست دیکتاتورها شویم''. ''شر بودن یک گزینه است''. ''انسان موجودی عملگراست و در تصمیماتش آزاد است'' برای همین نباید از همدستان دیکتاتورها بپرسیم که ''چرا از آنها اطاعت کردید بلکه باید بپرسیم چرا از آنها حمایت کردید''
من در دادگاه آدولف آیشمن شخصأ حضور داشتم. در آنجا متوجه شدم که ''انسان هر چه سطحی تر باشد از شرارت مطیعتر است''. ''ما تنها زمانی میتوانیم شرارت را شکست دهیم که'' دست از فکر کردن بر نداریم '' '' در هر حرکت انقلابی خود بخود معنی آزادی نهفته '' و '' از فکر است که اعتراض و مبارزه شروع میشود ''. تو بهتر از من میدانی دوست من که '' زمانی که شرارت در جامعه نهادینه شود به شکل مبتذل ظاهر میشود '' و این مدتهاست که در رژیم آخوندی به وقوع پیوسته. رژیم آنها پلید و مبتذل است. من در کتابم با نام 'ابتذال شر' بیشتر در باره این موضوع توضیح داده ام.
همکار عزیز،
از آنجا که ما در باره دادگاه صحبت میکنیم خوب هست که اشارهای هم به وحشت رژیم آخوندی از عواقب حکم دادگاه اسدی و همدستانش کنیم.
همانطور که میدانی از خرداد سال ۶۰ نسلی از جوانان در ایران توسط آقای مسعود رجوی آموزش دید که اعضای یک سازمان عظیم با نام مجاهدین خلق شدند که در مقابل دیدگاه های بنیادگرایانه و افراطی خمینی نظرگاه های مترقی، پیشرفته و آزادیخواهانه داشتند. آنها از همان موقع تهدیدی بسیار جدی برای رژیم پلید آخوندی محسوب میشدند.
تو میدانی که '' خودکامگی توتالیتر ها با نابودی زندگی سیاسی افراد شروع میشود''. خمینی هم از همان دسته خودکامگان بود.
در سال شصت و هفت در یک قتل عام بزرگ که مصداق جنایت علیه بشریت است آخوندهای پلید سی هزار زندانی سیاسی را به قتل رساندند و در گورهای دسته جمعی آنها را بخاک سپردند.
هیچکس بطور دقیق نمیداند چه تعداد زندانی، چگونه و در چه شرایطی به قتل رسیدهاند.
با فتوای خمینی زندانیانی که تا به آخر بر سر موضع ماندند در کوتاهترین مدت توسط رژیم جنایتکار بیرحمانه اعدام شدند . هنوز عزیزان آنها مانند عزیزان تو دوست گرامی با اینکه ۲۲ سال بعد از آنها توسط آخوندها به قتل رسیدی نمیدانند در کجا به خاک سپرده شده اند!
فرزاد نازنین،
در اینجا میخواهم در ' این جنایت علیه بشریت ' از همه زندانیان سیاسی ' نسل کشی ' مجاهدین عزیز را کمی برجسته تر کنم .
در یک نسل کشی قربانیان نه به خاطر کاری که انجام داده اند بلکه به خاطر آنچه که هستند در اینجا ' مجاهد' بودن به قتل میرسند .
در زمان نازی ها قربانیان به دلیل ' یهودی ' بودن به قتل رسیدند که یک نسل کشی بی سابقه بود. (راه حل نهایی، برنامه نازیها برای کشتارجمعی سیستماتیک یهودیان بود)
در تمام سالهای بعد از قتل عام مجاهدین در سال ۶۷ رژیم آخوندی به نسلکشی آنها ادامه داد و بسیاری را به قتل رساند یا در توطئههایش همیشه قصد آنرا داشت، بعنوان مثال میتوان از قتل عامها در اشرف، توطئه هفده ژوئن سال ۲۰۰۳ در مقر خانم مریم رجوی در پاریس، توطئه تروریستی علیه مجاهدین در نوروز ۱۳۹۷ در آلبانی و توطئه پلید در گردهمایی ویلپنت ۲۰۱۸ در پاریس آنهم در سالگرد توطئه هفده ژوئن ۲۰۰۳ پانزده سال بعد از آن در ژوییه نام برد. در هر دو این توطئهها یعنی در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۱۸ رژیم آخوندها ' قصد ' جنایت و ضربه ای جبران ناپذیر که همان حذف فیزیکی رییس جمهور برگزیده مقاومت که یک زن مجاهد است را داشت. به این معنی که اگر خانم رجوی در جلسه بزرگ ایرانیان در پاریس ۲۰۱۸ حضور نداشت رژیم آخوندی طراحی این جنایت بزرگ بمبگذاری در این ابعاد و ریسک بسیار بزرگی که برایش داشت را انجام نمیداد . بنابراین توطئه ویلپنت را میتوان ادامه نسل کشی مجاهدین در سال۲۰۰۳ در پاریس و استمرار نسلکشی سال ۶۷ مجاهدین دانست که هنوز هم بزرگترین و جدی ترین تهدید برای نظام آخوندهای جنایتکار هستند و رژیم در این مدت آخر بارها در رسانه هایش به وحشت خود از آنها اعتراف کرده است .
آخوندها با شکست بزرگی در ویلپنت مواجه شدند و در دادگاه بلژیک مأمور وزارت اطلاعاتش اسدی با پوشش دیپلومات به بیست سال برای طراحی و هدایت عملیات تروریستی و همدستانش به سالهای بسیار طولانی مدت زندان محکوم شدند.
مزدوران محکوم شده آخوندی کوچکترین حلقههای زنجیره یک باند جنایتکار بسیار بزرگند و حکم اسدی برای همیشه چهره تروریست رژیم آخوندی را افشا کرد. اما تصمیم این نسلکشی در شورای عالی امنیت رژیم با حضور روحانی، ظریف، رئسای دو قوه دیگر و سرکردگان پاسداران... گرفته شده و برای اجرا به به وزارت اطلاعات و وزارت خارجه داده شده بود. آنها همه اقدامات لازم را برای اجرای دقیق این طرح پلید با جزییات انجام دادند. بمب از تهران توسط دیپلومات تروریست (محکوم شده در بلژیک) در هواپیما از تهران به اتریش آورده شد و رژیم با پیروزی حتمیاش حساب میکرد.
ظریف در فایل صوتی اعلام کرد که سفارتخانهها و وزارت امور خارجه از اول نقش امنیتی داشته اند. او که خود از سر سپردگان ولی فقیه است من را شدیدأ به یاد ریبنتروپ وزیر امور خارجه هیتلر میاندازد که یکی از مسئولان اصلی نسل کشی یهودیان بود. آخوندها بعد از فایل ظریف از وحشت درخواست استیناف اسدی را پس گرفتند. حکم اسدی در دادگاه بلژیک قطعی شد که یک پیروزی بزرگ برای عاشقان آزادی ایران بود. ولی سران رژیم که در شورای عالی امنیت رژیم نشسته بودند هنوز مجرمند!
در این میان ظریف سر سپردگی مجدد خود را به ولی فقیه ابراز کرد .
همکار نازنین،
تئوری سیاسی شغل من است و من از بررسی و تحلیل مسائل خوشم می آید . زمانی که من پروتوکل آیشمن را در دادگاه اسراییل خواندم که بیشتر از سه هزار صفحه بود متوجه شدم که '' در مغزهای تهی است که شرارت مینشیند '' ....
نسل کشی بر طبق قانون جزای کشورهای پیشرفته و بر طبق قانون کیفری بین المللی و همینطور ' قصد نسل کشی ' بر طبق ماده ۳ و ۴ کنوانسیون جلوگیری از نسل کشی و مجازات آن، مجازات دارد.
کشورهای بلژیک، فرانسه، آلمان،لوکزامبورگ و اتریش همه این کنوانسیون را امضا کرده اند. بمب در همه این کشورها برای رسیدن به جلسه ویلپنت در راه بوده است. بنابراین همه این کشورها میتوانند از مراجع صلاحیت دار در سازمان ملل بخواهند که سران رژیم آخوندی یعنی خامنه ای، روحانی، ظریف و علوی در دادگاه کیفری بینالمللی به جرم نسل کشی در جلوی عدالت قرار بگیرند که استمرار نسل کشی مجاهدین از قتل عام ۶۷ به این طرف است!
و اما اگر بمب در ویلپنت منفجر میشد ' جنایت علیه بشریت ' بود.
در سال ۶۷ قتل عام ' همه ' زندانیان سیاسی و در قیام آبان قتل عام جوانان مصداق جنایت علیه بشریت هستند.
توطئه پلید ویلپنت با شرکت تعداد بیشماری ایرانیان آزاده از سراسر دنیا، اتباع بیگانه، پارلمانترهای مهم از کشورهای اروپا، آمریکا، استرالیا، کانادا و خاورمیانه، فیلمبرداران، نورپردازان، صدابرداران ... و اعضای شورای ملی مقاومت ایران که در نزدیکی صحنه نشسته بودند.. برای ارتکاب یک جنایت علیه بشریت بود که بر طبق قوانین و حقوق بین الملل بزرگترین جنایت شناخته شده در حق بشر بشمار می آید. رژیم ایران یک رژیم آدمکش است که بمب اتم را برای تهدید کشورها و ارتکاب جنایت علیه بشریت میخواهد که در توطئه ویلپنت ثابت کرد بدون آن هم میتواند تهدید بسیار بزرگی برای ارتکاب این بزرگترین جنایت آنهم هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای رژیمش نه در یک کشور بلکه در یک قارهای دیگر داشته باشد و همه اقدامات لازم را برای ارتکاب آن انجام دهد و اگر منافعش حکم کند و برای حفظ نظامش لازم بداند این جنایت را تکرار خواهد کرد. پس باید توسط کشورهای دنیا بسیار جدی گرفته شود.
جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷ از اهمیت خاصی بر خوردار است که خانم مریم رجوی بارها بر روی آن تأکید کرده است. بیانیه ۱۵۰ کارشناس بین المللی که از خانم میشل باشله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار تشکیل یک کمیسیون تحقیق بینالمللی در مورد قتل عام ۶۷شده اند قدم بسیار مهمی برای باز کردن پرونده جنایت علیه بشریت رژیم آخوندی است که به گفته خانم رجوی اجبار به آن برای آخوندها روز سرنگونی آنها خواهد بود ..
«جنایت بخشیدنی نیست و به همین دلیل جنایتکار باید در جلوی عدالت قرار بگیرد». پس سران رژیم آخوندی خامنهای، روحانی، ظریف و علوی باید به جرم جنایت علیه بشریت در دادگاه کیفری بینالمللی در مقابل عدالت قرار بگیرند!
فرزاد عزیز،
تو بهتر ازمن میدانی که در یک دادگاه نمایشی محاکمه شدی که ''توتالیترها خود را به قانون وابسته نمیدانند'' به عبارت دیگر '' اساس نظام توتالیتر بی قانونی است ''. به هیچ کنوانسیونی هم اهمیت نمیدهند حتی اگر خود آنرا امضا کرده باشند. به طور مثال آخوندها جنایت اعدام کودک مجرمان را انجام میدهند با اینکه خود کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده اند. دیکتاتورها نسبت به قوانین تبعیض آمیز خودشان هم اگر خلاف منافع آنها باشد بی اعتنا هستند. ''آنها با کوچکترین تهدید برای نظامشان بزرگترین عکسالعملهای خشن را انجام میدهند.'' و '' شر خود را عادی سازی میکنند '' تا ''همه جا بذر بی اعتمادی بپاشند''.
در بالا اشاره کردم که رژیم آخوندی محل جایی که تو در آنجا آرمیدهای را به عزیزانت نشان نمیدهد .هیچکس نمیداند که در سال ۱۳۸۹ بر سر تو و شیرین و علی قبل از اعدام ناجوانمردانه تان چه آمده است.
آخوندها سالهاست که مزار شهیدان بخصوص قتل عام شدگان ۶۷ را خراب میکنند. آن جنایتی که امروز در خاوران مرتکب میشوند به گفته عفو بینالملل اقدامی مجرمانه برای از بین بردن شواهد جنایت علیه بشریت است!
'' دیکتاتوری مانند یک طوفان شن است که همه چیز را نابود میکند''. خواست آنها ''حذف همه چیز است''. ''حذف فیزیکی، حذف سرنوشت قربانی، حذف آثار جنایت و حذف تاریخ مبارزاتی '' آنها میخواهند تمام آثار یک مبارزه را نابود کنند اما نمیتوانند این کار غیر ممکن است. با این حال باید بگویم که ''بزرگترین فاجعه دیکتاتورها جنایات آشکار آنها نیستند بلکه جنایات پنهانشانند''.
دوست گرامیم،
اتحادیه اروپا اعدام تو را محکوم کرد . تو ثابت کردی که '' ما باید حافظ حرکت های انقلابی باشیم '' '' شاید من یک زن انقلابیم '' ولی میدانم که '' دیکتاتورها مخالفانشان را اعدام میکنند نه با این خاطر که آنها را میشناسند بلکه به این خاطر که میدانند مخالفانشان آنها را میشناسند '' '' توتالیتاریسم با تمام عواقب شرورش یک پدیده سطحی است، عمق ندارد. پس نباید از آن ترسید و باید شورش کرد '' '' برای یک دگرگونی واقعی، قدرت تنها در حرکت جمعی است''. در آستانه انتخابات نمایشی آخوندی من تنها یک جمله میگویم: '' از دل شر نمیتوان خیر بیرون کشید '' '' همه چیز در دست دیکتاتورها یک ابزار برای ماندن بر سر قدرت است '' حتی ویروس کرونا و در اثر بی عملی آگاهانه رژیم در مقابل این ویروس و سوء استفاده از آن از ترس از قیام مردم عزیز است که روزانه این تعداد بیشمار انسان جانشان را ازدست میدهند. ولی ''فاجعه و پیشرفت دو روی یک سکه اند''. ''تا فاجعه ای رخ ندهد پیشرفت واقعی و اساسی هم میسر نخواهد شد''. الان بهترین زمان برای سرنگونی آخوندهاست که بزودی چنین نیز خواهد شد و جوانان شورشگر و کانونهای شورشی بزرگترین نقش را برای رساندن آزادی به مردم عزیز معترض ایران خواهند کرد چرا که آموزش دیده از رهبرانی هستند که با نبوغ مبارزه با فاشیسم مذهبی را هدایت کرده اند.
فرزاد نازنین،
نامه هایت هنری هستند .تو میدانی که ''هنر انعکاس روح جامعه است''. ''یک اثر هنری زیبا تاریخ را برای همیشه ثبت میکند''. '' آدمها سیاست را سخت و هنر را آسان باور میکنند. پس این دو باید همیشه با هم ادغام شوند '' و ''هیچ هنری قشنگتر از داستانی نیست که زیبا تعریف شده باشد.'' میدانم که تو عاشق داستان زیبای نوشته همکار عزیزمان صمد بهرنگی ' ماهی سیاه کوچولو' هستی که حرکت کردن را به دیگران آموخت...
تو هم در نامه های قشنگت همانطور که خودت گفتهای زندهای و امیدوار. فرزاد عزیز دوست بسیار نازنینم،
در راه مبارزه فراموشی وجود ندارد .'' در آخر همیشه یک نفر باقی میماند که همه داستان را تعریف کند ''.... حرفی از ماهیان دریا شد پس بگذار که من هم رازی را با تو در میان بگذارم:
«من هم عاشق تماشای دریام!»