۱۴۰۰ خرداد ۴, سه‌شنبه

عزیز فولادوند:‌ کمینگاه از مینیاپولیس تا «شیخ جراح»

 کوی «شیخ جراح»،محوراصلی برخوردهای فلسطینی‌ های ساکن بیت المقدس و دیگرنقاط مناطق اشغالی است. مسجد الاقصی کانون تپنده اعتراضات شده است. محله شیخ جراح» رامن ازنزدیک میشناسم. با روح عصیانی آن آشنا شدم. در کوچه های مملو از بی قراریش پرسه زده ام. با کودکان، نانوایان، سبزی فروشان خیابانی، با مادری سبزی فروش اهل شهرالخلیل (هبرون) که اندکی فارسی هم می دانست همصحبت شده ام. بساط او یک گونی کوچک سیب زمینی، کاسه ای مملو از گوجه، چند دسته سبزی خوردن و غیره بود. آنها را روی زمین جلوی «دروازه دمشق» بازار بیت المقدس روی زمین پهن کرده و خود هم روی زمین نشسته بود. «دروازه دمشق» یا «باب العمود» یکی از دوازده دروازه شهر بیت المقدس است که بدستور سلطان سلیمان قانونی، دهمین سلطان امپراتوری عثمانی بنا شده است.


در کنار آن مادر سبزی فروش نشسته و به یکباره (نمی دانم چرا) سوره الشمس را زمزمه می کردم. با تعجب با چشمان زلالِ مملو از رنج مرا نگاه کرد، با چهره ای تکیده و مغموم از غم هجران دستم را در دست زمختش فشرد و با صدای جادویی با تلاوتی فصیح مرا همراهی کرد. رعشه بر بدنم مستولی و اشک در چشمان حلقه زده بود. سپس او با سوره العصر شروع کرد. تلاوت سوره های قرانی مدتی به درازا کشید. او مرا با محله «شیخ جراح» آشنا کرد. می گفت پدر و مادرم درسال ۱۹۴۸ از دهکده ای در حوالی حیفا (نامش را متاسفانه به یاد ندارم) به اینجا فرار کردند. ما آمدیم، ملک حسین برایمان خانه ساخت، من در این محله بدنیا آمدم، بازی کردم، مقاومت کرم و سپید موی شدم.

به من آدرس خانواده اش را در شهر الخلیل داد و من به دیدار آنها در مناطق اشغالی رفتم. قصد داشتم مسیر نابلس تا شهر الخلیل را ده به ده، ماهور به ماهور پیاده طی کنم و از راه ۳۳۰ کیلومتری موسوم به «مزار شریف» به زیارت آرامگاه ابراهیم پیامبر روم. آنها مرا «عزیز ایرانی» خطاب می کردند و راهنمای من در شهر الخلیل بودند. با آنها به زیارت حرم شریف ابراهیمی و آرامگاه همسرش سارا و قبر حضرت اسحاق و یعقوب رفتم. آنها مرا از شهر الخیل تا بیت اللحم و از آنجا تا بیت المقد س همراهی کردند. این مسیر را با کوله پشتی بر دوش، پیاده طی کردیم. راه معروف به «مزار ابراهیم» از شمال کرانه باختری رود اردن از رومانا تا هبرون به فاصله حدود ۳۳۰ کیلومتر از کنار شهرهای جنین، نابلس، اریحا، بیت اللحم و الخلیل می گذرد. مشتاقان در زیر آفتاب سوزان، پیاده از کوره راهها، دشت و کویر و دهکده های فلسطینی مناطق اشغالی تا مزار ابراهیم ره می سپرند.

گفتگوها در حین مسیر و یا در میهمانی در نزد خانواده های روستایی و یا چادر نشین فلسطین به سیاست ختم می شد. آنان از ملایان بسیار بیزار بودند، براستی بیزار. از مواضع الفتح حمایت می کردند. تمایل به صلح و همزیستی با یهودیان داشتند و تشنه عدالت و آرامش. آن مادر چه خوب بر سیاست منطقه ای و جهانی اشراف داشت. او خمینی را «شیطان» خطاب می کرد. می گفت ما «راکت نمی خواهیم» بچه های ما دفتر، قلم و کفش نیاز دارند. ما دارو و امکانات پزشکی نداریم، خانه های ما احتیاج به مرمت دارند. برای تعمیر پول نداریم، من لباس نیاز دارم ولی توان خرید نیست. در شهر الخلیل جمع آوری زباله معظلی عریان بود. جوان میوه فروش فقیر، شکوه می کرد که کشورهای مسلمان قادرند بسرعت مشکل زباله این شهر را حل کنند، آنها می توانند برای ما چاه عمیق حفر کنند، جاده بکشند، اینجا برای ما کارخانه بسازند و امکان شغلی فراهم کنند، خانه های ما را تعمیر کنند، مدرسه و بیمارستان بسازند. آنها می توانند به عنوان توریست اینجا بیایند و سرمایه گذاری کنند. ولی فلسطین بسیار تنهاست. آنها با جاروهای ابتدایی دست ساز خیابان های مملو از زباله را تمیز می کردند. کارخانه برق شهر الخلیل دیگر توان تامین برق مناطق را نداشت. مصالح ساختمانی کمیاب بود. تنها راه تنفسی کرانه باختری رود اردن که توسط «تشکیلات خود گردان» به ریاست محمود عباس اداره می شود، «پل کرمه» یا «پل ملک حسین» است که روی رودخانه اردن بنا شده و شهر اریحا را به اردن متصل می کند.

محله «شیخ جراح» تاریحی پر رنج دارد. در سال ۱۹۴۸ خانواده های فلسطینی از شهر حیفا به بیت المقدس که در آن زمان تحت نظارت پادشاهی اردن بود، بالاجبار کوچ کرده و در این محله واقع در بیت المقدس شرقی ساکن شدند. سال ۱۹۵۶ قراردادی بین کشور اردن و سازمان ملل متحد امضاء شد، که به استناد آن ۲۸ خانواده فلسطینی اخراج شده در این کوی اسکان داده شدند. بر اساس این توافق، دولت اردن اقدام به ساخت و اهداء منازل مسکونی برای خانوادهای فلسطینی نمود. پس از جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ بیت المقدس شرقی به تصرف ارتش اسرائیل درآمد. از آن تاریخ تا کنون این محله کانون تنش، درگیری و کشاکش حقوقی نابرابر است. با تحریک و اعمال نفوذ سیاسی افراطیون اسرائیل و نژادپرستان یهودی حکم تخلیه و اخراج خانواده های فلسطینی از کوی شیخ جراح از شرق بیت المقدس توسط دادگاه صادر شده است، گرچه بنا به توافقات اردن و سازمان ملل متحد در چهارچوب قطعنامه های شورای امنییت سازمان ملل، حق اسکان و عدم اخراج این خانواده ها از منطقه شیخ جراح برسمییت شناخته شده است. از منظر حقوق بین الملل و معاهدات بین دولی صدور حکم تخلیه از جانب دادگاه اسرائیل نقض آشکار معاهدات فی مابین است. البته صدور این حکم با توجه به درگیریهای اخیر به تعویق افتاده است.

در این میان اما سرکوبگران تهران در تلاش استفاده ابزاری از این واقعه هستند.

خیابان سی‌وهشتم شیکاگو واقع در شهر مینیاپولیس شاهد قتل جرج فلوید توسط افسر پلیس دِرِک مایکل شُووین بود. ملایان تهران در هیئت «خانواده» مقتول، خواهان «قصاص» شدند و در نکوهش «خشونت پلیس» و «نقض فاحش حقوق شهروندی» مرثیه ها سرودند. آنها بر شریعت و فقه خویش «واجب شرعی» دانستند، که با تقویت کمپین «جان سیاه پوستان مهم است» به دفاع از «کرامت و شأن انسانی» همت گمارند.

همیشه چنین بوده است: با دفاع از «بی عدالتی» ظلم خویش را کتمان کن. ظالم به ابزار «ریا» متوسل می شود، تا خود را پنهان کند. واژه «ریا» مشتق از رؤیت است. به این معنی که انسان آگاهانه دست به کاری می زند، که دیگران آن را ببینند و او مورد تشویق قرار گیرد. او در صدد کسب «تحسین» است. از دوست یا دشمن. دامی ظریف می تند و در انتظار طعمه خویش است. پدیده «ریا» در دیانت ملایان نهادینه شده است.

امام علی (ع) این پدیده را با شیوایی چنین بیان می کند: «بندگان خدا شما را به تقوای الهی نصیحت می ‌کنم و از منافقین برحذر می‌دارم، اینها هم گمراهند و هم گمراه‌کننده، هم خطاکارند و هم شما را به خطا می‌اندازند. دم‌به‌دم به رنگی درمی‌آیند. [...] هر وسیله‌ای را برای راهشان انتخاب می‌کنند، در راهی که انتخاب می‌کنند به حلال و حرامش توجهی ندارند. در کمینگاهی منتظر شما نشسته‌اند، یا از هم تعریف می ‌کنند و به یکدیگر تعریف و مدح هدیه می‌دهند و یا منتظر پاداش و مدح می ‌نشینند، برای هر حقی باطلی را آماده کرده‌اند تا حق بر مردم آشکار نشود. مسائل را به‌صورت کلاف سردرگمی درمی‌آورند طوری که حق با باطل پنهان شود و هرگز حق آن‌چنان که هست به مردم جلوه نکند.» (خطبه ۱۴۹).

البته کالبد شکافی جریان مرموز دفاع ظالم از «حقوق» دیگران، هوشیاری و بصیرت چندانی نمی طلبد. اما عدم اشراف به این شعبده بازی، چالشی هولناک است. ملایان با الهیات مملو از «آپارتاید» خویش، پرچم دار مبارزه با تبعیض شده و بسیاری را اغوا نموده، به دنبال خویش می کشند. از آنان البته انتظار دگری جز ریا فروشی نیست. تاسف ما از جنس دیگری است. بسیاری که فاقد دانش حقوق بین الملل هستند و درکی ابتدایی از تحولات ژئوپلیتیک و مناقشات کمپلکس منطقه خاور میانه دارند، به دام ملایان گرفتار می شوند و آنها را در این بازی مملو از مکر، یاری می رسانند. اصل بنیادین سیاست خارجی ملایان سوء استفاده از رنج و اشک بیکران مردم فلسطین بوده است. آری آنچه امروز در غزه می گذرد در تهران هم می گذرد. خانه های فلسطینی ها به همان دلیلی تخریب می شوند که بولدوزرهای ملایان در بندر عباس آشیان پیر زنی را تخریب می کنند. نیکتا اسفندانی و آزاده ضربی به همان دلیلی با شلیک پاسداران خامنه ای جان باختند، که عزالدین نضال بطش کودک ۱۳ ساله فلسطینی در شهر الخلیل به ضرب گلوله نابینا می شود. امروزه در محله شیخ جراح همان می گذرد که در مدرسه دخترانه دشت‌برچی کابل گذشت. جوانان و کودکان فلسطینی به دلیل همان نفرتی جان می بازند که هزاران نفر در ایران تحت چکمه ملایان جان باخته اند. فلسطینی ها به همان دلیل از خانه و کاشانه خود بیرون رانده می شوند که گرسنگان ایران به گور خوابی پناه می برند. نام این پدیده فناتیزم مذهبی و تمامیت خواهی سیاسی است. محصول آن عدم مدارا و زشت خویی است. دگماتیزم دشمن زندگی است، دشمن خداست. اگر چنین نیست پس دشمن خدا کیست؟

شرق ابراهیمی در آتش نفرت شعله ور است. آن پیام رحمت محمدی کم سو شده است. دین فروشی مدرن با ملایان آغازشد و آفت ِ آن جهان اسلام را درنوردید. تبار این «آفت» به خمینی می رسد. همو بود که بذر دگماتیسم مدرن مذهبی را پراکند. اکنون این دگماتیسم حاکم برای تأمین مشروعییت خویش مرگ و ویرانی می پراکند. خامنه ای اکنون تعزیه گردان این دگماتیسم است. ولی فقیه نظام در پس چیزی به نام «استکبارستیزی و حمایت از مستضعفان جهان» به قول امام علی «کلاف سردرگمی» تنید که با آن «حق با باطل پنهان شود و هرگز حق آن‌چنان که هست به مردم جلوه نکند.»

آیا تصویر ِفغان آن دخترک کابل را در ذهن دارید؟ آیا جسد خاموش آلان کُردی در ساحل اروپا را به خاطر دارید؟ آیا صدای نوید افکاری هنوز در گوشتان طنین افکن است؟ آیا چهره «مادر شریفی» را هنوز به یاد دارید؟

در صدا، فغان، خاموشی و چهره آنان من حضور خدا را تجربه می کنم. ملایان دشمن خدا و ارزشهای متعالی هستند. پاک کردن زمین خدا از وجود آنان باید تحقق پذیرد؛ به دست انسانهای وفادار به ارزشهای جهانشمول و مدافعان کرامت و شآن انسانی.

دکتر عزیز فولادوند

۲۳ ماه می ۲۰۲۱ برابر با ۲ خرداد ۱۴۰۰، بن/آلمان