و در شرایط فعلی رفع هرگونه تبعیض و استثمار زن ایرانی تنها در مسیر مبارزه رهایی بخش زنان مجاهد خلق و شرکت گسترده زنان در کانون های شورشی در سراسر میهن میسر می شود که با الگوی خانم مریم رجوی که بیش از ۴۰ سال مبارزه خستگیناپذیر با حاکمیت جنایتکار آخوندی و ایدئولوژی زن ستیزانه اش را در تاریخچه مبارزاتی خود اندوخته دارد تحقق می یابد.
زنان ایران به دلیل وجود هیولای آخوندی و اندیشههای پلیدش، بطور سیستماتیک سرکوب و ستم مضاعفی را تجربه می کنند، چراکه حکومت آخوندی برآمده از اندیشه پلید خمینی یک نظام جنسیتی مبتنی بر ولایت فقیه است که زن را قبل از انسان دیدن بصورت جنس درجه ۲ و یا کالا می بیند و با این نگاه زن را تحقیر و سرکوب کرده و با سواستفاده از مذهب و اهرم های ارتجاعی تلاش می کند زن را به بند بکشد تا پتانسیل اعتراضی نهفته در جامعه را مهار کرده و به بقا و موجودیت خود بیفزاید. طی بیش از چهار دهه آخوندها با بکارگیری رادیو و تلویزیون و منابر و معابر و همه نوع ابزارهای تبلیغاتی، بطور مستمر درصدد سرکوب زنان بوده و هستند. محرومیت و یا ممنوعیت برای زنان در میدان های ورزشی، هنری، کار و آموزش و تعیین نوع پوشش و یا اعمال دیگر تبعیض های مندرج در قانون اساسی خمینی ساخته سیستماتیک این انگیزه و دست باز را به نیروهای متعصب و ارتجاعی برای سرکوب زنان را حتی در خانه هم می دهد.
شک نیست که همه مردم ایران تحت ظلم و سرکوب فاشیسم مذهبی هستند ولی بدلیل خصلت ضد زن بودن و ماهیت عقب مانده این حکومت، زنان میهن مورد ظلم و تبعض و تحقیر بیشتری قرار گرفته اند. عمق فاجعه آنجاست که وقتی به آن فاکتورهای قومی، قبیله ای و مذهبی باقیمانده از قرون و اعصار گذشته نیز اضافه شود آنگاه زن در دستگاه حکومت آخوندی خود یک مجرم و گناهکار و بی پناه تلقی خواهد شد و دیگران به مثابه پدر، برادر، شوهر، عمو و حتی پسر همین زن قیم او می شوند و اختیار و مجوز کنترل و سرکوب او را خواهند داشت تا جایی که می بینیم رومینای اشرفی در چهارده سالگی بطرز وحشیانه ای گرفتار چنگال اهریمنی قوانین آخوندی شده و با داس پدر گردن زده می شود و جهان را در بهت و حیرت فرو می برد! علت تکرار این گونه جنایت ها این است که: قانون اساسی رژیم ولایت فقیه، نه تنها برای جلوگیری از این جنایتها کارآیی ندارد بلکه امکان فرار این گونه جنایتکاران را نیز فراهم می کند.
بنابراین در چنین شرایطی باید گفت زنان ایران در دورانی بسر می برند که دیگر نیازی به محکوم کردن های بی محتوا و فرمالیستی ندارند بلکه حامیان و مماشاتگران داخلی و خارجی این نظام ضد زن را نیز دقیقا مسوول ظلمی می دانند که به آنها روا می شود. بنابراین در جایی که حقوق زنان اینگونه پایمال می شود دم زدن صوری از حقوق بشر و بی عملی در برابر این همه اجحاف و نابرابری آشکار، خودش یک ظلم نابخشودنی است. در حقیقت ۸ مارس فرصتی است تا جامعه جهانی و ارگان های حقوق بشری نگاه عمیقتری به حقوق زنان و زن ایرانی به مثابه نیمی از پیکره انسانی جامعه ایران داشته باشند و به جای باج دادن به حکومت آخوندی این حکومت ضد بشری و زن ستیز را تحت فشار قرار بدهند. چون ظلم و بی رحمی و تجاوز و تعدی به حقوق زن در نظام فاسد خامنه ای آنقدر گسترده و فاجعه بار است که دیگر اطلاعیه دادن های معمول و محکوم کردن های غیرالزام آور نه تنها کوچکترین دردی را از جامعه زنان درمان نمی کند بلکه هیچگونه نقش بازدارندگی هم نداشته و رو به جلو نیست. براساس گزارش آنتونیو گوترز، متاسفانه در دوران پاندومی کرونا، بسیاری از دستآوردهای قبلی زنان حتی در کشورهای پیشرفته از آنها گرفته و آنها را از نظر دستیابی به حقوق اجتماعی و سیاسی برابر به عقب برده است. وقتی که در کشورهای پیشرفته چنین وضعیتی باشد بدیهی است که وضعیت زنان در این زمینه در ایران تحت حاکمیت ملاها اسفبار است.
در اینجا لازم است اشاره شود که در دنیای مدرن امروز مطالعات تحقیقی و علمی نشان داده است که در هر جامعه ای به میزانی که به حقوق زن و جایگاهش اهمیت داده شده و به آن پرداخته شده است آن جامعه بخوبی رشد کرده و در همه زمینهها شکوفا شده است. بنابراین جایگاه زن در هر جامعه و کشوری شاخص خوبی برای محک زدن آن کشور و حاکمیتش به شمار می رود. اما وقتی به وضعیت زنان در ایران نگاه می کنیم می بینیم مثلا آمار کودک همسری در ایران هر ساله بجای کاهش روند افزایشی داشته است و دختربچهها بجای بازی و آموزش و پرورانده شدن آرزوهایشان بعنوان همسر در شناسنامه مردانی ثبت می شوند که مجوز آنرا حکومت آخوندی صادر می کند. دخترکانی که در وضعیت بد معیشتی خانواده در جامعه ستم زده آخوندی به عنوان کالا در قبال نان دادوستد می شوند و متاسفانه بدون هیچ پشتوانه امنیتی رها شده و مورد سواستفاده و تعدی های بسیار قرار می گیرند. و البته هزاران قصه های تلخ از زندگی های سوخته و برباد رفته زنان و دختران در جای جای میهنم که در اینجا مجال گفتن نیست.
همانطور که می دانیم این رژیم جنایتکار و دجال آخوندی حتی ۸ مارس را به رسمیت نشناخته تا در برابر پیام سیاسی آن پاسخگو نباشد و روز زن در ایران را تبدیل به یک روز مذهبی نموده تا از همبستگی سیاسی زنان ایران یعنی چیزی که از آن وحشت دارد جلوگیری کند، در حالیکه بخوبی روشن است که هشت مارس یک جنبش سیاسی با مطالبات مشخص سیاسی در مقیاس جهانی است. بنابراین ضرورت مبارزه بی امان در ۸ مارس و همه روزهای سال تا زمانیکه افکار ارتجاعی و زن ستیزانه در ایران حاکم است ضروری و لازم است. به همین دلیل زنان نیروی تغییر و اصلی ترین نیروی سرنگون کننده و آتش زیر خاکستری هستند که این پتانسیل فشرده و نهفته در دل جامعه ایران روزی رها خواهد شد و با نیروی اصلی تغییر یعنی اندیشه خانم مریم رجوی گره خواهد خورد و انقلاب عظیمی را تا سرنگونی رقم خواهد زد.