حوزه لاکچری
ایام محرم، رایجترین بازارهای دینفروشی آخوندهای حاکم بر میهن رواج دارد. اما در سالهای اخیر، علاوه بر دینفروشی و دجالگری مذهبی و قلب ارزشهای والای اسلام انقلابی به تفکر ارتجاعی – آخوندی، یک پدیده دیگر هم سربرآورده است:
نمایش اشرافیت مذهبی. پدیدهای که بنزین بر آتش خشم طبقات محروم جامعه ریخته است. فضاحت این اشرافیت دینفروش در لباس دین تا جایی بالاگرفته که برخی از باندهای حاکم هم در وحشت از بازتاب اجتماعی این پدیده تلاش کردهاند خود را جدا از آن نشان بدهند.
انتشار این تصویر و تصاویر مشابه آن در شبکههای مجازی و رسانههای حکومتی این روزها، نمادی از آن چیزی شده که خود حکومتیها به آن «اشرافیت مذهبی» لقب دادهاند و در وحشت از بازتاب اجتماعی آن تلاش کردهاند نظام را از این جریان مبرا کنند و این پدیده را در قشر خاصی محدود کنند. اما ضدونقیضگویی مهرهها و رسانههای حکومتی بیش از آن است که بتواند بر واقعیت سرپوش بگذارد.
خبرگزاری دولتی ایرنا در تعریف این پدیده نوشته است: «ناگفته پیداست اشرافیت مذهبی از ازدواج نامشروع سیاست و دیانت متولدشده است». ایرنا میافزاید: «بدون تردید ریشههای باز تولید این طبقه در ایران که بهعنوان کشوری اسلامی با مؤلفههای مذهبی در جهان شناخته میشود را باید در رانت و سوءاستفاده از مذهب جستجو کرد. سوءاستفادهای که برخی را دچار توهم خود برترپنداری میکند، آنچنانکه امتیازهایی را که از رابطه و رانت بهدست میآورند نهتنها حق مسلم خود میدانند، بلکه طلبکارانه آن را سهم خود از سفره انقلاب میدانند».
خبرگزاری مهر آخوندی وابسته به باند خامنهای نیز تلاش کرده این پدیده را تنها مربوط به باند رقیب کند و در این رابطه نوشته است: «این داستان البته سر درازی دارد و ریشههای شکلگیری آن تقریباً به ۲دهه قبل برمیگردد. پایان جنگ و تصریح برخی از مسئولان بلندپایه نظام بر آغاز دورانی جدید که قالبها و ساختارها و شمایلی جدید را میطلبد». این خبرگزاری حکومتی در ادامه «اشرافیت مذهبی» را محدود به قشر معدودی از طرفداران نظام میداند که «طبقهای از همراهان انقلاب که در نمازجمعهها و راهپیماییها شرکت میکنند، اما بعد از آن که ماشین چندصدمیلیونیشان را در بلوار کشاورز پارک میکنند».
خبرگزاری مهر آخوندی ضمن کلیگویی در نکوهش اشرافیت مذهبی، به تنها نمونهای که اشاره کرده «عروسی مجلل فرزند یک سفیر» است و به این ترتیب باند خامنهای را از این موضوع درمیبرد.
این در حالی است که در دعوای باند بین آخوند یزدی و آملی لاریجانی، دو رأس سابق قضاییه آخوندی، از جمله نکاتی که برملا شد ساخت حوزههای اشرافی بود که در رسانههای حکومتی از آن با عنوان حوزههای لاکچری اسم بردند.
خبرگزاری مهر آخوندی در مورد اینکه چرا فضای مجازی پر از انعکاسات مربوط به این اشرافیت مذهبی است، مینویسد: «تا پیش از این عادت کرده بودیم که فضای مجازی جدی ایرانی، شکل مدرنتر بحثهای عامیانه و مبتذل داخل تاکسیها و قهوهخانهها باشد و گزارههای عامهپسندی همچون «همهاش کار خودشونه» را با انواع و اقسام شکلهای جدیدتر و جذابتر بشنویم».
از آنجا که همه میدانند و در فضای مجازی هم وسیعاً مینویسند که منشأ این فساد و غارتگری رأس نظام یعنی خود خامنهای و بیت اوست، این رسانهٔ حکومتی بهطور مضحکی میافزاید: «جز مقام عالیرتبه رهبری در نظام برای هیچ حوزهای خط قرمزی قائل نیستند».
اما در منابع حکومتی نیز اعترافهای زیادی دیده میشود از گسترش اشرافیت در حوزه های آخوندی تحت کنترل خامنهای.
آخوند محسن قنبریان از آخوندهای حوزهٔ قم در اینباره در تلویزیون رژیم میگوید: «قبل از ایراد گرفتن به ویلاهای لوکس لواسان باید به حوزه علمیه لواسان و مساجد لاکچری خرده گرفت... بسیاری از افراد که ثروتهای بادآورده دارند برای توجیه کارهای خود بعضاً در ساخت اینگونه مکانها نیز با ژست خیّرمآبانه نیز ورود پیدا کردهاند».
مهدی صدرالساداتی در دعوای باندی «اشرافیت مذهبی» را دارای تفکر بیرحم خوانده و نوشته است: «اشرافیت مذهبی رسانههای عظیم دارد، منبری دارد، هیأت دارد با قم ارتباط دارد، خرج میکند، کار خیر میکند و برای فامیلبازی، رانت، قلدری، مصونیت قضایی و کاخسازی بهوسیله رسانههایش توجیهات مذهبی درست میکند و همه اینها را در لایههای بعدی قدرت بهصورت غیرمستقیم فرهنگسازی میکند. تعدادشان زیاد است».
وی در ادامه افزوده است: «خانواده مالک باستی(شهرک خصوصی ۱۰هکتاری) و خانواده مالک کلاک(شهرک خصوصی ۱۰۰هکتاری) که هر دو تخلفات آشکار داشتهاند و باز مجوز گرفتهاند با یکدیگر فامیل هستند. شکی نیست که در جمهوری اسلامی نمیشود چنین شهرکهایی بدون ارتباطات مذهبی ساخت. یعنی یک ضدانقلاب کرواتی ازخارجبرگشته هزار سال هم نمیتواند برای این کارها مجوز بگیرد».
صدرالساداتی در ادامه دعوای باندی به گوشهای از این اشرافیت گسترده از دولت تا بیت خامنهای اشاره کرده و مینویسد: «همین خانواده که صاحب پتروشیمیهای چندمیلیارد دلاری است، کارهای خیر زیادی میکند که کمک به هیئات مذهبی و ارتباط با بعضی مداحان معروف تهران از جمله آنها است. یا مثلا یکی از دامادهای این خانواده، نوه نتیجه علامه امینی(صاحب الغدیر) و پسر آخوندی که باجناق ناطق است که رئیس سابق بازرسی بیت رهبری و مسئول مدرسه علمیه لواسان است».
بعد از «اشرافیت مذهبی»، «بورژوازی مذهبی» ترم دیگری است که رسانههای حکومتی در اشاره به رواج اشرافیت در ساختار نظام از آن استفاده کردهاند.
سایت حکومتی کاوشگر در این مورد نوشته است: «با توجه به بورژوازی مذهبی که در جامعه شکل گرفته است این سؤال پیش میآید که چرا ۴دهه بعد از انقلاب شرایط بهگونهای تغییریافته است که بهجای ارتقای زندگی محرومین و پابرهنگان، این زندگی برخی از مسئولان است که هر روز اشرافی و پررونقتر میشود؟ این قشر که از آنان انتظار میرفت که با خدمت و حفظ روحیه جهاد و ازخودگذشتگی به ارتقای زندگی محرومین همت کنند، روزبهروز فربهتر شده و مردمی که از تأمین معاششان نیز عاجز هستند، هر روز حیرتزده شاهد عکسهایی از زندگی لاکچری، باغوحش خصوصی و ویلاهای شیک آنان و فرزندانشان در اینترنت هستند».
ایام محرم، رایجترین بازارهای دینفروشی آخوندهای حاکم بر میهن رواج دارد. اما در سالهای اخیر، علاوه بر دینفروشی و دجالگری مذهبی و قلب ارزشهای والای اسلام انقلابی به تفکر ارتجاعی – آخوندی، یک پدیده دیگر هم سربرآورده است:
نمایش اشرافیت مذهبی. پدیدهای که بنزین بر آتش خشم طبقات محروم جامعه ریخته است. فضاحت این اشرافیت دینفروش در لباس دین تا جایی بالاگرفته که برخی از باندهای حاکم هم در وحشت از بازتاب اجتماعی این پدیده تلاش کردهاند خود را جدا از آن نشان بدهند.
انتشار این تصویر و تصاویر مشابه آن در شبکههای مجازی و رسانههای حکومتی این روزها، نمادی از آن چیزی شده که خود حکومتیها به آن «اشرافیت مذهبی» لقب دادهاند و در وحشت از بازتاب اجتماعی آن تلاش کردهاند نظام را از این جریان مبرا کنند و این پدیده را در قشر خاصی محدود کنند. اما ضدونقیضگویی مهرهها و رسانههای حکومتی بیش از آن است که بتواند بر واقعیت سرپوش بگذارد.
خبرگزاری دولتی ایرنا در تعریف این پدیده نوشته است: «ناگفته پیداست اشرافیت مذهبی از ازدواج نامشروع سیاست و دیانت متولدشده است». ایرنا میافزاید: «بدون تردید ریشههای باز تولید این طبقه در ایران که بهعنوان کشوری اسلامی با مؤلفههای مذهبی در جهان شناخته میشود را باید در رانت و سوءاستفاده از مذهب جستجو کرد. سوءاستفادهای که برخی را دچار توهم خود برترپنداری میکند، آنچنانکه امتیازهایی را که از رابطه و رانت بهدست میآورند نهتنها حق مسلم خود میدانند، بلکه طلبکارانه آن را سهم خود از سفره انقلاب میدانند».
خبرگزاری مهر آخوندی وابسته به باند خامنهای نیز تلاش کرده این پدیده را تنها مربوط به باند رقیب کند و در این رابطه نوشته است: «این داستان البته سر درازی دارد و ریشههای شکلگیری آن تقریباً به ۲دهه قبل برمیگردد. پایان جنگ و تصریح برخی از مسئولان بلندپایه نظام بر آغاز دورانی جدید که قالبها و ساختارها و شمایلی جدید را میطلبد». این خبرگزاری حکومتی در ادامه «اشرافیت مذهبی» را محدود به قشر معدودی از طرفداران نظام میداند که «طبقهای از همراهان انقلاب که در نمازجمعهها و راهپیماییها شرکت میکنند، اما بعد از آن که ماشین چندصدمیلیونیشان را در بلوار کشاورز پارک میکنند».
خبرگزاری مهر آخوندی ضمن کلیگویی در نکوهش اشرافیت مذهبی، به تنها نمونهای که اشاره کرده «عروسی مجلل فرزند یک سفیر» است و به این ترتیب باند خامنهای را از این موضوع درمیبرد.
این در حالی است که در دعوای باند بین آخوند یزدی و آملی لاریجانی، دو رأس سابق قضاییه آخوندی، از جمله نکاتی که برملا شد ساخت حوزههای اشرافی بود که در رسانههای حکومتی از آن با عنوان حوزههای لاکچری اسم بردند.
خبرگزاری مهر آخوندی در مورد اینکه چرا فضای مجازی پر از انعکاسات مربوط به این اشرافیت مذهبی است، مینویسد: «تا پیش از این عادت کرده بودیم که فضای مجازی جدی ایرانی، شکل مدرنتر بحثهای عامیانه و مبتذل داخل تاکسیها و قهوهخانهها باشد و گزارههای عامهپسندی همچون «همهاش کار خودشونه» را با انواع و اقسام شکلهای جدیدتر و جذابتر بشنویم».
از آنجا که همه میدانند و در فضای مجازی هم وسیعاً مینویسند که منشأ این فساد و غارتگری رأس نظام یعنی خود خامنهای و بیت اوست، این رسانهٔ حکومتی بهطور مضحکی میافزاید: «جز مقام عالیرتبه رهبری در نظام برای هیچ حوزهای خط قرمزی قائل نیستند».
اما در منابع حکومتی نیز اعترافهای زیادی دیده میشود از گسترش اشرافیت در حوزه های آخوندی تحت کنترل خامنهای.
آخوند محسن قنبریان از آخوندهای حوزهٔ قم در اینباره در تلویزیون رژیم میگوید: «قبل از ایراد گرفتن به ویلاهای لوکس لواسان باید به حوزه علمیه لواسان و مساجد لاکچری خرده گرفت... بسیاری از افراد که ثروتهای بادآورده دارند برای توجیه کارهای خود بعضاً در ساخت اینگونه مکانها نیز با ژست خیّرمآبانه نیز ورود پیدا کردهاند».
مهدی صدرالساداتی در دعوای باندی «اشرافیت مذهبی» را دارای تفکر بیرحم خوانده و نوشته است: «اشرافیت مذهبی رسانههای عظیم دارد، منبری دارد، هیأت دارد با قم ارتباط دارد، خرج میکند، کار خیر میکند و برای فامیلبازی، رانت، قلدری، مصونیت قضایی و کاخسازی بهوسیله رسانههایش توجیهات مذهبی درست میکند و همه اینها را در لایههای بعدی قدرت بهصورت غیرمستقیم فرهنگسازی میکند. تعدادشان زیاد است».
وی در ادامه افزوده است: «خانواده مالک باستی(شهرک خصوصی ۱۰هکتاری) و خانواده مالک کلاک(شهرک خصوصی ۱۰۰هکتاری) که هر دو تخلفات آشکار داشتهاند و باز مجوز گرفتهاند با یکدیگر فامیل هستند. شکی نیست که در جمهوری اسلامی نمیشود چنین شهرکهایی بدون ارتباطات مذهبی ساخت. یعنی یک ضدانقلاب کرواتی ازخارجبرگشته هزار سال هم نمیتواند برای این کارها مجوز بگیرد».
صدرالساداتی در ادامه دعوای باندی به گوشهای از این اشرافیت گسترده از دولت تا بیت خامنهای اشاره کرده و مینویسد: «همین خانواده که صاحب پتروشیمیهای چندمیلیارد دلاری است، کارهای خیر زیادی میکند که کمک به هیئات مذهبی و ارتباط با بعضی مداحان معروف تهران از جمله آنها است. یا مثلا یکی از دامادهای این خانواده، نوه نتیجه علامه امینی(صاحب الغدیر) و پسر آخوندی که باجناق ناطق است که رئیس سابق بازرسی بیت رهبری و مسئول مدرسه علمیه لواسان است».
بعد از «اشرافیت مذهبی»، «بورژوازی مذهبی» ترم دیگری است که رسانههای حکومتی در اشاره به رواج اشرافیت در ساختار نظام از آن استفاده کردهاند.
سایت حکومتی کاوشگر در این مورد نوشته است: «با توجه به بورژوازی مذهبی که در جامعه شکل گرفته است این سؤال پیش میآید که چرا ۴دهه بعد از انقلاب شرایط بهگونهای تغییریافته است که بهجای ارتقای زندگی محرومین و پابرهنگان، این زندگی برخی از مسئولان است که هر روز اشرافی و پررونقتر میشود؟ این قشر که از آنان انتظار میرفت که با خدمت و حفظ روحیه جهاد و ازخودگذشتگی به ارتقای زندگی محرومین همت کنند، روزبهروز فربهتر شده و مردمی که از تأمین معاششان نیز عاجز هستند، هر روز حیرتزده شاهد عکسهایی از زندگی لاکچری، باغوحش خصوصی و ویلاهای شیک آنان و فرزندانشان در اینترنت هستند».