محمد توکلی
این طور که از خبرهای روزهای اخیر پیداست میان دو جریان که هر دو خود مدعی «انقلابی» بودن هستند بر سر نحوه اداره صداوسیما «دعوای طلبگی» تازهای در گرفته است. بهانه این دعوای تازه در ظاهر از نقد وحید جلیلی، «فعال فرهنگی جبهه انقلاب» به سریالی بی کیفیت با نام «بوی باران» که به مدت هفتاد شب کام مخاطبان شبکه یک تلویزیون را تلخ کرد آغاز شد اما اندک اندک کار بالا گرفت و مسئله به نحوه اداره صداوسیما در سه دهه اخیر و چهرههای روی صحنه و پشت صحنه آن کشیده شد.
چهرههایی همچون صفار هرندی، مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی در کنار رسانههایی مثل خبرگزاری فارس و روزنامه کیهان نامهنگاریهای تندوتیز جلیلی علیه مدیران صداوسیما و یکی از معاونان دفتر رهبری را «بازی در زمین» دشمن مینامند و از سویی دیگر وحید جلیلی با همراهی گروهی دیگر که خود را «عدالتخواه»، «انقلابی» و مانند آن مینامند معتقدند در سی سال اخیر به اندازه کافی در سکوت و خفا مدیران ظاهری و صحنهگردانان واقعی صداوسیمای حمهوری اسلامی را «امر به معروف و نهی از منکر» کردهاند و حالا زمان علنی کردن فریاد اعتراض است.
برخی بر این باور هستند که ابن جدال قلمی میان دو طیف که هر دو مدعی انقلابیگری هستند بیشتر از آن که ناشی از شنیده شدن صدای مردم در اعتراض به صداوسیمای مدعی رسانه ملی بودن باشد جنگ قدرتی است برای تکیه زدن به کرسی ریاست این سازمان سیاسی – رسانهای. به بیان دیگر خبری از شنیده شدن صدای مردم و یا تغییرات همراستا با مطالبات جامعه در رادیو و تلویزیون اصطلاحاً ملی نیست بلکه گروهی بر آن است تا پس از به چنگ آوردن دو شبکه افق و سه سیما این بار تمام صداوسیما را از آن خود کند!
به این موضوع میتوان از نگاهی دیگر نیز توجه نشان داد؛ جدال مورد اشاره بر سر مدیریت صداوسیما میان اقلیتی از جریان اصوگرا در گرفته است و میتوان گفت ظاهراً مدیران بخشهای اصلی صداوسیما ضرورتاً باید از «اقلیتِ اقلیت» انتخاب شوند!
مطلب آخر آن که الگوی مدیریتی حاکم بر سازمان صداوسیما در همه این سالها به گونهای پیش رفته است که نتیجه آن دور شدن هر روز بیشتر از دیروز مردم از این رسانه و از بین رفتن مرجعیت خبری آن بوده است. امروز دیگر کار به جایی رسیده که جریان «انقلابی» نیز نه تنها توان دفاع از این کارنامه و عملکرد را ندارد بلکه حتی خود را موظف میداند که صراحتاً اعتراض کند. همین اعتراض همگانی به خوبی نمایانگر مسیر قهقرایی صداوسیماست و دلیلی واضح مبنی بر ضرورت تغییر رویکرد مدیران رو و پسِ پرده آن!
این طور که از خبرهای روزهای اخیر پیداست میان دو جریان که هر دو خود مدعی «انقلابی» بودن هستند بر سر نحوه اداره صداوسیما «دعوای طلبگی» تازهای در گرفته است. بهانه این دعوای تازه در ظاهر از نقد وحید جلیلی، «فعال فرهنگی جبهه انقلاب» به سریالی بی کیفیت با نام «بوی باران» که به مدت هفتاد شب کام مخاطبان شبکه یک تلویزیون را تلخ کرد آغاز شد اما اندک اندک کار بالا گرفت و مسئله به نحوه اداره صداوسیما در سه دهه اخیر و چهرههای روی صحنه و پشت صحنه آن کشیده شد.
چهرههایی همچون صفار هرندی، مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی در کنار رسانههایی مثل خبرگزاری فارس و روزنامه کیهان نامهنگاریهای تندوتیز جلیلی علیه مدیران صداوسیما و یکی از معاونان دفتر رهبری را «بازی در زمین» دشمن مینامند و از سویی دیگر وحید جلیلی با همراهی گروهی دیگر که خود را «عدالتخواه»، «انقلابی» و مانند آن مینامند معتقدند در سی سال اخیر به اندازه کافی در سکوت و خفا مدیران ظاهری و صحنهگردانان واقعی صداوسیمای حمهوری اسلامی را «امر به معروف و نهی از منکر» کردهاند و حالا زمان علنی کردن فریاد اعتراض است.
برخی بر این باور هستند که ابن جدال قلمی میان دو طیف که هر دو مدعی انقلابیگری هستند بیشتر از آن که ناشی از شنیده شدن صدای مردم در اعتراض به صداوسیمای مدعی رسانه ملی بودن باشد جنگ قدرتی است برای تکیه زدن به کرسی ریاست این سازمان سیاسی – رسانهای. به بیان دیگر خبری از شنیده شدن صدای مردم و یا تغییرات همراستا با مطالبات جامعه در رادیو و تلویزیون اصطلاحاً ملی نیست بلکه گروهی بر آن است تا پس از به چنگ آوردن دو شبکه افق و سه سیما این بار تمام صداوسیما را از آن خود کند!
به این موضوع میتوان از نگاهی دیگر نیز توجه نشان داد؛ جدال مورد اشاره بر سر مدیریت صداوسیما میان اقلیتی از جریان اصوگرا در گرفته است و میتوان گفت ظاهراً مدیران بخشهای اصلی صداوسیما ضرورتاً باید از «اقلیتِ اقلیت» انتخاب شوند!
مطلب آخر آن که الگوی مدیریتی حاکم بر سازمان صداوسیما در همه این سالها به گونهای پیش رفته است که نتیجه آن دور شدن هر روز بیشتر از دیروز مردم از این رسانه و از بین رفتن مرجعیت خبری آن بوده است. امروز دیگر کار به جایی رسیده که جریان «انقلابی» نیز نه تنها توان دفاع از این کارنامه و عملکرد را ندارد بلکه حتی خود را موظف میداند که صراحتاً اعتراض کند. همین اعتراض همگانی به خوبی نمایانگر مسیر قهقرایی صداوسیماست و دلیلی واضح مبنی بر ضرورت تغییر رویکرد مدیران رو و پسِ پرده آن!