۱۳۹۸ مهر ۵, جمعه

شکست سفر روحانی و معنا و بازتاب آن

                                                                           سخن روز
سفر روحانی به نیویورک هنوز به پایان نرسیده، جنگ و دعوا بر سر آن در رژیم آغاز شد.
دعوا بر سر چیست؟ رژیم از این سفر چه نتایجی مد نظر داشت؟

                             چرا این سفر به شکست انجامید؟
چرا رژیم به آنچه مورد نظرش بود، دست پیدا نکرد؟     --      از این پس رژیم چگونه و در چه مسیری پیش خواهد رفت؟

جنگ و دعوایی که اکنون در رژیم درگرفته است به این برنمی‌گردد که رژیم چرا با رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلستان ملاقات کرد یا چرا در ملاقات خندید یا قهقهه زد! بلکه ناشی از یک شکست بزرگ است.
پیشینه یک خط شکست‌خورده
در واقع این سفر ادامهٔ خطی بود که رژیم از یک سال گذشته در پیش گرفته است. از بمب‌گذاری در گردهمایی بزرگ مجاهدین و مقاومت ایران در تیرماه گذشته در پاریس تا لگدپرانی‌های تروریستی در خلیج‌فارس، از مین‌گذاری در سواحل فجیره در اردیبهشت‌ماه امسال تا بمب‌گذاری در کشتی ژاپنی در خردادماه گذشته همزمان با دیدار نخست‌وزیر ژاپن با خامنه‌ای در تهران تا حملهٔ موشکی به پهپاد آمریکایی در ۳۰خرداد تا ربودن کشتی انگلیسی در تنگهٔ هرمز در تیرماه و بالاخره حملات موشکی ـ پهپادی رژیم به تأسیسات عظیم نفتی و گازی در خاک عربستان که یک اقدام جنگی شمرده می‌شود.

شخص خامنه‌ای این خط را در تاریخ ۸خرداد با اشاره تلویحی به‌عملیات تروریستی در فجیره و عربستان و عراق چنین توضیح داد و گفت:

«اگر از اهرم‌ها و ابزارهای فشار به‌درستی استفاده شود، فشار آمریکایی‌ها یا کم و یا متوقف خواهد شد، اما اگر فریب ”دعوت به مذاکره“ با آمریکایی‌ها خورده شود و از اهرم‌های فشار استفاده نشود... باخت (ما) قطعی است».
او در مورد افزایش ذخیره اورانیوم و غنی‌سازی بالاتر از حد مجاز، تهدید کرد که «در این حد متوقف نخواهیم ماند و در برهه بعدی، اگر لازم باشد، از اهرم‌های فشار دیگری استفاده خواهیم کرد».

منظورش از اهرمهای فشار همین لگداندازی‌ها و اقدامات تروریستی است که رژیم از فرط نهایت استیصال و خفگی اقتصادی و انزوای سیاسی به آنها دست می‌زند.
هم‌چنان که تمام این اقدامات و لگداندازی‌های تروریستی که برشمرده شد، شکست خورد و بر سر رژیم خراب شد، امری که از قبل هم قابل پیش‌بینی بود.
علت اقدام به سفری با شکست محتمل؟
رژیم بین انجام یا عدم‌انجام این سفر مردد بود و این را ربیعی، سخنگوی دولت روحانی روز اول مهر، یعنی همان روز پرواز روحانی، اذعان کرد و گفت که روحانی در مورد انجام این سفر خیلی تردید داشت و آن را در نشستها و جلسات مختلف مطرح کرد. ولی نهایتاً تصمیم به انجام این سفر گرفته شد.

حدس این‌که چرا رژیم دچار تردید بود، چندان دشوار نیست؛ اگر رژیم به این سفر نمی‌رفت، معنایش این بود که اولاً این را پذیرفته که حمله به عربستان کار خودش بوده و ثانیاً این حمله شکست‌خورده است. بنابراین روحانی رفت که:

اولاً شاید بتواند این حمله را انکار کند

و ثانیا قصد رژیم از کوتاه‌آمدن از برجام را تحت عنوان اصلاحات جزیی در برجام را در ازای کاهش تحریم‌ها به عرض! برساند. همان که رسانه‌های باند خامنه‌ای گفتند این همان برجام۲ است و حتی آمادگی رژیم برای دادن امتیازات بیشتر را هم اعلام کند. روحانی در خلال تهدیدهایش گفت:‌ «اگر بیشتر می‌خواهید، باید بیشتر بدهید». یعنی داشت راه باز می‌کرد که حاضر است بیشتر هم بدهد».

که البته این حرفها هم مانور و فریبکاری برای سوخت رساندن به اصحاب مماشات است و رژیم قادر نیست حتی یک گام به سمت مذاکره بردارد. مگر در شرایطی که جز تسلیم دیگر هیچ راهی در برابر خود نبیند.
درک نشانه‌های شکست
در این میان البته پادرمیانی‌های تتمهٔ اصحاب مماشات در اروپا هم باعث می‌شد که کورسوی امیدی به رژیم بتابد که گویا از این طریق ممکن است راهی باز شود و به جایی برسد و در همین رابطه روحانی در نطقش که البته تماماً توسط خود خامنه‌ای دیکته شده، خطاب به آمریکا گفت:

«اگر خواهان مذاکره هستید باید به برجام برگردید... اگر به اسم برجام حساسیت دارید، به‌رسم آن برگردید». در حالی که آمریکا جواب این قبیل توهمات را پیوسته با تشدید مستمر تحریم‌ها و ادامهٔ فشارهای حداکثری داده است که آخرین آن همین موردی بود که ۱۱شخصیت حقیقی و حقوقی چینی را به‌علت مراوده و معامله با رژیم مورد تحریم قرار داد.
علت یا علل شکست‌ حرکت‌های تروریستی رژیم؟
یکی از مسایلی که اکنون باید مدنظر قرار داد شکست‌های پی‌درپی عملیات تروریستی رژیم در یک سال اخیر است. در مورد علت یا علل این شکستها باید گفت: به‌علت عملکرد ۳عامل مشخص است که رژیم شکست می‌خورد:

۱. وضعیت به‌شدت شکننده و ضعیف رژیم، خفگی اقتصادی، انزوای شدید سیاسی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی و بازتاب این بحرانها در درون رژیم که هر روز شاهد اوجگیری آن هستیم و با در پیش بودن نمایش انتخابات، این جنگ و دعوا پیوسته رو به افزایش است که یک نمونهٔ آن را دیروز در مجلس ارتجاع شاهد بودیم.

۲. شکست سیاست مماشات. رژیم در سالهای گذشته بسا اقدامات و جنایتها و جنگ‌افزوزی‌های بسا بیشتری از آنچه طی یک سال گذشته کرده، انجام داده است اما به‌دلیل حاکم بودن سیاست مماشات از همهٔ اینها اغماض می‌شد و حتی به رژیم باج می‌دادند. از اقدامات متعدد تروریستی که رژیم در خاک اروپا و کشورهای مختلف مرتکب می‌شد تا جنایتها و جنگ‌افروزی در عراق و افغانستان و لبنان و سوریه و... ولی با افول سیاست مماشات و جایگزین شدن سیاست قاطعیت، دیگر این اقدامات رژیم برایش هزینه‌های سنگینی دارد و بر سر خودش خراب می‌شود.

۳. سوم و شاید تعیین‌کننده‌تر از ۲عامل قبل، یا بهتر است بگوییم عاملی که خودش آن ۲عامل دیگر را تشدید و هدایت می‌کرد و می‌کند، عامل مقاومت است؛ در این تردیدی نیست که مقاومت و به‌طور مشخص قیام دیماه ۹۶ از یک‌سو و اعتلای موقعیت مجاهدین به‌عنوان سازمانده و هدایت‌گر مقاومت مردمی، هم عاملی قطعی در افشای ضعف و شکنندگی رژیم بوده هم در سمت دادن به سیاست قدرتهای جهانی نقش مؤثر داشته است و بالاترین سردمداران رژیم از این هر دو بابت مستمراً آه و ناله می‌کنند.
جلوه‌های قدرت در نقطه مقابل رژیم
در اجلاس اخیر مجمع عمومی و به موازات آن، مقاومت ایران حضوری بسیار مؤثر داشت و مثل همیشه صورت مسألهٔ اصلی ایران، یعنی مؤلفهٔ مردم و مقاومت ایران را به همگان یادآوری می‌کرد. کما این‌که سناتور لیبرمن که از جملهٔ سخنرانهای این تظاهرات بود، گفت: «من می‌خواهم امروز به شما بگویم نیرویی هست که رژیم ایران از آن بیشتر از حمله نظامی خارجی وحشت دارد این نیرو مردم ایران، مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق است. حمله نظامی علیه رژیم به رژیم و سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس صدمه می‌زند اما باعث سرنگونی رژیم نمی‌شود، این امر به دست مردم ایران و مقاومت ایران صورت می‌گیرد».

و ژنرال جک‌ کین طی سخنانی در جمع ایرانیان گردآمده در نیویورک گفت:‌ «پایه‌های حکومت ایران در حال لرزیدن است، صادرات نفت رژیم متوقف شده و نارضایتی‌های اجتماعی در حال بالا‌گرفتن است».
مسیر رژیم پس از شکست اخیر؟
اکنون باید دید بعد از این شکست، مسیر رژیم چیست؟ گامهای بعدی رژیم چیست؟‌ رژیم چه کار خواهد کرد؟

واقعیت و تجربه می‌گوید رژیم نشان داده که بر سر دوراهی تسلیم یا ادامهٔ مسیر قبلی ایستاده و قادر به اتخاذ تصمیم استراتژیکی نیست، چرا که به‌قول خودش این انتخابی است بین مرگ یا خودکشی از ترس مرگ. بنابراین به همین خطی که تابه‌حال آمده، ادامه خواهد داد، یعنی به دوگانه‌گویی و اتخاذ مواضع سیاسی متناقض و دوگانه، اما در عمل به لگدپراکنی‌های خود در منطقه ادامه خواهد داد و دنبال هدفهای بزرگتر خواهد رفت؛ به‌رغم این‌که این اقدامات گرهی از بحرانهای متعددش باز نخواهد کرد، بلکه چنان که ژنرال مک‌ کین، معاون پیشین ستاد ارتش آمریکا گفته، در آن صورت آمریکا هم تحت فشار قرار خواهد گرفت که به آن پاسخ نظامی بدهد. وضعیتی که خود رژیم و روحانی در سخنرانی‌اش تحت عنوان منطقه در لبهٔ پرتگاه نسبت به آن هشدار داد. اما در واقع این خود رژیم است که در لبهٔ پرتگاه قرار گرفته است!