در دوران سلطه مماشات بر سیاست ایالات متحده آمریکا و به طریق اولی بر رویکردهای همپیمانان اروپایی او در قبال رژیم آخوندی، مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم، همواره صحنه ادا و اطوارهای دجالگرانه آخوندهای شیاد برای فریب افکار عمومی بین المللی بود.
چشم پوشیدن بر سلاخی مجاهدین و مبارزین و زیرپاگذاشتن بنیادی ترین حقوق مردم ایران توسط رژیم آخوندی و در عین حال کف و دف زدن برای قمپز “گفتگوی تمدن ها” ی آخوند شیاد خاتمی در همین سازمان ملل، تنها یکی از وجوه سالها همدستی و حمایت ننگین سیاست مماشات از رژیم آخوندی بود.
اکنون اما تجلی اراده مردم که اوج آن در قیام دی ماه ۹۶ به نمایش گذاشته شد، از سویی، و درخشش قدرت خیره کننده آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت در سمت و سو دادن آن قیام و همچنین تلاشهای بی وقفه و تأثیر گذار آن بر سیاست های بین المللی، از طرف دیگر، جهان را به اتخاذ رویکرد دیگری در قبال رژیم آخوندی ناگزیر کرده.
برآیند این تحولات، زمین گیر شدن سیاست مماشات و به تبع آن بحران مرگباری است که سراپای رژیم را در خود فروبرده که می توان از آن به عنوان تغییر دوران نام برد؛ دوران پیشروی مقاومت در عرصه داخل و خارج و پایان ماه عسل دجالگرانه یک رژیم ضد تاریخی و یاغی با غرب!
خامنه ای که بهتر از هرکس بر عواقب برگشت ناپذیر این بحرانها واقف است، پیشتر از این در ۸ خرداد ۹۸ راه برون رفت از آن را در استفاده درست از اهرمهای فشار تعریف کرده و گفته بود: «مذاکره، تاکتیک آمریکا برای تکمیل راهبرد فشار به ایران است... راه مقابله هم این است که طرف مقابلش، از ابزار فشار خود استفاده کند تا فشار را روی خود کم کند؛ اما اگر چنانچه فریب دعوت به مذاکره را بخورد و بگوید پس احتیاجی به استفاده از اهرمهای فشار من نیست، آنوقت لغزیده و رفته و این به معنای باخت قطعی است. اگر از اهرمها و ابزارهای فشار به درستی استفاده شود، فشار آمریکاییها یا کم و یا متوقف خواهد شد».
حملات موشکی و پهپادی رژیم به تأسیسات عظیم نفتی عربستان سعودی در ۱۴ سپتامبر، استفاده جبری از همان اهرم فشاری بود که خامنه ای به استفاده از آن و پرهیز از مذاکره رهنمود داده بود.
در چنین فضایی، رئیس جمهور ارتجاع در پناه آتش موشکهای شلیک کرده به آرامکو و طرح مضحکی بنام «صلح هرمز» به آمریکا می رفت تا از طرفهای مقابل چون گذشته باج گرفته و اقتصاد ورشکسته رژیم را از حالت خفگی برهاند.
اما آژیر خطر ناشی از عملیات تروریستی رژیم علیه تأسیسات نفتی عربستان عرصه را بر ناز و غمزه های مرسوم تروئیکای اروپا برای ملاها هم بست و رژیم را یک گام دیگر در باتلاق بحرانها فرو برد.
بیانیه مشترک سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس که در آن بوضوح رژیم آخوندی را مسئول تهاجم موشکی به تأسیسات نفتی عربستان دانستند، آخرین میخ را بر تابوت برجام کوفت و نشان داد که استراتژی استفاده از اهرم فشار خامنه ای نه تنها موجب نرمش اروپا در قبال رژیم نگردید، که اروپا را یک گام به سمت سیاست های فشار حداکثری آمریکا نزدیکتر هم کرد.
اینکه شرط مبنایی هرگونه چرخش سیاست های جهانی در قبال رژیم، نقش قدرتمند مقاومت، رشد و اعتلاء اعتراضات مردمی و فعالیت های کانونهای قهرمان شورشی در داخل کشور بوده را می توان در اظهار نظر سیاستمداران مطرح جهانی، چون سناتور جوزف لیبرمن دید:«... میخواهم به شما بگویم که نیرویی وجود دارد که حکومت ایران، رژیم افراطی در تهران بیش از حمله نظامی خارجی از آن وحشت دارد. آیا میدانید آن نیرو چیست؟ آن نیرو مردم ایران هستند. شورای ملی مقاومت ایران است، سازمان مجاهدین خلق ایران است. این چیزی است که ما در آمریکا بهآن قدرت خلق میگفتیم. ضربه نظامی به ایران به سپاه پاسداران و نیروی قدس آسیب میزند ولی رژیم را سرنگون نمیکند. مردم ایران هستند که با قیامشان با حمایت ما میتوانند این رژیم را سرنگون کنند».
از دیگر تبعات معکوس بکارگیری «درست اهرمها و ابزارهای فشار» رژیم، برخلاف انتظار خامنه ای، تحریم بانک مرکزی، صندوق توسعه ملی و شرکت پوششی اعتماد پارس رژیم توسط وزارت خزانه داری آمریکا بدلیل تأمین مالی نیروی تروریستی قدس و حزب الشیطان بود.
اکنون باید برای خامنه ای مشخص شده باشد که دوران گریز از بن بست های خفه کننده، با اتکاء به «اهرم های فشار» باجگیری و یا از طریق جنگ نیابتی، همان چیزی که رژیم روی آن تحت عنوان عمق استراتژیک حساب زیادی باز کرده بود، بسر آمده.
آنچه در انتظار فاشیزم دینی حاکم بر میهنمان است، فرورفتن هرچه بیشتر در باتلاق بن بست های مرگبار و فروپاشی و سرنگونی محتوم آن است.
اکنون باید دید که خامنه ای در گام بعدی از ترس مرگ دست به چه نوع خودکشی ای خواهد زد؟.