سخن روز
روز یکشنبه ۸مهر ۹۷ مجلس ارتجاع بحرانهای اجتماعی را پشت درهای بسته و در جلسه غیرعلنی مورد بحث قرار داد و در جلسه علنی هم، یکی از اعضای مجلس مطرح کرد که جا دارد مجلس همه موضوعات دیگر را حذف کند و در جلسات خودش فقط به بحران اقتصادی بپردازد.
غیرعلنی کردن بحث بحرانها
بعد از قیام دیماه، ماههاست که موضوع بحران اقتصادی و اجتماعی مورد بحث و دعوا در رسانههای رژیم است و مهرهها و سردمداران رژیم هم بهوفور درباره آن صحبت میکنند؛ اما برگزاری جلسه غیرعلنی درباره این موضوع نشانه این است که بحرانهای اقتصادی اجتماعی از حدی که تاکنون دربارهاش صحبت میشد فراتر رفته و بعد سیاسی و امنیتی پیدا کرده است. وقتی هم که گفته میشود بعد سیاسی پیدا کرده، یعنی حاکمیت و قدرت سیاسی حاکم و ساختارهای حکومتی را مورد تهدید قرار داده و معنی امنیتی هم این است که بود و نبود رژیم از این ناحیه زیر سؤال رفته است. البته روشن نیست که در جلسه غیرعلنی چه حرفهایی مطرح شده، ولی اظهارات یکی از نمایندگان در جلسه علنی که همه بحثهای مجلس را تعطیل کنیم و فقط به همین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی بپردازیم نشان میدهد که چقدر از این وضعیت احساس خطر میکنند و این در حالی است که مسائل خیلی حادی در حوزه سیاست خارجی مثل لوایح اف.ای.تی.اف و مذاکره با آمریکا و روابط با اروپا هم مطرح است. اما میبینیم که بحران اقتصادی اجتماعی، مثل اعتصاب کامیونداران که کماکان رو به پیش است و بیتردید در جلسه روز یکشنبه مجلس هم مطرح شده، برای رژیم جنبه عاجل و فوری دارد.
تاجزاده، از عناصر ریزشی رژیم و معاون پیشین وزارت کشور دولت خاتمی، چندی پیش گفته بود که در حال حاضر میزان نارضایتی ۸۰درصد جامعه را فراگرفته، اگر این رقم به ۹۰درصد برسد، دیگر کار تموم است! الآن بهنظر میرسد که عقربههای سنجش بحرانها اساساً در منطقه قرمز قرار گرفتهاند.
پایان بحران و اعتصاب یا تشدید آنها؟
رژیم در یکی دو روز اخیر ادعا کرده که اعتصاب رانندگان کامیون تمام شده یا رو به پایان است؛ با این وجود همه خبرها تا روز دوشنبه ۹مهر حاکی از ادامه اعتصاب رانندگان کامیون بود که در حال حاضر دور سومش را طی میکند.
این اعتصاب بسیار مهم و تأثیرگذار است. جدا از اینکه این اعتصاب به چه نتیجهیی منجر گردد، سرکوب شود، یا ادامه پیدا کند، آنچه تاکنون بهوقوع پیوسته، حاکی از یک رویداد بزرگ و یک پیروزی بزرگ است. در حاکمیت مطلق اختناق، یک اعتصاب یکپارچه و سراسری در بیش از ۲۵۰شهر و ۳۱استان کشور پا میگیرد و به مدت ۹روز ادامه پیدا میکند و رژیم با همه ارعاب و تهدید و دستگیری و مطرح کردن اعدام و غیره... نتوانسته آن را درهمبشکند. این در حالی است که رانندگان کامیون برخلاف سایر کارگران، در یک یا چند کارخانه یا محیط کارگری متمرکز نیستند، در نهایت پراکندگی هستند، مثل سایر کارگران از اتحادیه و تشکل واقعی خودشان محرومند، زیر فشار معیشتی هستند و میدانند هر روزی که کار نمیکنند، با این وضعیت معیشتی، آن روز از هر درآمدی محرومند؛ اما با این همه میبینیم که بر سر خواستههای خود هستند و بهرغم تهدیدها و بگیر و ببندها، به اعتصاب پیروزمند خودشان ادامه میدهند.
اعتصاب رانندگان و کامیونداران از آنجا که شریان حیاتی و اقتصادی کشور را در دست دارند، فینفسه بسیار مهم است و با بروز کمبود کالاها و بهخصوص سوخت میتواند رژیم را با یک فلج کامل مواجه کند و از این نظر شاید با اعتصاب نفتگران در جریان انقلاب ضدسلطنتی قابلمقایسه باشد.
اما آنچه حتی بیشتر از اینها، رژیم را وحشتزده میکند این است که این اعتصاب سمبلی از عمق نارضایتی عمومی و فضای انفجاری است. همچنین واقعیتهای مهمی را برملا میکند، از یکسو نشان میدهد که حنای تهدید و ارعاب رژیم دیگر رنگی ندارد و از طرف دیگر میتواند یک الگو و سرمشق برای همه اقشار محروم و تحت ستم باشد و همچنین میتواند محور تجمع و وحدت سایر اقشار بهجان آمده باشد، کما اینکه تا الآن هم چندین قشر اجتماعی از رانندگان اتوبوس تا بازاریان و کارگران در شهرهای مختلف به این اعتصاب پیوسته یا با آنها اعلام همبستگی کردهاند. و رژیم نگران این است که اگر این اعتصاب ادامه پیدا بکند، به یک اعتصاب عمومی با شرکت همه اقشار منجر شود.
چارهاندیشی برای بحرانها به سبک رژیم!
گاها مطرح میشود رژیم درصدد پایان دادن به این اعتصاب و حل مسأله است و چه بسا به طرح و راهحلی رسیده باشند.
بیشک رژیم در فکر چاره و پایان دادن و سرکوب اعتصاب رانندگان است! به فکر توطئه برای شکاف انداختن در صفوف اعتصابگران و سرکوب آن است، اما مطلقاً به فکر حل آن نیست. چون همانطور که خانم مریم رجوی در پیامشان گفتند رژیم نه میخواهد و نه میتواند این مسأله و هیچ مسأله و مشکل اقتصادی و اجتماعی را حل کند. این بحث که رژیم بنا به ماهیتش توان حل هیچ مسأله و مشکل را ندارد، به کنار!
رژیم بهطور عملی هم اگر بخواهد این مسایل را حل کند، اول باید از اختلاس و دزدی و از تروریسم و جنگافروزی دست بردارد. اما آنها رشته حیات رژیم هستند. یک قلم سردمداران و ایادی رژیم مشغول بستن چمدانهایشان هستند. این را قبلاً آخوند جوادی آملی گفته بود، در نمایش جمعه اخیر هم امامجمعه شیراز به نام دژکام تکرار کرد. در این شرایط آنها به جای اینکه منابع را در جهت پاسخ دادن به مطالبات اقشار محروم اختصاص بدهند، در چمدانهای کذایی قرار میدهند و به حسابهای بانکی خود در کشورهای خارجی منتقل میکنند. بهخصوص که میدانند اگر مثلاً بخواهند به مطالبه کامیونداران جواب بدهند، به دنبالش باید به مطالبات میلیونها مردم، از کارگران و کارمندان تا معلمان و پرستاران و همه اقشار جامعه جواب بدهند و چنین توانی ندارند، بنابراین اصلاً به این نزدیک نمیشوند.
رژیم این بار حتی وعده هم نمیدهد!
بنا به تجارب ۴دهه گذشته رژیم بهجز سرکوب و اختناق و اعدام هیچ راهحلی ندارد. کما اینکه برخلاف دورههای قبلی اعتصاب که وعده حل میداد، این دفعه حتی از این وعدهها هم چندان خبری نیست و فقط وعده دستگیری و اعدام میدهد. اما این هم بیشتر پارس خوابیده است. چرا که اگر میتوانست، تا الآن میکرد. مگر رژیم ضدبشری ابایی از این کارها دارد؟ اما واقعیت این است که سرکوب هم دیگر جواب ندارد و در فضای کنونی هر اقدام سرکوبگرانه، بنزین ریختن روی آتش قیام است. این واقعیتی است که مهرههای رژیم هم صراحتاً به آن اذعان میکنند و رژیم را از این کار برحذر میدارند. برای نمونه یکی از مهرههای باند اصلاحطلب به نام زیدآبادی به رژیم پیشنهاد کرده بود که به دردهای رانندگان اعتصابی رسیدگی کند و با اشاره به اینکه آنها به نقطه استیصال رسیدهاند یا به عبارت درستتر چیزی برای از دست دادن ندارند هشدار داده بود: «بازداشت و تهدید چنین مردمی جز آن که بر خشمشان بیافزاید و خانوادههای آنها را بهدلیل قطع درآمد به فلاکت و فقر دچار کند، چه سودی برای دستگاه حاکم دارد که وارد این مرحله از برخورد شده است»؟
خلاصه اینکه ممکن است رژیم، مثل هر دیکتاتوری در آخرین مرحله حیاتش دست به سرکوب گسترده و اعدام بزند، اما این اقدام در شرایطی که کانونهای شورشی در حال گسترش در سراسر کشور هستند، تنها سرنگونیاش را تسریع میکند.